شهادت نواب و فراری شدن هاشم آقا
مار افسرده حکومت شاه در زمستان دعوای گرگ های بین المللی، اکنون گرمای ذوب شدن یخ ها بین آنها را حس می کرد. حرارت و گرمای توافق آنها، چنگ و دندان شاه را تیز کرده بود. مصدق و هوادارانش تار و مار شدند. آیت الله کاشانی تبعید شد و نواب صفوی با چهار یارش دستگیر و شهید شدند.
جهیزیه ی خانم سعید آقا تازه به منزل سرچشمه وارد شده بود که در منزل با چکمه ی ماموران شاه باز شد. تعقیب و پیگیری یاران نواب صفوی، به داداش هاشم؛ مسئوول مالی فداییان اسلام رسیده بود. هشتی کوچک ورودی منزل، توسط مامورین اشغال شده بود. در پی یافتن مدرکی علیه هاشم، جهیزیه ی عروس،توسط ماموران زیرورو شد.
سعید نگران از شرایط هاشم و کلافه از م شکل پیش آمده، خانواده ی همسرش را دعوت به آرامش می کرد. فرش اتاق پذیرایی- دست راست در ورودی- با کفش ماموران کثیف شد. صدای قژقژ پله کان چوبی که به اتاق پشت بام می رفت، سنگینی وزن چند مامور که به پشت بام می رفتند را فریاد می کرد. اتاق رو به رویی با لگد ماموران گشوده شد و زنان محجبه و نگران، خودشان را کنار کشیدند. در کوچک گوشه ی هشتی رو به حیاط باز شد و ماموران شتابان داخل حیاط دویدند. یکی فریاد زد، یک در دیگر این جاست. چند مامور به دنبالش از حیاط گذشته وارد کوچه شدند. در کوچه ی بن بست، پرنده پر نمی زد و جلوی کوچه نیز یک مامور در حال قدم زدن بود!
سربازرس در فکر بود که چگونه مرغ از قفس پرید؟! سوالی که بعدا پاسخ آن را یافت.
منزل خواهران هاشم در روبه روی داخل کوچه ی بن بست بود. بقالی میرزاحسین شلیله؛ شوهر فاطمه خانم که در خیابان سیروس بود، یک در به اندرونی خانه داشت و هاشم با خیال راحت از آن جا خارج شده بود.
ماموران دست خالی و مایوس از یافتن هاشم، خانه را ترک کردند. خبر خوش سالم رسیدن بار شیشه به قزوین که توسط علی اکبر به خانواده رسید، همه را از نگرانی درآورد. هاشم سلامت به منزل برادر بزرگتر در قزوین رسیده بود. صادق تمام شش ماهی را که هاشم فراری بود، مطالب و اطلاعات لازم را به وسیله ی نامه و به صورت رمزی به برادر منتقل می کرد.
منبع: قطره ای از دریا/ خاطراتی از زندگی شهید حاج محمد صادق امانی/ جواد اسلامی/ 1394