صداي سپيده / برگزيده هایي از سخنراني ها و مصاحبه هاي شهيد
يکشنبه, ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۱۰
به هر حال ايران وارد مرحله سومي از انقلاب شده اين انقلاب سوم به نظر بنده مراحل خطرناکتري از دو انقلاب قبل دارد ، در انقلاب اول تمام گروهها همدست شده بودند و مسير هم يک مسير روشن بود .
نوید شاهد: سخنراني شهيد آيت الله قدوسي که در سمينار قضات و دادستانهاي سراسر کشور در رمضان سال 60 ايراد گرديده است .
بسم الله الرحمن الرحيم
مسئله انقلاب ايران که بايد گفت از هدايت هايي است که خداوند بر مردم ارزاني داشته و اين صراط مستقيمي است که با توفيق خداوند به مردم رسيده است واقعاً هيچ باور نمي کرديم که روزي بشود مسئله ايران به اين صورت دربيايد ،در بعضي از ممالک دنيا وقتي مي شنيديم ، مثلاً رئيس جمهور آمريکا به علت اين که در قضيه واتر گيت مخالفتش معلوم شد مردم جمع شدند و کنارش زدند و ما واقعاً مثل يک تشنه مثل يک تشنه آبند ولي دسترسي نداشته باشد ، فکر مي کرديم آيا مي شود يک روزي در ايران هم اين جور بشود که اگر يک آقايي آمد و گفت : من رئيس جمهورم بعد ديدند بيخود مي گويد بگويد آقا بفرماييد ما را به خير تو اميد نيست شر مرسان.
خوب در اين اواخر مسئله رئيس جمهوري در ايران داشت اين جور مي شد ، و ما به فکر افتاديم که نه اين همان شاهي است که اسمش شده رئيس جمهور ، اما عنايت حق ، حضور هميشگي مردم در صحنه راهنمايي دقيق و حساب شده رهبر کبير باعث شد که به قول آقاي هاشمي رفسنجاني به اندازه جابجا کردن يک کدخدا اثري نداشت و آن مرد رذل در آن اطلاعيه اش به همين جمله حمله کرده ،شما که مي گفتيد به اندازه جابجا کردن يک کدخدا اثر نداشت ؟ آيا مسئله 7 تير و بمبگذاري را مي خواهيد به حساب همين مسئله بگذاريد ؟ که اين خودش از ادله يا لااقل مويد است که ايشان هم در آن مسئله بي دست نبوده است .
انقلاب سوم مرحله اي حساس تر در روند انقلاب اسلامي :
به هر حال ايران وارد مرحله سومي از انقلاب شده اين انقلاب سوم به نظر بنده مراحل خطرناکتري از دو انقلاب قبل دارد ، در انقلاب اول تمام گروهها همدست شده بودند و مسير هم يک مسير روشن بود .
دشمن ما که استعمار و استکبار جهاني باشد ، اينها هم به اقتضاي تجربه ساليان درازشان در تمام موارد انقلابها ،راه را تشخيص داده بودند و فکر مي کردند بايد شاه را رد کنند و بختيار را جاي او بگذارند و بعد هم که ديدند بختيار نمي تواند بماند کارهايي کردند و بالاخره منتهي شد به دولت موقت و آقاي ميرانتظام و آقاي يزدي و آن مسائل ، و پيش خودشان به حساب کرده بودند همان راهي را که در موارد مختلف انقلابهاي دنيا طي مرحله را هم گذراند ، يعني متوجه شد که دولت موقت و سخنگوي دولت در خارج به عنوان اميرانتظام شکل ديگري از همان کلاه گذاري سياسي است اين را هم کنار زدند .
مرحله انقلاب دوم که مي دانيد مسئله لانه جاسوسي است . اينها را با شکل تازه اي درگير کرد يعني آنها حساب نکرده بودند در حرکتهاي انقلابي دنيا و جلوگيري از انقلابهاي آنان و با اين شکل ابداً مواجه نشده بودند لذا از طرح تازه اي که يک مقدارش هم در بعضي از انقلابها تجربه کرده بودند ، و بعضي جاها به نتيجه اي رسيده بود مسئله حمله به طبس را با آن طرحي که شب بيايند گروگانها را ببرند و آن مسائل که مشروحاً در روزنامه ها ديديد و شنيديد آن هم نگرفت و بعد فکر کردند بايد مسئله را نديده گرفت و سر و صداي زيادي راه نينداخت بعد از آن مسئله اين بود که يک نفر در ايران به عنوان يک وجهه ملي و يک رهبر قدرتمند بعد از رهبر عظيم انقلاب به وجود بيايد ،يعني آقاي بني صدر و اين دو خصلت داشت ! يکي خيلي بي حساب مغرور بود . و يکي اين که اطرافيهايي که جمع کرده بود اطرافياني بودند که کاملاً با مراد خارجيها تطبيق مي کرد
فضلي نژاد که برادرانش در قم بودند اين آقاي فضلي نژاد که برادران سپاه هم قطعاً يادتان هست ـمدتها در قم سپاه و کميته و ستاد در اختيار فضلي نژاد بود ، بعد که بنا شد مسئله ستاد قم را رسيدگي کنم ، هميشه تعجب مي کردم که چطور 6 نفر از مهره هايي که در انقلاب علي القاعده بايد موثر نباشند به نام آقاي فضلي نژاد و برادرانش و 4 نفر ديگر که اينها به هر شکلي که ما مي خواستيم از هم جدايشان کنيم ، نمي شد 3 تا دخانچي بودند و اين دو نفر فضلي نژاد و يک نفر ديگر هم که بعد فرار کرد و رفت خارج اين آقاي محمود فضلي نژاد به خود من گفت : من به بني صدر گفتم احمد سلامتيان در تمام مدتي که در آلمان يا فرانسه ( تعبير از من است ) در شمار مارکسيست ها بود بعد هم که شما ادعا کرديد که تحت نفوذ شما و تربيت شما اسلام آورده ولي ما تا به حال نديديم يک جا علنا اظهار کند که من مسلمانم و از مارکسيست بودن خودش تبري بجويد ، شما چطور اين قدر اصرار داريد ؟ اصرار آقاي بني صدر اين بود که سلامتيان بايد نخست وزير بشود و به تعبير او لايق تر از او در ايران و اين انقلاب وجود ندارد ،خود محمود فضلي نژاد اين مسئله را مي گفت اما حالا ديگر توجه داشت ؟
يابنده را مي خواست گول بزند ؟ و يا اين که خودش هم واقعاً در اين جهت فريب خورده بود ، نمي دانم والا اينجور نيست که آقاي بني صدر احمد سلامتيان را نشناسد بني صدر تصريح مي کرد که احمد سلامتيان خيلي آدم خوبي است اما عيبش اين است که سابقاً خيلي دروغ مي گفت حالا کم کرده اما باز هم مي گويد ،اما اصلاً دروغ مسئله اي نبود ! خود آقاي بني صدر هم آنچه ما از ايشان ديديم دروغ زياد مي گفت ، من شايد حدود 10 مورد از ايشان دروغ شنيدم که حتي بعضي ها را به امام نسبت مي داد بعد که ما خدمت امام مي رسيديم ايشان مي فرمود من چنين حرفي نگفتم !
به هر حال يک مسئله حساب شده داشت جلو مي رفت ولي با حضور مردم هميشه در صحنه ايران و درايت خاص امام که واقعاً تعبير قرآن مي فرمايد :
و زلزلوا حتي يقول الرسول و الذين امنوا معه متي نصرالله
در اين اواخر همه تکان خورده بودند که آيا مسئله چيست ؟ از امتيازات عجيب ايشان اين است در اين مرحله که همه تکان خورده بودند ، ايشان قرص ايستاده بود و مي گفت : نه ! مسئله اين قدر مهم نيست ،ايشان خودش دارد خودش را از بين مي برد ، هرچي مي گفتند اينجوري است مي فرمود ، خودش دارد زمينه رفتن خودش را و حذف خودش را فراهم مي کند که واقعاً از درايات عجيب ايشان است ، آنهايي که معتقدند که با يک کمک هاي غيبي ايشان راهنمايي مي شود ، بي راهه نرفته اند و در چند مورد ما از نزديک ديديم و به هر حال ، اين مرحله گذشت .
فقدان توانايي تجربي و علمي استکبار جهاني در مصاف با رويداد تازه انقلاب اسلامي :
مرحله سوم ( انقلاب) که بعد از حرف بني صدر است طراحان استکبار جهاني در مقابل يک مسئله تازه قرار گرفتند ،يعني يک مسئله اي که هيچ شبيه و نظيري در انقلابها و سرکوبي آن انقلابها وجود ندارد و در اينجا نمي توانند از معلومات و تجربيات قبلي شان استفاده کنند يعني کاملاً متوجه شدند که تمام نقشه ها و تمام طرحها نقش برآب شده و الان بايد يک مسئله تازه را عنوان کرد .
عرض بنده بر روي اين جمله بود و غرض از دعوت آقايان در اين سمينار اين است که برادران ،مرحله سوم انقلاب مرحله اي است ( همانطور که آقاي … فرمودند ) افرادي که دست اندر کارند خودشان هم الان نمي توانند حساب کنند که طرح آينده چيست ؟ چون عرض کردم که در دنيا نظير ندارد . تجربه انقلابها به شکل اول و دوم در دنيا سرکوب مي شده ، لذا تلاش کردند که به شکل اول و دوم انقلاب را از بين ببرند ، اما الان اينها در مقابل يک مسئله به تمام معني تازه واقع شده اند و خواه ناخواه طراحانشان در وزارت خارجه و وزارت دفاع آمريکا دارند طرحي تازه براي اين مسئله پياده مي کنند .
ضرورت به استقبال رفتن حوادث مبتني بر برخوردي حساب شده :
ما اگر بنا شد به شکل سابق عمل کنيم يعني قضات شرعمان ، دادستانهايمان ، سپاهيان ، نيروي انقلابي مان و سياسيون مان در وزارت کشور در هر پست و در هر شغلي که هستند بخواهند منتظر بمانند ( که تا به حال نقش اين جور بود ) يعني ما به استقبال حوادث نمي رفتيم ، حوادث جلو مي آمد و ما به فکر پيشگيري مي افتاديم ولي حالا مسئله اين طور نيست و اگر ما بخواهيم حوادث جلو بيايند ممکن است يک موقع حساب دقيق تري پيش بيايد که آن وقت ندانيم چه بايد کرد . لذا به فکر افتاديم که جلساتي باشد و به همين دليل برادران ، اطلاعات و تفکر صحيح لازم است ، بايد عرض کنم اگر حاکم شرع و يا دادستان بدون اطلاعات صحيح حکم کنند معلوم نيست چگونه از کار درآيد ، يعني ممکن است در پرونده هيچ نباشد . بعضي از اينها که دستگير شده اند به علت اين که زن بوده اند و پاسدار خواسته شرايط اسلامي را رعايت کند و دست به دست او نزند و يا نگويد چادرت را باز کن تمام مدارکي که همراهش بوده در طول مدت فاصله دستگيري و رسيدن به دادسرا خورد کرده و نظاير اينها . بحث اين است که آقايان يک اطلاعات دقيق و يک روش يکنواخت داشته باشند ، که بتوانيم بر طبق آن جلو برويم ، قاضي اگر بخواهد بگويد نه من بايد به همان مسائلي که فرض بفرماييد در جواهر نوشته عمل کنم معنايش اين است که ما نمي خواهيم در اين مسير و در اين حرکت ودر اين شکل و اين مقطع زماني حساب شده جلو برويم .
شما ملاحظه مي کنيد يک کلمه که ما مي گفتيم و يا يک کلمه که ما مي گفتيم و يا يک لايحه که به مجلس مي رفت تمام صفحات اول و دوم و سوم روزنامه ميزان و انقلاب سفيد ! حمله به همين مسئله بود ، حتماً اطلاع داريد اينها حدود 20 نفر دسته جمعي استعفا داده بودند که در آن شرايط حساس مجلس را از حرکت بيندازند ، وقتي ديدند به آن شکل جلو نرفت و با آن استعفا به دنبال آن توقيفها و قرص ايستادنهاي دادگاهها و تلاش پيگير سپاه و بقيه ارگانها ، اينها راه ديگري را انتخاب کردند که مسئله تازه اي است .
باغي از ديدگاه اسلام :
شما مي فرماييد " واعدوالهم مااستطعتم من قوه »فرق نمي کند که عيناًمثل اين است که بگوييم که چون زمان رسول الله (ص) فقط جنگ با شمشير بوده و اگر کسي با شمشير مي آمد و جلو مسلمانها را گرفت آن وقت اين باغي است و اگر الان کسي که با نارنجک مي آيد آن کسي که با تفنگ و اسلحه کمري مي آيد آن باغي نيست الان آن کسي که به نام مسلمين خروج کند ،آن کسي که بخواهد توطئه بچيند اين باغي است
باغي خواه در ميدان جنگ گرفته شود و خواه از ميدان جنگ بيايد آنجا بگيرندش کشته مي شود پس ببينيد عرايض ما به طور خلاصه اين که تا سمينار هست مطالب در اين چند جمله تمام بشود .
رهنمودهاي ارزنده در جهت تشکيلاتي و منظم نمودن دادسراهاي انقلاب کشور :
از آقايان تقاضا مي کنم ، همانطور که آنها الان به مخفي گاهها رفته اند و همانطور که آنها دقيقاً مسئله استتار و نقل نکردن مطالب اطلاعاتي را رعايت مي کنند ،ما هم دقت کنيم مثلاً چه لزومي دارد که آقايان به نزديکترين کسان خود در دادگاه يا سپاه بگويد سمينار رفتيم مگر واجب است بگوييم من يادم هست آن وقتي که من در زندان بودم ، يک روز مرا آوردند تا شهر پيش مقدم ، در تمام طول اين راه " ازقندي ملعون " حتي يک کلمه حرف نزد حتي يک کلمه مرا از داخل بند خواستند و گفتند آقا بياييد دفتر ، اشاره کردند بنشينيد ،مدتي نشستم ،بعد اشاره کردند بياييد ، در ماشين را باز کردند ، اشاره کردند برويد بالا او هم آمد و نشست ، بعد به دنبال ما چند طبقه بالا آمد ،در اطاق را باز کرد فقط گفت : که شما درباره زدن منتظري به سپهبد مقدم چي گفتي و اصلاً دنبال جواب هم نگشت و هيچ نگفت من از شما سئوال کردم جواب چي شد ؟ و مرا به همان شکل اول برگرداندند ، اينها در مسائل اطلاعاتي اينجورند ، الان ما با يک جمعيتي روبرو هستيم که آن تجربيات را دارند و آن تجربياتشان در مرحله اول و دوم شکست خورده و مسئله سوم را شروع کرده اند ، پس خواهش مي کنم مسائل را ، مطلقاً محفوظ نگهداريد .
عرض کردم ما در مرحله انقلاب سوم با يک مسئله خطرناکي مواجه هستيم چون تمام اينها حرکت کرده اند تا نظام را بر هم بزنند من مي خواستم روي اين مسئله بحث کنم ديدم طول مي کشد به هر حال در همان اوايل خيلي قبل از اطلاعيه 10 ماده اي دادستاني يک روز بنده عنوان کردم ،مسعود رجوي و خياباني و ابريشمچي اينها آدمهايي نيستند که بگوييد مسئله برايشان مخفي شده ، خير ! اينها خودشان مي دانند کي هستند و مي دانند جمهوري اسلامي چيست و اگر حکومت که ميراث هفتاد هزار شهيد و صدهزار معلول است به آنها نرسد ،درگيري درست مي کنند ، بگذاريد ما مسئله را تمام کنيم و اينها دستگير بشوند بنا شد خدمت امام برسيم ، ما هم رفتيم خدمت امام و اين مسئله حل شد ، ايشان فرمود : مسئله تازه اي ايجاد نمي کند ؟ عرض کردم ممکن است ايجاد کند و علي اي حال مسئله اي است که يک روزي برايمان ايجاد مي شود والان که به اينها دسترسي داريم اجازه بدهيد دست به کار شويم و عرض کردم چون سعادتي گفته محاکمه من ، محاکمه سازمان است و شما اگر مي خواهيد من را محکوم کنيد بايد بقيه سازمان هم بيايند و دفاع بکنند ، چون من اين کار را در رابطه با سازمان انجام دادم و معني ندارد که تنها من را در اينجا محکوم کنيد . لذا اطلاعيه داديم که آقايان هم به عنوان اداي توضيح بايد بيايند و توضيحاتي بدهند و اگر نيامدند دستگيرشان مي کنيم ،بالاخره توافق شد ، ما هم آمديم و صحبت کرديم . چند جلسه روي اين اطلاعيه بحث شد ، که متأسفانه وقتي اين اطلاعيه 10 ماده اي دادستاني خوانده شد ،آنها از دست رفته بودند .
ارزش وحدت فکري در حکومت اسلامي :
بنده در عين حالي که اگر به طرز تفکر خودمان عمل مي کرديم شايد همه اينها دستگير مي شدند ، اما معتقديم نتيجه اي که وحدت فکري براي انقلاب دارد ، خيلي عميق تر است علي اي حال مسئله اينها از اول مشخص بوده کي هستند و چه مي خواهند بکنند ،اينها مي خواهند مملکت را دربست بدهند به آنها و بقيه کنار بروند چون اينها معتقدند ايران را خيلي راحت مي توان لبنانش کرد ،پس مسئله اين است و برادراني که اشکال به اين احکام دارند ، توجه داشته باشند وقتي که مسئله به اين حساسي است چاره اي غير از اين روش نيست . ميدانيد الان پشتوانه قوي ،مردمي هستند به من گفتند خانمي تلفن مي کند و مي گويد من شوهرم و دو دامادم را که منافق بوده اند لو داده ام ،متأسفانه شوهر آزاد شده ، وقتي متوجه شد که من او را لو داده ام ، آند و ايستاده بالاي سر من و ميگويد :چون مرا لو دادي مي کشمت يا اين که به قرآن قسم بخور که من اين کار را نکردم . ( يعني تو را لو ندادم ) سئوال مي کرد : که من چه بکنم ؟ آيا شرعاً اجازه دارم قسم بخورم يا نه ؟ ببينيد آقا ،مردم اينطورند اين که من گاهي مي گويم برادرهاي بيايد ،گذشت کنيد ببينيد يک زن ،شوهرش را به خاطر عقيده اش لو مي دهد و بعد به عللي آزاد مي شود
آخرين مسئله اي را که مي خواهم بگويم اين است ما اجمالاًمي دانيم ممکن است در بين اينها افراد بيگناه زياد باشند ولي بايد با همفکري سپاه و مرکز ،تحقيق کامل بشود که مبادا همه را فريب بدهند
آقايان يک دستور سازماني اکيد داده شده که اگر گير افتاديد ، توبه کنيد و حتماًبه مسعود رجوي بد بگوييد و اظهار وفاداري به رژيم بکنيد که به هر شکل شده از زندان بيرون بياييد "الان کار کردن در خانه هاي تيمي و مخفي گاهها بسيار مشکل است ،اما مي خواهند به هر شکلي شده از زندان بيرون بيايند ،اين توبه هاي فرمايشي به هيچ وجه ارزشي ندارند ، چون اين توبه اي است که آدم ميي داند حساب شده است . " روال دقيق آن است که با هماهنگي تمام مطلعين مخصوصاً سپاه و ديگر نهادها تمام اطلاعاتشان را بگيريم ، بعد که واقعاً مطمئن شديم که يقيناً توبه کرده است آن هم خيلي محدود و با يک وثيقه معتبر (در اين صورت مي توان آزاد کرد ) دقت کنيد ، که اسم واقعي متهم را بدانيد و شناسنامه پدر و مادرش را بخواهيد که ببينيد آيا راست گفته يا خير در هر حال يک زيرکي خاصي لازم است و طوري نباشد که در اين مقطع زماني از اين ناحيه ضربه اي بخوريم .
خداوند به همه شما توفيق عنايت فرمايد .
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحيم
مسئله انقلاب ايران که بايد گفت از هدايت هايي است که خداوند بر مردم ارزاني داشته و اين صراط مستقيمي است که با توفيق خداوند به مردم رسيده است واقعاً هيچ باور نمي کرديم که روزي بشود مسئله ايران به اين صورت دربيايد ،در بعضي از ممالک دنيا وقتي مي شنيديم ، مثلاً رئيس جمهور آمريکا به علت اين که در قضيه واتر گيت مخالفتش معلوم شد مردم جمع شدند و کنارش زدند و ما واقعاً مثل يک تشنه مثل يک تشنه آبند ولي دسترسي نداشته باشد ، فکر مي کرديم آيا مي شود يک روزي در ايران هم اين جور بشود که اگر يک آقايي آمد و گفت : من رئيس جمهورم بعد ديدند بيخود مي گويد بگويد آقا بفرماييد ما را به خير تو اميد نيست شر مرسان.
خوب در اين اواخر مسئله رئيس جمهوري در ايران داشت اين جور مي شد ، و ما به فکر افتاديم که نه اين همان شاهي است که اسمش شده رئيس جمهور ، اما عنايت حق ، حضور هميشگي مردم در صحنه راهنمايي دقيق و حساب شده رهبر کبير باعث شد که به قول آقاي هاشمي رفسنجاني به اندازه جابجا کردن يک کدخدا اثري نداشت و آن مرد رذل در آن اطلاعيه اش به همين جمله حمله کرده ،شما که مي گفتيد به اندازه جابجا کردن يک کدخدا اثر نداشت ؟ آيا مسئله 7 تير و بمبگذاري را مي خواهيد به حساب همين مسئله بگذاريد ؟ که اين خودش از ادله يا لااقل مويد است که ايشان هم در آن مسئله بي دست نبوده است .
انقلاب سوم مرحله اي حساس تر در روند انقلاب اسلامي :
به هر حال ايران وارد مرحله سومي از انقلاب شده اين انقلاب سوم به نظر بنده مراحل خطرناکتري از دو انقلاب قبل دارد ، در انقلاب اول تمام گروهها همدست شده بودند و مسير هم يک مسير روشن بود .
دشمن ما که استعمار و استکبار جهاني باشد ، اينها هم به اقتضاي تجربه ساليان درازشان در تمام موارد انقلابها ،راه را تشخيص داده بودند و فکر مي کردند بايد شاه را رد کنند و بختيار را جاي او بگذارند و بعد هم که ديدند بختيار نمي تواند بماند کارهايي کردند و بالاخره منتهي شد به دولت موقت و آقاي ميرانتظام و آقاي يزدي و آن مسائل ، و پيش خودشان به حساب کرده بودند همان راهي را که در موارد مختلف انقلابهاي دنيا طي مرحله را هم گذراند ، يعني متوجه شد که دولت موقت و سخنگوي دولت در خارج به عنوان اميرانتظام شکل ديگري از همان کلاه گذاري سياسي است اين را هم کنار زدند .
مرحله انقلاب دوم که مي دانيد مسئله لانه جاسوسي است . اينها را با شکل تازه اي درگير کرد يعني آنها حساب نکرده بودند در حرکتهاي انقلابي دنيا و جلوگيري از انقلابهاي آنان و با اين شکل ابداً مواجه نشده بودند لذا از طرح تازه اي که يک مقدارش هم در بعضي از انقلابها تجربه کرده بودند ، و بعضي جاها به نتيجه اي رسيده بود مسئله حمله به طبس را با آن طرحي که شب بيايند گروگانها را ببرند و آن مسائل که مشروحاً در روزنامه ها ديديد و شنيديد آن هم نگرفت و بعد فکر کردند بايد مسئله را نديده گرفت و سر و صداي زيادي راه نينداخت بعد از آن مسئله اين بود که يک نفر در ايران به عنوان يک وجهه ملي و يک رهبر قدرتمند بعد از رهبر عظيم انقلاب به وجود بيايد ،يعني آقاي بني صدر و اين دو خصلت داشت ! يکي خيلي بي حساب مغرور بود . و يکي اين که اطرافيهايي که جمع کرده بود اطرافياني بودند که کاملاً با مراد خارجيها تطبيق مي کرد
فضلي نژاد که برادرانش در قم بودند اين آقاي فضلي نژاد که برادران سپاه هم قطعاً يادتان هست ـمدتها در قم سپاه و کميته و ستاد در اختيار فضلي نژاد بود ، بعد که بنا شد مسئله ستاد قم را رسيدگي کنم ، هميشه تعجب مي کردم که چطور 6 نفر از مهره هايي که در انقلاب علي القاعده بايد موثر نباشند به نام آقاي فضلي نژاد و برادرانش و 4 نفر ديگر که اينها به هر شکلي که ما مي خواستيم از هم جدايشان کنيم ، نمي شد 3 تا دخانچي بودند و اين دو نفر فضلي نژاد و يک نفر ديگر هم که بعد فرار کرد و رفت خارج اين آقاي محمود فضلي نژاد به خود من گفت : من به بني صدر گفتم احمد سلامتيان در تمام مدتي که در آلمان يا فرانسه ( تعبير از من است ) در شمار مارکسيست ها بود بعد هم که شما ادعا کرديد که تحت نفوذ شما و تربيت شما اسلام آورده ولي ما تا به حال نديديم يک جا علنا اظهار کند که من مسلمانم و از مارکسيست بودن خودش تبري بجويد ، شما چطور اين قدر اصرار داريد ؟ اصرار آقاي بني صدر اين بود که سلامتيان بايد نخست وزير بشود و به تعبير او لايق تر از او در ايران و اين انقلاب وجود ندارد ،خود محمود فضلي نژاد اين مسئله را مي گفت اما حالا ديگر توجه داشت ؟
يابنده را مي خواست گول بزند ؟ و يا اين که خودش هم واقعاً در اين جهت فريب خورده بود ، نمي دانم والا اينجور نيست که آقاي بني صدر احمد سلامتيان را نشناسد بني صدر تصريح مي کرد که احمد سلامتيان خيلي آدم خوبي است اما عيبش اين است که سابقاً خيلي دروغ مي گفت حالا کم کرده اما باز هم مي گويد ،اما اصلاً دروغ مسئله اي نبود ! خود آقاي بني صدر هم آنچه ما از ايشان ديديم دروغ زياد مي گفت ، من شايد حدود 10 مورد از ايشان دروغ شنيدم که حتي بعضي ها را به امام نسبت مي داد بعد که ما خدمت امام مي رسيديم ايشان مي فرمود من چنين حرفي نگفتم !
به هر حال يک مسئله حساب شده داشت جلو مي رفت ولي با حضور مردم هميشه در صحنه ايران و درايت خاص امام که واقعاً تعبير قرآن مي فرمايد :
و زلزلوا حتي يقول الرسول و الذين امنوا معه متي نصرالله
در اين اواخر همه تکان خورده بودند که آيا مسئله چيست ؟ از امتيازات عجيب ايشان اين است در اين مرحله که همه تکان خورده بودند ، ايشان قرص ايستاده بود و مي گفت : نه ! مسئله اين قدر مهم نيست ،ايشان خودش دارد خودش را از بين مي برد ، هرچي مي گفتند اينجوري است مي فرمود ، خودش دارد زمينه رفتن خودش را و حذف خودش را فراهم مي کند که واقعاً از درايات عجيب ايشان است ، آنهايي که معتقدند که با يک کمک هاي غيبي ايشان راهنمايي مي شود ، بي راهه نرفته اند و در چند مورد ما از نزديک ديديم و به هر حال ، اين مرحله گذشت .
فقدان توانايي تجربي و علمي استکبار جهاني در مصاف با رويداد تازه انقلاب اسلامي :
مرحله سوم ( انقلاب) که بعد از حرف بني صدر است طراحان استکبار جهاني در مقابل يک مسئله تازه قرار گرفتند ،يعني يک مسئله اي که هيچ شبيه و نظيري در انقلابها و سرکوبي آن انقلابها وجود ندارد و در اينجا نمي توانند از معلومات و تجربيات قبلي شان استفاده کنند يعني کاملاً متوجه شدند که تمام نقشه ها و تمام طرحها نقش برآب شده و الان بايد يک مسئله تازه را عنوان کرد .
عرض بنده بر روي اين جمله بود و غرض از دعوت آقايان در اين سمينار اين است که برادران ،مرحله سوم انقلاب مرحله اي است ( همانطور که آقاي … فرمودند ) افرادي که دست اندر کارند خودشان هم الان نمي توانند حساب کنند که طرح آينده چيست ؟ چون عرض کردم که در دنيا نظير ندارد . تجربه انقلابها به شکل اول و دوم در دنيا سرکوب مي شده ، لذا تلاش کردند که به شکل اول و دوم انقلاب را از بين ببرند ، اما الان اينها در مقابل يک مسئله به تمام معني تازه واقع شده اند و خواه ناخواه طراحانشان در وزارت خارجه و وزارت دفاع آمريکا دارند طرحي تازه براي اين مسئله پياده مي کنند .
ضرورت به استقبال رفتن حوادث مبتني بر برخوردي حساب شده :
ما اگر بنا شد به شکل سابق عمل کنيم يعني قضات شرعمان ، دادستانهايمان ، سپاهيان ، نيروي انقلابي مان و سياسيون مان در وزارت کشور در هر پست و در هر شغلي که هستند بخواهند منتظر بمانند ( که تا به حال نقش اين جور بود ) يعني ما به استقبال حوادث نمي رفتيم ، حوادث جلو مي آمد و ما به فکر پيشگيري مي افتاديم ولي حالا مسئله اين طور نيست و اگر ما بخواهيم حوادث جلو بيايند ممکن است يک موقع حساب دقيق تري پيش بيايد که آن وقت ندانيم چه بايد کرد . لذا به فکر افتاديم که جلساتي باشد و به همين دليل برادران ، اطلاعات و تفکر صحيح لازم است ، بايد عرض کنم اگر حاکم شرع و يا دادستان بدون اطلاعات صحيح حکم کنند معلوم نيست چگونه از کار درآيد ، يعني ممکن است در پرونده هيچ نباشد . بعضي از اينها که دستگير شده اند به علت اين که زن بوده اند و پاسدار خواسته شرايط اسلامي را رعايت کند و دست به دست او نزند و يا نگويد چادرت را باز کن تمام مدارکي که همراهش بوده در طول مدت فاصله دستگيري و رسيدن به دادسرا خورد کرده و نظاير اينها . بحث اين است که آقايان يک اطلاعات دقيق و يک روش يکنواخت داشته باشند ، که بتوانيم بر طبق آن جلو برويم ، قاضي اگر بخواهد بگويد نه من بايد به همان مسائلي که فرض بفرماييد در جواهر نوشته عمل کنم معنايش اين است که ما نمي خواهيم در اين مسير و در اين حرکت ودر اين شکل و اين مقطع زماني حساب شده جلو برويم .
شما ملاحظه مي کنيد يک کلمه که ما مي گفتيم و يا يک کلمه که ما مي گفتيم و يا يک لايحه که به مجلس مي رفت تمام صفحات اول و دوم و سوم روزنامه ميزان و انقلاب سفيد ! حمله به همين مسئله بود ، حتماً اطلاع داريد اينها حدود 20 نفر دسته جمعي استعفا داده بودند که در آن شرايط حساس مجلس را از حرکت بيندازند ، وقتي ديدند به آن شکل جلو نرفت و با آن استعفا به دنبال آن توقيفها و قرص ايستادنهاي دادگاهها و تلاش پيگير سپاه و بقيه ارگانها ، اينها راه ديگري را انتخاب کردند که مسئله تازه اي است .
باغي از ديدگاه اسلام :
شما مي فرماييد " واعدوالهم مااستطعتم من قوه »فرق نمي کند که عيناًمثل اين است که بگوييم که چون زمان رسول الله (ص) فقط جنگ با شمشير بوده و اگر کسي با شمشير مي آمد و جلو مسلمانها را گرفت آن وقت اين باغي است و اگر الان کسي که با نارنجک مي آيد آن کسي که با تفنگ و اسلحه کمري مي آيد آن باغي نيست الان آن کسي که به نام مسلمين خروج کند ،آن کسي که بخواهد توطئه بچيند اين باغي است
باغي خواه در ميدان جنگ گرفته شود و خواه از ميدان جنگ بيايد آنجا بگيرندش کشته مي شود پس ببينيد عرايض ما به طور خلاصه اين که تا سمينار هست مطالب در اين چند جمله تمام بشود .
رهنمودهاي ارزنده در جهت تشکيلاتي و منظم نمودن دادسراهاي انقلاب کشور :
از آقايان تقاضا مي کنم ، همانطور که آنها الان به مخفي گاهها رفته اند و همانطور که آنها دقيقاً مسئله استتار و نقل نکردن مطالب اطلاعاتي را رعايت مي کنند ،ما هم دقت کنيم مثلاً چه لزومي دارد که آقايان به نزديکترين کسان خود در دادگاه يا سپاه بگويد سمينار رفتيم مگر واجب است بگوييم من يادم هست آن وقتي که من در زندان بودم ، يک روز مرا آوردند تا شهر پيش مقدم ، در تمام طول اين راه " ازقندي ملعون " حتي يک کلمه حرف نزد حتي يک کلمه مرا از داخل بند خواستند و گفتند آقا بياييد دفتر ، اشاره کردند بنشينيد ،مدتي نشستم ،بعد اشاره کردند بياييد ، در ماشين را باز کردند ، اشاره کردند برويد بالا او هم آمد و نشست ، بعد به دنبال ما چند طبقه بالا آمد ،در اطاق را باز کرد فقط گفت : که شما درباره زدن منتظري به سپهبد مقدم چي گفتي و اصلاً دنبال جواب هم نگشت و هيچ نگفت من از شما سئوال کردم جواب چي شد ؟ و مرا به همان شکل اول برگرداندند ، اينها در مسائل اطلاعاتي اينجورند ، الان ما با يک جمعيتي روبرو هستيم که آن تجربيات را دارند و آن تجربياتشان در مرحله اول و دوم شکست خورده و مسئله سوم را شروع کرده اند ، پس خواهش مي کنم مسائل را ، مطلقاً محفوظ نگهداريد .
عرض کردم ما در مرحله انقلاب سوم با يک مسئله خطرناکي مواجه هستيم چون تمام اينها حرکت کرده اند تا نظام را بر هم بزنند من مي خواستم روي اين مسئله بحث کنم ديدم طول مي کشد به هر حال در همان اوايل خيلي قبل از اطلاعيه 10 ماده اي دادستاني يک روز بنده عنوان کردم ،مسعود رجوي و خياباني و ابريشمچي اينها آدمهايي نيستند که بگوييد مسئله برايشان مخفي شده ، خير ! اينها خودشان مي دانند کي هستند و مي دانند جمهوري اسلامي چيست و اگر حکومت که ميراث هفتاد هزار شهيد و صدهزار معلول است به آنها نرسد ،درگيري درست مي کنند ، بگذاريد ما مسئله را تمام کنيم و اينها دستگير بشوند بنا شد خدمت امام برسيم ، ما هم رفتيم خدمت امام و اين مسئله حل شد ، ايشان فرمود : مسئله تازه اي ايجاد نمي کند ؟ عرض کردم ممکن است ايجاد کند و علي اي حال مسئله اي است که يک روزي برايمان ايجاد مي شود والان که به اينها دسترسي داريم اجازه بدهيد دست به کار شويم و عرض کردم چون سعادتي گفته محاکمه من ، محاکمه سازمان است و شما اگر مي خواهيد من را محکوم کنيد بايد بقيه سازمان هم بيايند و دفاع بکنند ، چون من اين کار را در رابطه با سازمان انجام دادم و معني ندارد که تنها من را در اينجا محکوم کنيد . لذا اطلاعيه داديم که آقايان هم به عنوان اداي توضيح بايد بيايند و توضيحاتي بدهند و اگر نيامدند دستگيرشان مي کنيم ،بالاخره توافق شد ، ما هم آمديم و صحبت کرديم . چند جلسه روي اين اطلاعيه بحث شد ، که متأسفانه وقتي اين اطلاعيه 10 ماده اي دادستاني خوانده شد ،آنها از دست رفته بودند .
ارزش وحدت فکري در حکومت اسلامي :
بنده در عين حالي که اگر به طرز تفکر خودمان عمل مي کرديم شايد همه اينها دستگير مي شدند ، اما معتقديم نتيجه اي که وحدت فکري براي انقلاب دارد ، خيلي عميق تر است علي اي حال مسئله اينها از اول مشخص بوده کي هستند و چه مي خواهند بکنند ،اينها مي خواهند مملکت را دربست بدهند به آنها و بقيه کنار بروند چون اينها معتقدند ايران را خيلي راحت مي توان لبنانش کرد ،پس مسئله اين است و برادراني که اشکال به اين احکام دارند ، توجه داشته باشند وقتي که مسئله به اين حساسي است چاره اي غير از اين روش نيست . ميدانيد الان پشتوانه قوي ،مردمي هستند به من گفتند خانمي تلفن مي کند و مي گويد من شوهرم و دو دامادم را که منافق بوده اند لو داده ام ،متأسفانه شوهر آزاد شده ، وقتي متوجه شد که من او را لو داده ام ، آند و ايستاده بالاي سر من و ميگويد :چون مرا لو دادي مي کشمت يا اين که به قرآن قسم بخور که من اين کار را نکردم . ( يعني تو را لو ندادم ) سئوال مي کرد : که من چه بکنم ؟ آيا شرعاً اجازه دارم قسم بخورم يا نه ؟ ببينيد آقا ،مردم اينطورند اين که من گاهي مي گويم برادرهاي بيايد ،گذشت کنيد ببينيد يک زن ،شوهرش را به خاطر عقيده اش لو مي دهد و بعد به عللي آزاد مي شود
آخرين مسئله اي را که مي خواهم بگويم اين است ما اجمالاًمي دانيم ممکن است در بين اينها افراد بيگناه زياد باشند ولي بايد با همفکري سپاه و مرکز ،تحقيق کامل بشود که مبادا همه را فريب بدهند
آقايان يک دستور سازماني اکيد داده شده که اگر گير افتاديد ، توبه کنيد و حتماًبه مسعود رجوي بد بگوييد و اظهار وفاداري به رژيم بکنيد که به هر شکل شده از زندان بيرون بياييد "الان کار کردن در خانه هاي تيمي و مخفي گاهها بسيار مشکل است ،اما مي خواهند به هر شکلي شده از زندان بيرون بيايند ،اين توبه هاي فرمايشي به هيچ وجه ارزشي ندارند ، چون اين توبه اي است که آدم ميي داند حساب شده است . " روال دقيق آن است که با هماهنگي تمام مطلعين مخصوصاً سپاه و ديگر نهادها تمام اطلاعاتشان را بگيريم ، بعد که واقعاً مطمئن شديم که يقيناً توبه کرده است آن هم خيلي محدود و با يک وثيقه معتبر (در اين صورت مي توان آزاد کرد ) دقت کنيد ، که اسم واقعي متهم را بدانيد و شناسنامه پدر و مادرش را بخواهيد که ببينيد آيا راست گفته يا خير در هر حال يک زيرکي خاصي لازم است و طوري نباشد که در اين مقطع زماني از اين ناحيه ضربه اي بخوريم .
خداوند به همه شما توفيق عنايت فرمايد .
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
نظر شما