سرور شهيدان خرداد و استمرار مبارزه حوزه علميه قم
اين قصه را «الم» بايد
و از «قلم» هيچ نايد
شهادت نواب صفوي، آيتالله غفاري، آيتالله سعيدي و جوانان مسلمان با ایمانی كه آغازگران نبرد مسلحانه و آشتيناپذير با نظام طاغوت بودند، نميتواند با ديگر شهادتها در يك مرتبه قرار گيرد. اينها همه، سروران، پرچمداران، مشعلداران و راهگشايان نبرد و شهادت، در تاريكترين و سختترين روزهاي حاكميت رژيم ترور و اختناق شاهي بودند.
خرداد ماه يادآور خاطره شهيدان بيشماري است. از شهيدان گمنام 15 خرداد، آغازگران عصيان عليه طاغوت تا شهيد آيتالله سعيدي، سرور شهيدان خرداد كه در قله اخلاص و ايثار، با نثار خون خود، مشعلي فروزان بر سر راه ديگر رهروان راه حق و عدل برافروخت و نشان داد كه در همه جا و همه وقت، تنها سخن كافي نيست.
درست است كه شهيدان، همه در نزد حق تعالي زندهاند، ولي نميتوان گفت مقامات و مراتب آنها، با توجه به نوع «نثار و ايثارشان» يكسان است. شهادت نواب صفوي، آيتالله غفاري، آيتالله سعيدي و جوانان مسلمان با ایمانی كه آغازگران نبرد مسلحانه و آشتيناپذير با نظام طاغوت بودند، نميتواند باديگر شهادتها در يك مرتبه قرار گيرد. اينها همه، سروران، پرچمداران، مشعلداران و راهگشايان نبرد و شهادت، در تاريكترين و سختترين روزهاي حاكميت رژيم ترور و اختناق شاهي بودند و البته بزرگداشت خاطره آنها، فقط براي «تذكار» و احتمالاً «پندآموزي» ما زندگان است و گرنه آنها كه به حق پيوسته و آن شدهاند كه در «وهم» نيايد، چه نيازي دارند كه «يادي» از آنها بشود يا نشود؟
بيشك يكي از بارزترين اين «نمونهها» آيتالله سعيدي بود كه در بحرانيترين شرايط اختناق ضدانساني شاه و در نیرومندترين مراحل سرسپردگي نظام طاغوت به باند تبهكار حاكميت ميلیتاريست ـ كاپيتاليست غرب و به هنگامي كه سرمايهداران كمپانيهاي خون آشام آمريكا: مانهاتان، راكفلر، ليليا نتال و ديگران، براي «سرمايهگذاري در ايران»!، ميخواستند كنسرسيوم ديگري در كنار كنسرسيوم نفت ایجاد كنند، فرياد برآورد، هشدار داد، اخطار كرد، آگاهي بخشيد، مردم را بيدار ساخت و خطر را گوشزد نمود؛ گر چه در اين راه خود جان باخت كه جان چه ارزد ذره ای در راه دوست؟
ارديبهشت ماه 1349 و به هنگام آغاز پيدايش كنسرسيوم سرمايهداري آمريكايي-یهودی در ايران! و در جو خفقان حاكم بر همه جا، اين روحانيت مبارز قم و تهران بود كه با نشر اعلاميههايي به روشنگري پرداخت و مخالفت خود را با اجراي طرح جديد امپرياليسم در ايران، اعلام داشت و اين درست به هنگامي بود كه رژيم شاه حتي تحمل شنيدن يك سخن و يا ديدن يك اعلاميه مخالف را هم نداشت و هر «اخلالگر و ياغي و خرابكاري»! كه به اين امور ميپرداخت، در معرض زندان و شكنجه و تبعيد و اعدام قرار می گرفت و هيچگونه گذشت و اغماضي نيز در كار نبود!مصلحت گرايان ساده انديش، با ترديد به فكر یافتن شیوه های مناسبتری براي اعتراض و آغاز مخالفت! بودند، ولي در اين ميان حوزه علميه قم و تربيتيافتگان مكتب آن، با اقدام خود نشان دادند كه «شرايط مناسب» را هميشه به طور طبيعي نميتوان به دست آورد، بلكه گاهي باید آن را با گستاخي و بيباكي تمام، به وجود آورد.
زنده ياد آيتالله رباني شيرازي ـ همراه شهيد آيتالله سعيدي ـ با انتشار اعلاميهاي با نام «حوزه علميه قم» كه در نشر آن هر يك از ما، مانند گذشته نقشي را به عهده داشتيم، اين بار لبه تیز حمله را به طور مستقيم متوجه «شاه مزدور»، عامل اصلي خيانتها نمودند و «اين اقدام ننگين» را «مقدمه استعمار حقيقي و همه جانبه ايران» ناميده و از «مردم ايران» خواستند كه «به پا خيزيد و نگذاريد اين نقشه خائنانه عملي گردد».آيتالله سعيدي در تهران علاوه بر توزيع وسيع اين اعلاميه، اطلاعيهاي را كه به زبان عربي پخش کرد و اين بار «جمالالدين»وار فرياد بر آورد:
«به حقيقت سوگند كه اين مسئله مصيبتي است و مسائل ديگر مانند امتياز تنباكو و كاپيتولاسيون و... در برابر آن ناچيز و كوچك است. امروز روز فرياد و اعتراض مستمر و همه جانبه است.. فرياد خشم خود را برآوريد تا در برابر مجاهدان پيشين چون جمالالدين و شيرازي و نسل جديد، رو سفيد باشيد. السعيدي الخراساني».
سيد بزرگوار، به موازات نشر اين اطلاعيه و اخطار، در مسجد خود نيز سخنراني افشاگرانهاي را عليه اين توطئه خائنانه ايراد كرد و همين اقدامات موجب دستگيري وي در تاريخ 11 خرداد ماه 1345 گرديد. البته اين بار اول نبود كه سيد بزرگوار دستگير ميشد و انتظار هم آن بود كه پس از چند صباحي وي را آزاد كنند؛ولي گويا سرمايهداران و باند «محارب» حاكم بر آمريكا و مزدوران داخلي ايران، اين بار «قرباني» ميخواستند تا به خيال احمقانه خود، در تحكيم پايههاي نظام آن مؤثر واقع گردد! و بيشك در همين راستا بود كه سيد بزرگوار را «قرباني» كردند.
روز 21 خرداد، در قم گفته شد كه آيتالله سعيدي در زندان شهيد شده است؟ كسي خبر را باور نداشت. ايادي رژيم هم شايع كردند كه «وي در زندان خودكشي! کرده است»!؟ دروغي كه جز رسوايي بانيان آن، هيچ اثر ديگري نداشت. به هر حال خبر شهادت آيتالله سعيدي باور كردني نبود، اما پس از اطلاعات موثقی که به دست آمد، روشن شد كه در صبح 21 خرداد، دژخيمان طاغوت،سید را در زندان با عمامه خود خفه كرده و جنازه او را همراه پسر بزرگش به قم فرستادهاند كه در «وادي السلام» دفن شود و لابد عبرتي! براي سايرين گردد.
به خاطر دارم كه مرحوم آيتالله العظمي آقاي حاج شيخ مرتضي حائري (قدسسره) كه در اين قبيل موارد بيباكانه و با احساس مسئوليت تمام، اقدام ميكرد، با اخلاص تمام، در روز جمعه 22 خرداد ماه در مدرسه فيضيه مجلسي به عنوان يادبود آن شهيد بزرگوار برگزار کرد و خود پيش از همه در آنجا حضور يافت و سيد شجاع «هميشه در تبعيد» ـ كه يادش به خير باد ـ حجتالاسلام «سيد احمد كلانتر» هم سخنراني پر شور و بيباكانهاي را در مدرسه ايراد نمود و از امام خميني كه در آن روزگار بردن نامش جرم بود، تجليل نمود و آنگاه پيشنهاد كرد كه حضار براي بزرگداشت شهيد عزيز، بر سر مزار وی در «وادي السلام» حضور يابند...در آنجا هم سيد شجاع، سخنراني كوتاه ديگري را ايراد کرد و بلافاصله توسط مأمورين دستگير و به زندان انتقال يافت تا مرحله سه ساله ديگري از تبعيد را آغاز كند.شجاعت و بيباكي مبارزين راه حق و عدل، در چنين شرايط خطرناك و فضاي وحشت گرفتهاي،بیانگر اصالت و صداقت آنها بود.
در جايي كه با يك اعلاميه و سخنراني، انساني را دستگير می کنند و چند روز بعد جنازه او را تحويل ميدهند، سخنران بعدي و يا اعلاميه نويس پس از او،یا بايد با در نظر داشتن چنين سرنوشتي، «اقدام» نماید و يا «سكوت» كند! و ميبينيم كه افرادي در اين راستا، صادقانه كوشيدند و به جاي «خوشنشيني»! در خارج و يا «سكوت مصلحتآميز»! در داخل، به نبرد آشكار و پنهان خود ادامه دادند.
برادر زجر ديده و شكنجه شده دوران طاغوت، زنده ياد «علي حجتي كرماني» در مقدمه مجموعه «بعثت» ـ نشريه مخفي طلاب حوزه علميه قم در دوران ستمشاهي ـ در باره اين فاجعه و اقدامات بعدي رژیم مينويسد:
«... پس از انتشار خبر شهادت مظلومانه و غريبانه سعيدي، سراسر حوزه علميه را غباري از غم و اندوه فرا گرفت. هيچ كس جرئت نفس كشيدن نداشت.رژيم تصميم گرفته بود شدت عمل به خرج دهد. بغضها در گلو و نفسها در سينه حبس شده بود. زجرها و شكنجههاي ساواك كولاك ميكرد و به اوج شدت و قساوت خود رسيده بود. اكثريت به زندگي عادي و مرگ گونه خود مشغول بودند و افراد معدود و انگشتشمار متعهد و مبارز يا در سياهچالهاي رژيم به سر ميبردند و يا در گوشه و كنار به مبارزات مخفي و زيرزميني خود ادامه ميدادند.
مرحوم شهيد مطهري كه طبق معمول هفتهاي يك روز برای تدريس به قم ميآمد،وقتی پس از اين حادثه وارد قم شد، همراه با آقاي خسروشاهي و آقاي گلسرخي سراسيمه به خدمتش شتافتيم. شهادت سعيدي در زندان، او را به شدت متأثر و غمگين ساخته بود. آن چنان محيط وحشت به وجود آمده بود كه شهيد مطهري در آن محيط امن دستور داد در اطاق را بستند و در حالي كه آهسته سخن ميگفت، آرام و بيمناك، براي ما نقل كرد: «ازغندي (منوچهري) ـ جلاد ساواك ـ آقاي هاشمي رفسنجاني را سوار اتومبيل خود و کرده و مدت يكي دو ساعت در تهران گردانده و تهديد كرده و تصميم رژيم را بر اتخاذ شيوه عمل تا مرحله قتل در زير شكنجه،به اطلاع ايشان رسانده و اخطار كرده است كه مواظب خودتان باشيد و به اطلاع دوستانتان هم برسانيد كه ما ديگر تحمل كوچك ترين حركتي را نداريم و به شدت عكسالعمل نشان خواهيم داد.
افسرده خاطر و غمناك از پيش آقاي مطهري بيرون آمدیم. در راه به آقاي خسروشاهي گفتم: «بايد كاري كرد.اين براي ما ننگ است كه روحاني برجسته و عاليقدري را ددمنشانه و با كمال قساوت در زير شكنجه به قتل برسانند و حوزه علمیه را خفقان بگيرد و از هيچ كس صدايي بلند نشود. وي نيز هم عقيده من بود و بر اينكه بايد كاري كرد، اصرار ورزيد.پس از تبادل نظر، قرار شد آقاي خسروشاهي به مناسبت اين فاجعه اسفناك، اعلاميهاي بنويسد كه به سرعت و همراه با شور و درد و احساس مسئوليت، نوشت و من نيز يكي دو جمله آن را اصلاح كردم و آماده چاپ شد.
اما از همكاران «بعثت» جز من و آقاي خسروشاهي، ديگر كسي در قم نبود. آقاي رفسنجاني به تهران مهاجرت كرده و در آنجا با پايمردي و استقامت، به مبارزات خويش ادامه ميداد و آقاي سيد محمود دعايي نيز به نجف اشرف مهاجرت كرده و سازماني براي روحانيت مبارز در خارج از كشور پي افكنده و شريفي گرگاني نيز در مسافرت بود. تنها به منزل وي كه مركز پليكپيها بود، رفتم و به زحمت اعلاميه را تكثير کردم و بيرون آمدم.بحمدالله اعلاميه در سطح گستردهاي انتشار يافت و توسط آقاي خسروشاهي به خارج از كشور ارسال شد و عين آن به طور مستقل،در يكي دو نشريه فارسي زبان خارج نيز تجديد چاپ و تكثير شد. البته اين اعلاميه نيز مانند بسياري از اعلاميهها تماماً امضاي «حوزه علميه قم» را داشت؛ولي نشريه بعثت را به عنوان «ارگان دانشجويان حوزه علميهي قم» منتشر ميساختيم...».
آري اين اعلاميه كه جنايت وحشيانه رژيم شاه را بيباكانه افشا ميكرد و به جاي «دولت» و «مأمورين»، لبه تیز حمله را متوجه حاكميت وقت،«دستگاه جبار» و «دستگاه ديكتاتوري» و «طبقهحاكمه» ساخته بود، اين هشدار را نيز به رژيم ميداد كه «شهادت آيتالله سعيدي، ما را از راهي كه در مبارزه بر ضد توطئههاي استعمار بينالمللي در پيش داريم، باز نميدارد.» و جالبتر آنكه تاريخ نشر آن همان جمعه 22 خرداد ماه 49 بود، يعني يك روز پس از شهادت آيتالله سعيدي و دستگيري آيتالله منتظري، آيتالله رباني شيرازي و حضرات آقايان مرواريد، كلانتر، سالاري، سليماني و ديگران.
متن اصلي اعلاميهاي كه درباره شهادت آيتالله سعيدي ـ يك روز پس از شهادت ـ در حوزه علميه قم منتشر گرديد،به شرح ذیل است.شایان ذکر است که متن اعلاميه حوزه علميه قم به خارج هم ارسال شد و با الصاق عكسي از شهيد، از سوي انجمنهاي اسلامي دانشجويان در مقیاس وسیعی در اروپا تكثير گردید.
متن اعلاميه چنين بود:
شهیدی از روحانیت
آيتالله حاج سيد محمدرضا سعيدي خراساني در زندان كشته شد.
مردم مسلمان ايران!
جلادان دستگاه جبار، جنايت ديگري را مرتكب شده و يكي از فداكارترين و مخلصترين افراد روحاني و مبارز را پس از ده روز شكنجه ضد انساني و وحشيانه، به قتل رسانيدند.
آيتالله سعيدي كه از فارغالتحصيلان حوزه علميه قم بود، در سالهاي اخير در تهران اقامت داشت و ضمن ارشاد مردم و نشر اصول اسلام، به مبارزه روحانيت عليه جنايات و فجايع دستگاه جبار ادامه ميداد.آيتالله سعيدي در سالهاي اخير چندين بار توسط دژخيمان دستگاه ديكتاتوري دستگير و مدتها زنداني شده بود و سرانجام به خاطر نشر اعلاميهاي عليه طرح استعماري سرمايهگذاري بيگانگان استثمارگر آمريكايي و يهودي در ايران، 10 روز پيش از دستگير و در زندان تهران زير شكنجه قرون وسطايي قرار گرفت و كشته شد.
دژخيمان دستگاه، جنازه اين شهيد عزيز روحانيت را شبانه به قم آوردند و در گورستان قم دفن كردند؛ولي بلافاصله جنايت جلادان دستگاه فاش شد و موج اعتراض روحانيت و فضاي قم بالا گرفت و مجالس ترحيم از طرف طلاب بر پا شد.به دنبال اين فاجعه بزرگ، روحانيت عالي مقام ديگري مانند آيتالله منتظري، حجتالاسلام رباني شيرازي و خطبايي چون آقاي مرواريد و آقاي كلانتر و گروهي از طلاب مجاهد قم چون آقاي سالاري و سليماني دستگير و به زندانهاي تهران اعزام شدند.
ما ضمن تقبيح اين جنايات جديد و ضد انساني طبقه حاكمه، از مراجع تقليد خواستاريم كه هر چه زودتر اقدام كنند و بخواهند كه مسببين و عاملين شهادت آيتالله سعيدي به مجازات قانوني برسند. ما آزادي فوري علما و روحانيون بزرگ را خواستاريم و عليرغم فشار و اختناق موجود به مبارزه خود عليه اقدامات ضدقانوني دستگاه ادامه ميدهيم.
شهادت آيتالله سعيدي در زير شكنجه، توقيف و تبعيد و شكنجه، ديگر روحانيون بزرگ حوزه علميه قم و تهران را از ادامه راهي كه در راه رفاه و آسايش مردم مسلمان ايران و مبارزه بر ضد توطئههاي استعمار بينالمللي در پيش داريم، باز نميدارد.
درود بر روان پاك شهداي راه حق.
سلام بر زندانيان بيگناه.
حوزه علميه قم، جمعه 23/3/ 49
... و به دنبال اين اعلاميه، نامهاي هم به عنوان تسليت شهادت مرحوم سعيدي، به حضرت امام، با امضاي «فضلا و محصلين حوزه علميه قم» ارسال گرديد كه پاسخ حضرت امام بر آن، در جماديالاول 1390 ـ تيرماه 49 ـ انتشار يافت.
نامه حوزه علميه قم و پاسخ امام چنين بود:
باسمهتعالي
محضر مبارك مرجع عاليقدر و پيشواي عظيم الشأن، حضرت آيتالله العظمي خميني متع الله المسلمين بطول بقا وجوده الشريف.
با درود فراوان
فاجعه قتل حضرت حجتالاسلام و المسلمين آقاي سيد محمدرضا سعيدي (قدس سره) به دست حكومت خون آشام ايران در زندان،جهت مبارزه با كنسرسيوم سرمايهداري، قلوب ملت اسلام را جريحهدار ساخت و البته آن مرجع عظيمالشأن كه هميشه دلسوز و پشتيبان مسلمين ميباشند، بيش از هر كسی از اين جنايت خونين ناراحت و متأثرند.
ما با نهايت تأسف و تأثر اين فاجعه را به پيشگاه مقدس حضرت عالي تسليت عرض نموده، موفقيت آن حضرت را در پيشبرد اهداف مقدس قرآن، آزادي ملت اسلام و قطع ايادي استعمار از سرزمينهاي اسلامي مسئلت داريم
ادام الله ظلكم علي رؤس الانام
ربيعالثاني/1390.
فضلا و محصلين حوزه علميه قم
پاسخ امام خميني:
جماديالاول /1390
باسمهتعالي
خدمت عموم فضلا و محصلين حوزههاي علميه ايدهم الله تعالي
حوادث اخير ايران كه قتل فجيع مرحوم سعيدي مترتب بر آنهاست، موجب كمال تأثر است.اين تنها مرحوم سعيدي نيست كه با اين وضع اسفانگيز در گوشه زندان از پاي در ميآيد؛ بلكه چه بسا افراد مظلوم و بيگناه به جرم حقگويي در سياهچالهاي زندان، مورد ضرب و شتم و شكنجههاي وحشيانه و رفتار غير انساني قرار ميگيرند.
اين خوان يغما كه مدتهاست مورد هجوم چپي و راستي قرار گرفته و گاهي با صراحت تقسيم گرديده، اكنون با عناوين ديگر، با كمال عوامفريبي نقشهكشي شده و مورد تقسيم قرار گرفته است. از طرفي كارشناسان چپي كه مقصود آنها اسارت شرق و ملل اسلامي است به اسم تأسيس كارخانه ذوب آهن (كه نفع آن براي استعمار و كسب وجهه دستگاه جبار بيشتر از نفعي است كه به ملت ميرسد) و از طرف ديگر كارشناسان و سرمايهداران بزرگ آمريكا به اسم عظيمترين سرمايهگذاري خارجي براي اسارت اين ملت مظلوم به ايران هجوم نمودهاند. سرمايهداراني كه بنا به نوشته بعضي از روزنامهها، هر لحظه از عمرشان دهها هزار دلار قيمت دارد! بايد ديد براي چه منظور در تهران اجتماع ميكنند؟ آيا براي غمخواري و انساندوستي است؟! كساني كه دنيا را به خاك و خون كشيدهاند و دهها هزار انسان را براي شهوت به زير خاك كردهاند، در اينجا دوست صميمي ما هستند؟!يا نفوذ دولت ايران و عظمت شاه موجب اين امر است؟! (اين را هم همه ميدانند)یا سودجويي سياسي و اقتصادي با دامنه وسيع آن است كه پايگاهش ايران و دنبال آن ساير ممالك اسلامي و ديگر ممالك شرقي است. از يك طرف خودباختگي دستگاه ننگين ايران در مقابل استعمار چپ و راست،از طرف ديگر موجب اين بدبختيهاست؟
ملت ايران بدانند كه اگر خداوند متعال به اين دستگاه خودباخته در مقابل اجانب جبار، در مقابل ملتها مهلت دهد، اين آخرين چوب حراج نيست كه به مخازن زيرزميني و روي زميني اين كشور زده شده است. بايد منتظر بالاتر باشند، اگر بالاتري باشد. اكنون زراعت، صنعت، معادن، منابع جنگلي و حتي توزيع متاع در سراسر كشور و جلب سياحان را در اختيار آنان خواهند گذاشت و براي ملت ايران جز باربري و كارگري براي سرمايهداران و ذلت و فقر و فاقه چيزي نخواهد ماند.
شما از خوابهايي كه براي اين كشور ديدهاند اطلاع نداريد. اين جانب به كرات خطر دولت اسرائيل و عمال آن را به ملت گوشزد كرده ام كه بايد مقاومت منفي كنند و از معاملات با آنها احتراز جويند، اكنون که راه را براي مصيبت بزرگتري باز كردهاند و ملت را به اسارت سرمايهداران ميخواهند در آورند؛ بر رجال ديني و سياسي و جوانان مدارس ديني و دانشگاه و بر همه طبقات لازم است كه قبل از اجرا شدن اين واقعه و نتايج مرگبار آن اعتراض كنند و به دنيا برسانند كه اين قراردادها مخالف رأي ملت است.
اينجانب اعلام ميكنم، هر قراردادي كه با سرمايهداران آمريكا و ديگر مستعمرين بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احكام اسلام است، وكلاي مجلسين ايران چون منتخب ملت نيستند رأي آنها قانوني نيست و مخالف قانون اساسي و خواست ملت است. در اين قضايا بايد با نظارت بيطرف جهاني رفراندم شود تا خواست ملت معلوم گردد.
من قتل فجيع اين سيد بزرگوار و عالم فداكار را كه براي حفظ مصالح مسلمين و خدمت به اسلام، جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ايران تعزيت ميدهم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار را مسئلت مينمايم.
والسلام علي من اتبع الهدي
روحالله الموسوي الخميني
***
یاد و خاطره شهید سعید،«سعیدی» همواره زنده و جاودان باد سید هادی خسروشاهی قم:حوزه علمیه20 خرداد،1366
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 33
%4BBy"4z{B@