ویژه نامه شهید آیت الله علی قدوسی "ذبیح عدالت"
يکشنبه, ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۷
شهيد قدوسي نظم را تا جايي مي خواهد که کوچکترين خلاف را به مجازات مقررش مي رساند ، اما هيچ گاه شنيده نمي شد در حوزه علميه که گفته بشود خداي ناخواسته ايشان کوچکترين اشتباهي و قصوري در امور مالي دارند و از نظر فضل و معلومات هم ايشان از شاگردهاي دوره دوم به يک معنا و به يک معنا دوره اول درس اصول امام و خارج اصول امام و خارج فقه امام بودند ، يعني شايد شهيد قدوسي از سنه 27ـ28 خدمت امام مشغول تحصيل بود چون بنده که خودم سنه 33 ظاهراً محضر امام شرفياب شدم و از محضر امام امت استفاده کردم آن موقع شهيد قدوسي و همسنگرانش از فضلاي درس امام بودند البته بعد به خاطر اين که کار اداره مدرسه حقاني را به عهده گرفت در حوزه به آن صورت که به عنوان يک مدرس بزرگ شناخته بشود شناخته نشد و خود ايشان هم مي گفت و مي دانست مي گفت من مي دانم اينجا وقتي کار ميکنم به عنوان يک مدرس و به عنوان يک فاضلي شناخته نمي شوم ، اما براي من اين مسائل مطرح نيست براي من آنچه مطرح است اين که بتوانم به اسلام خدمتي کنم


مصاحبه با آيت الله صانعي

بسم الله الرحمن الرحيم

 به طور عمده از خصوصيات اخلاقي و روحي و عرفاني و تقوايي آيت الله قدوسي بفرمایید

‎ـ مبدا و آغاز شناخت بنده نسبت به آيت الله شهيد قدوسي بايد بگويم از همان زماني بود که براي درس امام به خدمت امام رفتيم ، يعني شايد حدود سنه 33 بود که من ايشان را شناختم ، چون وقتي ما براي درس اصول امام رفتيم و همينطور درس فقه، يکي از شاگردهايي که مورد شناخت بقيه شاگردان امام بود شهيد قدوسي بودند و در کنارش شهيد سعيدي و برخي از فضلاي ديگري که بعضيهايشان به شهادت رسيدند و بعضيهاشان الان در مصادر امور نظام جمهوري اسلامي هستند ، منتها اين شناخت ما تنها شناختي از ايشان بود به عنوان يک فاضل و به عنوان يک انسان منظم و به عنوان يک انسان متقي ، تا جريانات مدرسه حقاني ، و اداره امور مدرسه که به دست ايشان سپرده شده و دستور دادند به بنده که آنجا بروم براي تدريس و مباحثه با دوستان مدرسه ، حدود 7 سال ظاهراً ما در مدرسه حقاني در خدمت ايشان بوديم ، يکي از خصوصيات ايشان حالت تعبد و تمسک بود و ايمان به قوانين خداوند که اين حالت را از استاد بزرگش از مقام رهبري امام امت روحي له الفدا اخذ کرده بود ، ايشان در عين اين که مدرسه حقاني را اداره مي کرد و مدرسه حقاني طلاب روشن و بيداري داشت و هم در نهضت اين معني ثابت شد و هم بعد از پيروزي انقلاب ديديم در دادگاههاي انقلاب و دادسراهاي انقلاب آنجاهايي که اين رفقا بودند خيلي خوب انجام وظيفه کردند . اما آن حالت تعبد و تمسک ايشان نسبت به مستحبات اسلامي نسبت به واجبات اسلامي ، مثل اين بود که ايشان اصلاً اداره کننده مدرسه حقاني نيست و شهيد قدوسي در حالت تعبد و تمسک مثل آن روزي است که يک روستايي با ايمان از روستايش به شهر مي آيد ، اداره کردن مدرسه حقاني به منزله اداره کردن يک دانشگاه بود ، چگونه يک رئيس دانشگاه به کيفيت اداره کردن و به کيفيت آشنا ساختن محصلينش به مسائل مطلع است ، ايشان هم اينچنين بود ، آن هم اداره کردن طلبه هايي که هم از مسائل روز مطلع بودند و هم از علوم عمومي اطلاع داشتند و هم از فقه و اصول مطلع بودند ، ولي برخورد با شهيد قدوسي‌، انسان را سراغ اين معنا مي برد که شايد شهيد قدوسي آن جور متعبد و متمسک نباشد ، که حتماً بايد زيارت عاشورا را خواند ، حتماً بايد صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعنت را گفت ، حتماً بايد انسان تلاوت قرآنش در روز ترک نشود ، حتماً بايد انسان ادب و اخلاق اسلامي را ترک نکند ، اما بعد مي ديد نه اين چنين نيست ، و او يک انسان نيست که در عين اين که مدير است و مدبر در عين اين که روشنفکران اسلامي ميسازد ، خودش روشنفکر اسلامي به معناي واقعي است ، اين يک امتياز بود ، امتياز دوم نظم ايشان در کارها بود ، که معمولاً اساتيدي که به مدرسه حقاني مي آمدند از نظم ايشان درس مي گرفتند و نظم در کار شهيد قدوسي الگويي براي ديگران بود ، من خودم با اين که معمولاً در کارهايم منظم بودم اما باز مي ديدم براي رفتن به مدرسه حقاني سالي 5 مرتبه ، 4 مرتبه ، 10 مرتبه ، تخلف دارم ولي شهيد قدوسي آن سر ساعتي که بايد بيايد توي دفتر کارش هيچ جور تخلفي ندارد ، سومين خصوصيت ايشان اين بود که ايشان دلسوز بود نسبت به طلاب ، با طلاب مدرسه حقاني مانند يک پدر برخورد مي کرد ، چگونه يک پدر فرزندش را مراقبت مي کند ، شهيد هم اينجور مراقبت مي کرد حتي يک روز گفت من از يکي از مراجع اجازه گرفتم که به طور غير رسمي و به طوري که صاحب حجره متوجه نشود گاهي درب اتاقها را باز کنم ببينم آيا آقايان مثلاً اول صبح مشغول تلاوت قرآنند يا خواب هستند ، به طوري که آنها متوجه نشوند من اين اجازه را گرفتم چون مي گفت من شبهه مي کنم درب اتاق را بدون اجازه باز کنم ، من به ايشان گفت شما به هر حال ناظر امور مدرسه هستيد و مجاز هستيد ايشان گفت نه احتياطاً من از يکي از مراجع اجازه گرفتم ، گاه مي گفت بعد از نيمه هاي شب مي روم مدرسه حقاني سر مي زنم که ببينم آيا اين طلبه ها در آن موقع براي نماز شب آماده اند يا نيستند ، چه مقدارشان آماده نمازند و چه مقدار آماده نيستند و اين نيز جز به خاطر دلسوزي نسبت به آقايان طلاب نبود و بعد نتيجه اش را هم گرفت و سعادتي را که بايد از اين کار کسب کند کسب کرد يعني امروز اگر دوستان مدرسه حقاني توانسته اند به اسلام خدمت کنند او در خدمتشان سهيم و در زحمتشان شريکند ، چون او اين سنت حسنه را بنيانگذاري کرد . خصوصيت ديگر ادب و برخورد اسلامي و اخلاقي شهيد قدوسي است که هيچ گاه با دوستان روبرو به صورت جدال نمي شد ، روبرو به اين صوتي که من اداره کننده اين مدرسه هستم و شما آمديد اينجا تحت مديريت من بايد زندگي کنيد ، پس من بر شما يک نحو ، تفوقي دارم اينچنين نبود در عين اين که کار مديريت را انجام مي داد يعني طلاب عزيز مدرسه حقاني در مقابل عظمت ايشان در مقابل ادب ايشان و در مقابل حياي ايشان خجالت مي کشيدند که خلافي را مرتکب شوند او هيچ گاه تهديد نمي کرد اما گويا طلاب هميشه در حالي به سر مي بردند که تخلفي اگر از آنها سر بزند مي ترسيدند و اين رويه مردان الهي است که بر خودشان با آنهايي که تحت تربيتشان هستند ، اينجوريست که آن افراد تربيت مي شوند بدون اين که تهديد شوند و بدون اين که صدمه اي ببينند يعني عظمت مربي و تقواي مربي و حياي مربي و بزرگواري مربي در آن تربيت شده اثر مي گذارد و همينجور نسبت به اساتيدي که به مدرسه حقاني مي آمدند آن استادي که اگر گاهي دير مي شد و سر ساعت نيامده بود مرحوم شهيد قدوسي اين جور نبود که سريعاً به ايشان بگويد که شما سر ساعت نيامديد ، اين معني را هم اساتيد مي دانستند ، شهيد قدوسي وقتي مي آمد اطاقش و 5 دقيقه دير کرده يا 4 دقيقه دير کرده بود ، مي پرسيد که شما ساعتتان چند است ؟ يا اين که ساعت من اين مقدار است مثلاً‌ساعت 8 و پنج دقيقه است ، او با همين اشاره و کنايه متوجه مي شد که 5 دقيقه دير کرده است ، امتياز ديگر ايشان تقواي مالي بود که در شهيد قدوسي وجود داشت و با اختيارات مطلقي که در رابطه با امور مالي مدرسه حقاني داشت اما کمال دقت را مينمود و هيچ گاه کوچکترين تخلفي را انجام نمي داد و آنچنان بود که حتي طلابي هم که از مدرسه حقاني گاه و بيگاه بيرون مي رفتند روي اين که فرضاً اشتباهي شده بود ، قصوري شده بود بنا بود طلبه بيرون برود آنهايي که بيرون مي رفتند گاه بيگاه و علي القاعده ناراحت بودند از دست ايشان ولي آنها هم در بيرون هيچ گاه نسبت به تقواي مالي شهيد قدوسي صحبت نمي کردند اگر اعتراض مي کردند که شهيد تند است شهيد قدوسي هيچ نمي گذرد شهيد قدوسي نظم را تا جايي مي خواهد که کوچکترين خلاف را به مجازات مقررش مي رساند ، اما هيچ گاه شنيده نمي شد در حوزه علميه که گفته بشود خداي ناخواسته ايشان کوچکترين اشتباهي و قصوري در امور مالي دارند و از نظر فضل و معلومات هم ايشان از شاگردهاي دوره دوم به يک معنا و به يک معنا دوره اول درس اصول امام و خارج اصول امام و خارج فقه امام بودند ، يعني شايد شهيد قدوسي از سنه 27ـ28 خدمت امام مشغول تحصيل بود چون بنده که خودم سنه 33 ظاهراً محضر امام شرفياب شدم و از محضر امام امت استفاده کردم آن موقع شهيد قدوسي و همسنگرانش از فضلاي درس امام بودند البته بعد به خاطر اين که کار اداره مدرسه حقاني را به عهده گرفت در حوزه به آن صورت که به عنوان يک مدرس بزرگ شناخته بشود شناخته نشد و خود ايشان هم مي گفت و مي دانست مي گفت من مي دانم اينجا وقتي کار ميکنم به عنوان يک مدرس و به عنوان يک فاضلي شناخته نمي شوم ، اما براي من اين مسائل مطرح نيست براي من آنچه مطرح است اين که بتوانم به اسلام خدمتي کنم و بتوانم به روحانيت خدمتي کنم اين مقدار از خصوصيات بارز زندگي ايشان بود که من اطلاع داشتم و اميدواريم که خداوند همه ماها را با هدف او آشنا سازد و همه را قدردان خون شهيدان و مخصوصاً اين شهيد بزرگ قرار دهد .

از خصوصيات ويژه ايشان در تربيت شاگردان ممتاز و کارآمد در مدرسه حقاني اگر مطالبي به نظرتان مي رسد بفرماييد .

ج‎ـ اجمالش را عرض کردم و شاهد عينيش همين آقاياني که در دادگاههاي انقلاب هستند که اين آقايان در دادگاه انقلاب نسبت به تدبير و نسبت به تقوا شايد از اينها هيچ شکايتي نرسيده باشد و يا خيلي شکايت کم باشد آدم وقتي مراجعه مي کند به شکايات واصله با اين که اين شکايات ، معمولاً روي حساب نيست اما در عين حال از دوستان مدرسه حقاني و از تربيت شدگان ايشان يا شکايت هيچ نمي رسد يا به طور نادر و کم مي رسه اين دليل بر اين است که شاگردان ايشان وهم تربيت شدگان ايشان به طرزي توانسته اند زنگي کنند که حتي محکوم عليه هم راضي از دست آن قاضي ، دادسرا و يا دادگاه انقلاب است در مورد يکي از شهداي همين انقلاب رئيس دادگاه انقلاب شيراز شهيد حجت السلام بهشتي گفته اند وقتي يک متهمي را محکوم مي کرد قبلاً آنقدر موعظه و نصيحت مي کرد که محکوم به گريه مي افتاد و يک مقدار گريه مي کرد ، گريه ندامت و توبه پشيماني و بعد آن وقت حد الهي را طبق موازين اجرا مي کرد اين خصوصيت بهشتي شهيد بود اين خصوصيت من فکر مي کنم در دوستان عزيز مدرسه حقاني و طلاب مدرسه حقاني هم بود ،‌البته چون مرحوم شهيد بهشتي امام جمعه موقت اصفهان بود در يک حد ديگري قرار داشت ولي اينجور هست که از اين آقايان شکايت يا نشده يا کم شده و اين دليل بر حسن تربيت ايشان است .

از نظر شما مرحوم شهيد قدوسي در امور قضايي به چه نسبت مقيد و متخلق به اخلاق الله بود ؟

‎ـ کمتر کسي را من ديده ام نسبت به تقليدش بمانند شهيد قدوسي با آنهايي که من در سالهاي سابق برخورد داشتم ايشان سخت مقيد به قوانين خدا بودند و توجيه گري در عمل به قوانين در زندگي ايشان و برنامه ايشان نبود معمولاً در اوايل انقلاب يک حالت توجيه گري بود خوبان هم اين توجيه داشتند شرايط انقلاب يک حالت توجيهي را به وجود مي آورد البته آن حالت توجيهي الان نيست يا خيلي کم است ولي اوايل انقلاب آن حالت توجيهي بود حالت توجيهي که منشأش جنايات رژيم بود ، منشأش خفقانها بود ، منشأش غارت هاي بيت المال بود ، منشأش آدم کشي ها و ظلمها بود اما شهيد قدوسي هيچ گاه تحت تأثير اين توجيه ها قرار نمي گرفت و مسلط بود بر محيط و مسلط بر توجيه ها بود و اين از امتيازات ايشان بود که در ديگران اين امتياز به اين حد بالا وجود نداشت يعني ما اگر نمره بخواهيم بدهيم راجع به کساني که در انقلاب تحت تأثير توجيه ها قرار نگرفتند بايد به ايشان نمره 20 بدهيم يعني هيچ کمبودي نداشت و شنيده نشد ، يک جا تحت تأثير توجيه ها قرار بگيرد در عين اينکه قاطعانه عمل مي کرد ، در عين اين که پروايي نداشت از عمل به قوانين اسلام که به هر کجا بينجامد .

در مورد سابقه مبارزاتي ايشان در رژيم سابق قدري توضيح بفرماييد ؟

‎ـ ايشان با جامعه مدرسين کار مي کرد ، براي مبارزات هم با يک عده از مسلمانان و افرادي که عليه رژيم مخفيانه کار مي کرد ارتباط داشت و هم طلاب مدرسه حقاني را هدايت مي کرد و مي ساخت به طوري که دستگاه هم کمتر متوجه مي شد و هميشه فشارهايي را که از طرف رژيم به طلاب مدرسه حقاني مي آمد ايشان به خود مي خريد و آن بار سنگين فشارها را خودش تحمل مي کرد و در کمتر نقشي بود که روحانيت قم و جامعه مدرسين داشته باشند و ايشان در آن جاها سهم نداشته باشند فلذا به دنبال آن چندين مرتبه گرفتار زندان رژيم شد ، منتهي ديگر اين اواخر براي اين که طلاب خوبي بسازد و پرورش بدهد در مسئله نهضت و حرکت هم بيشتر آگاهي آمده بود ، ايشان در عين اين که در جلسات جامعه مدرسين بود در کارهاي روحانيت سهم داشت ، ولي طوري برخورد مي کرد که بتواند عده اي زيادي از طلاب را بپروراند و طلاب خوبي هم مي پروراند ، که معمولاً هم در ديروز ، گرفتار زندان شدند و هم امروز کارهاي انقلابي را در نظام جمهوري اسلامي انجام مي دهند و بايد گفت ايشان هيچ کمبودي در حرکت انقلابي نداشته و سهم فراوان هم قبل از پيروزي انقلاب داشته و هم بعد از پيروزي انقلاب داشته است ،‌دليل زنده و شاهد زنده اش هم شهادت ايشان است که شهادت آخرين مرحله تکاملي يک انسان انقلابي است يک انساني انقلابي مسلمان در انقلابش مراحلي را بايد طي کند آخرين مرحله اش به عقيده من رسيدن به شهادت است و ايشان به آخرين مرحله تکامل يک مسلمان انقلابي هم رسيد .

عامل موفقيت ايشان را در مديريت مدرسه حقاني قبل از انقلاب و در دادستاني کل انقلاب بعد از پيروزي انقلاب اسلامي چه ميدانيد ؟

ـ عامل موفقيت ايشان من فکر مي کنم آن اصل شورايي که در اسلام نسبت به اداره امور ، مشاورت با صاحب نظران است و بعد تصميم گيري و شاورهم في الامر فاذا عزمت فتوکل شهيد قدوسي در عين اين که مدرسه حقاني را با کمک آيت الله مظلوم دکتر بهشتي و بعضي از شهداي بزرگ ديگر اداره مي کردند امور مدرسه تقريباً‌جنبه مشورتي داشت ، اما مشورت به عنوان تبادل نظري بود که تصميم را خود شهيد قدوسي مي گرفت ، مشورت مي کرد و تبادل نظر مي نمود ، اما تصميم مي گرفت ، اين عامل موفقيت ايشان در مدرسه حقاني بود و من فکر مي کنم در دادگاه انقلاب هم همين بود ، اساساً‌عامل موفقيت يک انسان اين است که با صاحبان نظر مشورت کند نظرها را بر روي هم بريزد و بعد تصميم نهايي را خودش بگيرد و روي تصميمش بايستد به هر کجا کشيد ، که امام امت هم اين چنين اند و اين درسي است که امام به همه دادند ، امام با فرض اين که مسائل را مي خواند و مي بيند نظرات صاحب نظران را جمع مي کند روي هم مي ريزيد ، کسر و انکسار مي کند و در آن نظريات اجتهاد موضوعي ميکند ، بعد از آني که تصميم گرفت ديگر در مقابل تصميمش ايستاده است و هيچ از تصميم خودش برنمي گردد و «‌شاورهم في الامر فاذا عزمت فتوکل » بعد از تصميم ديگر تنها اعتماد تو به خداست و نمي شود انسان وقتي تصميم گرفت و اعتماد به خدا کرد از حرفش برگردد ،‌عامل موفقيت ايشان را من در اين رويه درست و رويه صالح مي دانم .

بغض دشمنان انقلاب اسلامي و اسلام را که منجر به شهادت ايشان گشت در اثر چه عاملي مي دانيد ؟

‎ـ در اثر به حرکت درآوردن و نظمي را که ايشان در دادگاههاي انقلاب به وجود آوردند ، يعني دادگاههاي انقلاب را مي رفت که دشمنان ما منفور کنند ، وقتي ايشان در رأس دادگاههاي انقلاب قرار گرفت و يکي از اعضاي شوراي عالي قضايي شد ، چهره دادگاههاي انقلاب چهره قداست شد ، چهره تقوا شد ، چهره نظم شد . اين چهره ها براي دادگاه انقلاب خيلي مفيد بود ، دشمن احساس خطر کرد ، دشمن ديد آنچه را که بافته بود پنبه شد ، يعني مدتها تلاش کرده بود ، دادگاههاي انقلاب را جلاد معرفي کند ، دادسراهاي انقلاب را ظالم معرفي کند ، اما با آمدن شهيد قدوسي همه آنها از بين رفت ، چون خود شهيد قدوسي براي همه شناخته شده بود و ديگر تبليغات آنها و برنامه هاي آنها موثر نبود ، فلذا دست به چنين عمل ضد انساني و بشري زدند و او را به شهادت رساندند و او به مواليان خودش ملحق گشت .

در خاتمه اگر خاطراتي ز آن شهيد داريد بيان فرماييد و نسبت به برادران طلابي که در دادگاههاي انقلاب کار مي کنند چه پيامي داريد ؟

‎ـ من خاطره خاصي از شهيد قدوسي ندارم چون برخوردهاي مدرسه اي و آمدن به مدرسه حقاني و مباحثه کردن بوده است ، ولي دوستان مدرسه حقاني بايد همان خصوصياتي را که من در ايشان عرض کردم آنها بهتر و نيکوتر از ديروز عمل کنند . حالت تعبد ، حالت نظم ، حالت تقوي در همه امور طرزي برخورد کنند که چهره هايي باشند دنباله روي شهيد قدوسي و طرزي برخورد کنند به همانطوري که امام صادق به شيعيانش فرمود وقتي شما را ببينند بگويند : رحم الله حضرت امام جعفر صادق (ع) ، دوستان مدرسه حقاني و خود ما هم که در رابطه با شهيد قدوسي بوديم بايد نحوي برخورد کنيم که مردم وقتي ما را ببينند نسبت به علو درجه شهيد قدوسي دعا کنند ، و ما يادآوران خيري براي شهيد قدوسي باشيم تا فردا همه ديگران ، يادآوران خيري براي ما باشند


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده