يکشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۵۳
نوید شاهد: 23 خرداد سالروز آغاز عملیات بیت المقدس 7 در سال 67 است . برای یادبود این روز خاطره ای از یک بسیجی گردان مالک را از این عملیات روایت می کنیم.
عملیات، بیت‌المقدس هفت،

وی در ابتدای خاطره خود می گوید: «هر وقت یاد عملیات «بیت المقدس 7» می افتم بی درنگ ذهنم به سمت عملیات «بیت المقدس 2» در ارتفاعات «دُل بشک» کردستان عراق کشیده می شود، چراکه به لحاظ هوا درست در مقابل هم دیگر بودند.»

از بیت المقدس دو تا هفت

برای اینکه ذهنیت این رزمنده را بهتر درک کنیم بهتر است ابتدا گذری بزنیم به این دو عملیات و مناطق عملیاتی شان.
عملیات بیت المقدس 7 اواخر خردادماه و اوایل تیرماه سال 1367 در شلمچه خوزستان انجام شد و عملیات بیت المقدس 2 در اواخر دی ماه و اوایل بهمن ماه سال 1366 در ارتفاعات کردستان عراق.
در ساعت 1 و 15 دقیقه 25 دی ماه 1366 رمز «یا زهرا(سلام الله علیها)» برای آزادسازی ارتفاعات غرب شهر ماووت عراق در منطقه ای به وسعت 130 کیلومترمربع شنیده شد؛ شبی با سرمای استخوان سوز و با دمای بیش از 30 درجه زیر صفر   در میان برف و سرما برای رزمندگان شد و مشکلاتی از استقرار تا پیشروی و رسیدن به مواضع ایجاد کرد.
اما عملیات «بیت المقدس 7» که یک عملیات ویژه در نوع خود محسوب می شود در منطقه «شلمچه» خرمشهر و در نخستین ساعات بامداد 23 خردادماه 1367 با رمز «یا اباعبدالله (ع)» آغاز شد.
شلمچه دارای آب وهوای گرمسیری است و حداقل دمای هوای آن در زمستان به صفر درجه سانتی گراد می رسد که هنگام عملیات با توجه به اینکه به ماه وقوع آن دمای آن تصور می شود از مرز 55 درجه سانتی گراد تجاوز کرده باشد.

عملیات، بیت‌المقدس هفت،

هُرم گرمای شلمچه

این رزمنده خاطره خود را این گونه روایت می کند: حدود صبح بود که در پشت دژ خاکی پس از پیش روی مستقر شدیم و هوای بسیار گرمی بود اولاً شب تا به صبح راه رفته بودیم و در تابستان گرم خوزستان به پشت خاک ریز که رسیدیم مسئولان گفتند که سنگر و خاک ریزی برای خودمان بکنیم و مشغول کندن سنگر برای خودمان در خاک ریزهای موجود در منطقه شدیم، گرمای طاقت فرسای خوزستان در بیابان شلمچه ازیک طرف و خستگی ناشی از عدم استراحت شبانه و راه پیمایی و درگیری شدید با دشمن از طرف دیگر، آتش سنگین پاتک عراقی ها از طرف دیگر باعث شد که اکثر بچه ها بی رمق و بدون توجه به مسائل امنیتی برای حفظ جانشان به یک چاله روباه سنگری بسنده کنند.
متأسفانه به دلیل عدم الحاق با لشگرهای 25 کربلا و امام حسین از راست و چپ لشگر نیروهای عراقی موفق شدند که کل لشگر 27 و گردان ما را که در پیشانی لشگر قرار داشت محاصره کنند و تا بعدازظهر هرلحظه محاصره ما تنگ تر می شد تا دستور عقب نشینی از طرف لشگر صادر شد که درنهایت باتدبیر فرمانده گردان برادر صالحی 14 نفر از بچه های گردان به فرماندهی برادر قاسم خانی در منطقه ماندند، برای جلوگیری از تکمیل محاصره توسط نیروهای عراقی و جنگ تن به تن با آن ها و ایجاد فرصت برای نیروهای خودمان تا امکان عقب نشینی برایشان ایجاد شود.

البته قصد من در بیان این خاطرات و تشریح وضعیت عملیات و طرح مانور آن نیست که این مهم به عهده اسناد و مدارک و سازمان ها و نهادهای مربوطه است آنچه من را به بیان خاطرات واداشت بیان شرایط فردی بچه ها در آن عملیات است.
من پس از عملیات بیت المقدس 7 بود که تازه فهمیدم تشنگی و گرما و گلوی زخمی و طفل تشنه و سپاه محاصره شده و قطعی آب و سم ستوران و اسارت عزیزان و  6 6 (السلام علیک یا اباعبدالله) یعنی چه البته، نه کامل.
فهمیدم تا تشنگی نکشیده باشی و زخم نخورده باشی و داغ عزیز ندیده باشی و برادر به مسلخ عشق نفرستاده باشی و چکاچک شمشیر دشمن را در گرمای تابستان ندیده باشی حرف از عاشورا و کربلا زدن فقط یک حرف است، حرفی که حداقل احساس را به همراه خواهد داشت.
حدود ساعت 10 صبح بود که دیگر تمامی آب همراه بچه ها تمام شد و هُرم گرمای بیابان صورت بچه ها را می سوزاند و جگر تشنه شان را به آتش می کشید و افزایش تشنگی در دمای بالای 55 درجه در کنار آتش انفجارهای سنگین گلوله های خمپاره و توپ و انواع سلاح با کالیبرهای متفاوت به شکل تصاعدی بر جان خسته رزمندگان اثر می گذاشت.
تازه این برای بچه هایی بود که سالم بودند و عطش، امانشان را بریده بود.

عملیات، بیت‌المقدس هفت،

در آن عملیات، من به عنوان امدادگر بودم و به بعضی از بچه ها که مجروح شده بودند وقتی جهت پانسمان و سرکشی سر می زدم، می دیدم، بیش از درد و رنج زخمشان از تشنگی می نالیدند و چه شهدایی که در آن شرایء فقط در اثر تشنگی، با اقتدا به مولای لب تشنه صحرای کربلا در صحرای شلمچه به شهادت رسیدند.
علت نرسیدن آب به کل لشگر تا حدود ساعت 11 صبح، آتش سنگین عراقی ها و محاصره لشگر از سه جهت و بسته شدن خط عقبه تدارکات لشگر از طریق آتش شدید دشمن بود که هر ماشینی می آمد اکثراً مورد اصابت گلوله قرار می گرفت و ماشین های تدارکات اکثراً مورد اصابت قرارگرفته بودند و هرازگاهی فقط یک وانت پر آب می آمد که با توجه به تعداد نیروها و تشنگی و گرمای شدید تقریباً می شود گفت به جایی نمی رسید.
وقتی دستور عقب نشینی را دادند، از کنار یک خاک ریز عبور می کردم که دیدم، یکی از بچه ها آن قدر زخمی شده که تقریباً دست ها و پاهایش تکه و تکه بود و علیرغم پانسمان که داشت ولی به دلیل درگیری شدید و نبود آمبولانس، در کنار خاک ریز روی خاک رهاشده بود و شاید وضعیت اسفبار او باعث شده بود که دیگران از کنار او به خیال اینکه به شهادت رسیده است گذر می کردند، البته من وقتی کنار او رسیدم دیدم که او هنوز زنده است و دارد با ناله طلب آب می کند که البته هیچ آبی به همراه نداشتیم که لااقل لب خشکیده این رزمنده عزیز در حال شهادت را بتوانیم تر کنیم و حتماً او نیز همچون مولایش باید با لب تشنه به دیدار حق می شتافت  6 6
که روحشان ان شاءالله شادباد.
و بازهم عجب عملیاتی بود عملیات بیت المقدس 7 ...

منابع: وب سایت: مالک 27/عاشورا/فاتحان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده