مجموعه اشعار برگزیدهی شعر منا: «از سرزمین وحی تا کربوبلا میرفت »
پیراهن احرام بر تن تا منا میرفت
از من رها، از ما رها، از خود رها میرفت
میخواند اللهم لبیک لک لبیک
در دست تسبیح و به لب ذکر و دعا میرفت
قاری به لب لبخندهایی آسمانی داشت
وقتی که سمت مروه و سعی و صفا میرفت
بر چهرهی آیینههای کعبه چین افتاد
با پای خود وقتی به سمت ماجرا میرفت
ابلیس طرح مرگ او را با جنون میریخت
پشت سرش با حیله و رنگ و ریا میرفت
گویی منا دشتی پر از گلهای مریم بود
گلبرگها اما به زیر دست و پا میرفت
بر ساقهی گل دست گلبرگی کفن میشد
تا زائری از کعبه تا کوی خدا میرفت
فریاد لبهایی که از هرم عطش میسوخت
از سرزمین وحی تا کربوبلا میرفت
ابلیس هم در آتش طغیان خود میسوخت
حاجی ولی از آتش حسرت جدا میسوخت
پیراهنش صبح سپیدی در دل شب بود
وقتی سپید و ساده و بیادعا میرفت
او میهمان کوی عشق و مهر جانان بود
از کوی یار آشنا دیگر کجا میرفت؟
سروده ای از آسیه بختیاری
منبع: طواف عشق مجموعه اشعار برگزیدهی کنگره ملی شعر منا، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران