لافتی الاعلی (ع) لاسیف الاذوالفقار
بوی فتنه ز مشام چه کسی میآید؟
تیغ خدعه ز نیام چه کسی میآید؟
باز آتش به سراپردهي دنیا افتاد
باد آتش شد و بر خانهي مولا افتاد
کهنه دردی که فقط کوه احد میداند
دم فرو بند از این قصه، که خود میداند
وقتی از توطئه؛ شمشیر جلا میگیرد
عهد یاران، همگی رنگ ریا میگیرد
*
کوچه امشب چه عجیب از هیجان میلرزد
صبح در هلهلهی بانگ اذان میلرزد
راه افتاد به مسجد؛ قدم مولایی
آسمان گشت پر از عطر دم مولایی
بعد آن کوچه چه تاریک! چه ظلمانی شد!
کوچه کمکم تهی از بانگ مسلمانی شد
کمکم از دور صدای نفسی میآید
از دل کوچهي تاریک؛ کسی میآید
سایهي تیره از آن کوچه برون میافتد
کوچه از سایهي تیره، به جنون میافتد
سایه از تیرگی شب؛ به جلا افتاده
چشم از دیدن سایه، به خطا افتاده
سایه مخفی شده در ظلمت شب انگاری
زهر شیرین شده در رنگ رطب انگاری
سایه از تیره مردان ابا شیطان است
سایه از ترس؛ مچاله شده و لرزان است
سایه از ترس؛ به شمشیر پناه آورده
باز بر خدعه و تزویر پناه آورده
بوسه زد روی لب تشنهي شمشیرش را
در گلو خورد غم ترس گلوگیرش را
تیغ بر فرق علی (ع) آمد و بر باد آمد
«حالتی رفت که محراب به فریاد آمد»
اینک این پیرهن سادهي مولا خونین
اینک این سر که به سجادهي مولا خونین
*
سجدهي ماه منیر است و مسجد امشب!
بشتابید! امیر است به مسجد امشب!
آسمان نور علی نور پیمبر شده است
کعبه از بوی خوشی باز معطر شده است
موسم حج و طوافی که بیفتد، حق است
کعبه را باز شکافی که بیفتد، حق است
*
اینک ای شیعه! مگر تیغ زبان برداری
میتوانی گره از کار جهان برداری
عده ای اهل ریا، دین مجازی دارند
روزگاری است که با دین، سر بازی دارند
باید این درد به حکم ازلی بسپاریم
کار این ناخلفان را به علی (ع) بسپاریم
چاره کن حال مسلمانی ما را امروز
حال و احوال تو میدانی ما را امروز
*
این نه رسم است که ما خون جگر برداریم
پیش از این دست ز میراث پدر برداریم ...
منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره
ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد
شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.