يکشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۹
نوید شاهد: قرار بود گردانهای مقداد و عمار یاسر به شکل ستون کشی از منطقه صعب العبوری عبور کنند و به مناطق از پیش تعیین شده خودشان برسند ، هدایت این ستون با برادر عزیزمان مهدی خندان معاون تیپ یکم عمار بود.
به روایت از : یکی از نیروهای گردان مقداد بن اسود از تیپ یکم عمار
قرار بود گردانهای مقداد و عمار یاسر به شکل ستون کشی از منطقه صعب العبوری عبور کنند و به مناطق از پیش تعیین شده خودشان برسند ، هدایت این ستون با برادر عزیزمان مهدی خندان معاون تیپ یکم عمار بود. ولنگ و دولونگ اسلحه و کوله پشتی بچه ها ، سر و صدای عجیبی راه انداخته بود . آهنگ موزون و دلنواز شرشر آب رودخانه قزلچه انگار داشت برایمان مارش رزم می نواخت . از روی پلی که با جعبه های خمپاره درست کرده بودند گذشتیم و خودمان را به دشمن نزدیک کردیم. از سر ستون پیام نفر به نفر به عقب منتقل شد: « به کمین دشمن رسیدیم آهسته و بی صدا حرکت کنید . » ولی گذشتن 1200 نفر از چند متری این کمین مگر امکان داشت ؟ برادر خندان به مسئولین گردانها گفت : چاره ای نداریم باید از بغل این کمین و این جناب دوشکاچی عراقی که چهار چشمی مواظب ماست رد بشویم . مسئولین گردانها گفتند امکان ندارد این 1200 نفر بتوانند از اینجا عبور کنند . طول ستون بیش از 2 کیلومتر می شد برادر خندان آمد اول ستون و به نفر اولی گفت : برادر جان آیه « وجعلنا » را بخوان و از بغل این دوشکا رد شو . خیلی با اطمینان این حرف را زد و بعد از آن بچه ها یکی یکی در حالی که زیر لب آیه وجعلنا را زمزمه می کردند از کنار آن کمین عراقی رد شدند . من نگاه کردم دیدم این لوله دوشکا دارد به این طرف و آن طرف می چرخد و به دنبال نیروهای ایرانی می گردد غافل از اینکه بچه ها داشتند از زیر لوله مرگبار آن رد می شدند . البته اگر نیروهای عراقی می فهمیدند زیر پایشان چه می گذرد می توانستند با همان دوشکاه کل آن 1200 نفر را قتل عام کنند و این نشان دهنده تصمیم گیری برادر خندان در آن وضعیت چقدر حیاتی و مهم بود و چه ایمانی را طلب می کرد .


منبع: کتاب آن سه مرد
انتشارات : ( نشر غنچه ) موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده