داستان عجيب يك گاوصندوق در جريان آزادي خرمشهر
نوید شاهد:
عظيمزاده تبريزي، حكايت گاوصندوقي را بيان ميكند كه زماني پدرش از روسيه به ايران آورد. اين گاو صندوق، بعد از وي به برادر آقاي عظيمزاده و سپس به برادرزاده او رسيد. اما بشنويد كه سرنوشت اين گاو صندوق كه در خرمشهر بود چه شد:
برادرزادهام در زمان شروع جنگ عراق عليه ايران، در خرمشهر به كار تجارت مشغول بود و چون اين گاو صندوق بزرگ بود، پروندههاي شركت را در آن نگهداري ميكرد و يك گاو صندوق كوچكي داشت كه جاي پول و اسناد بهادار در آن بوده است.
وي در زمان حمله عراقيها، تمام پول خود و طلاي همسرش را در آن گذاشته و آنجا را ترك ميكنند. عراقيها با دست پيدا كردن به اين دفتر، گاو صندوق بزرگ را با دستگاه جوش برش ميدهند ولي جز پرونده، چيزي پيدا نميكنند و از روي عصبانيت گاو صندوق كوچك را به رگبار ميبندند و ميروند... .
پس از اتمام جنگ، برادزادهام گاو صندوق كوچك را باز ميكند و تمام پول و طلاها را دست نخورده مييابد... .
منبع: صدای پای مهاجر،علی والایی، نشر نی، خاطرات مقاومت مردمی خرمشهر، سال 1380، اهواز.