شهاب الدین وطن دوست
سه‌شنبه, ۰۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۸
حرمت تعزیه اگرچه شکست، پایه‌های خِیَم نلرزیدند


باز هم عقده‌ي دلم ترکید، دیدگانم گریست خون­افشان

تازه شد داغ زخم دیرینم از جفایی که رفت بر قرآن

یکهزار و چهارصد سال از کربلا می­گذشت و باز آن روز

اتّفاقی رقم زدند افسوس! روز روشن یزیدیان زمان

طلحه بود و زبیر و جمع دگر اسف دین و عدل می­خوردند

با چماق تقلّب و تشویش، با شعار «نه غزّه، نه لبنان»

تکیه­ ها نیم­سوخته، تک تک، خود گواهی به ناجوانمردی

نکند کوفه­ای دگر رسته درهمین پایتختمان تهران

چه شده بیعت و حمیّت ما، عهد بعد از پیمبر است مگر؟

چه کسی لم زده­ست پشت جمل، در سقیفه که می­دهد فرمان؟

حرمت تعزیه اگرچه شکست، پایه‌های خِیَم نلرزیدند

ناگهان در خروش شد مردم، فوج فوج آمدند در میدان

گرچه آیینه­ های بی­غش را عدّه­ای مي‌زدند سنگ جفا

ای بسا جمعشان پریشان شد، پنبه شد رشته‌هایشان آسان

سال­ها در گذار حادثه­ ها زنده ماند به خاطر یاران

روز تفکیک خوب و بد آری، «نه دی» یادواره‌ي ایمان


منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده