فيوز بالگردهاي جنگي
فيوز بالگردهاي جنگي
سه شب از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذشت. من، احمد و تعدادي از همكاران در منزل يكي از دوستان جمع بوديم و در مورد مسائل مختلف روز، بررسي كارها و چگونگي عمل به وظيفه صحبت ميكرديم. پس از بحث و تبادل نظر، تلويزيون را روشن كرديم تا در فاصلة مهيا شدن شام، از وقايع كشور اطلاع حاصل كنيم. ناگهان برنامههاي عادي تلويزيون قطع شد و گوينده اعلام كرد به راديو و تلويزيون حمله شده است؛ از اينرو نياز به كمك مردم داريم تا با اشرار مقابله كنيم. احمد بلافاصله از جا پريد و عزم رفتن كرد و هرچه ميزبان و دوستان اصرار كردند تا بماند و يا دست كم پس از صرف شام برود، نپذيرفت و گفت:« بابد بروم چون ممكن است خائنان قصد كودتا داشته باشند.» وقتي فردا صبح او را ديدم و از او دربارة وقايع شب گذشته پرسيدم، در جوابم گفت:« مستقيم به ساختمان راديو و تلويزيون رفتم و بحمدالله در آنجا حمله دفع شد. پس از آن بيدرنگ به پادگان سراغ بالگردها رفتم و تمامي فيوزهاي بالگردهاي جنگي را كشيدم تا كسي قادر به پرواز و توطئه عليه مردم و انقلاب نباشد.»[1]
چاي آخر. صفحه 77