سه‌شنبه, ۰۵ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۸
مثل باران اشك مي ريخت واز آنها می خواست فرج و گشايشي در كارش بدهند. در حال گريه خوابش برد. شايد هم بين خواب و بيداري احساس کرد حضرت عباس(ع) دارند به طرف او مي آيند.

کرامات شهیدان؛ (100) بر بالين عشق بلند شو دستت خوب شده


نوید شاهد:

قبل از عمليات یک گلوله به بازوی سردار شهید برونسی خورد. برای مداوا به بيمارستاني در يزد منتقل شد. او فقط ميخواست تا عمليات شروع نشده به منطقه برود؛ اما چون دكترها اجازه این کار را به او نمي دادند، لذا به دامان اهل بیت متوسل شد. مثل باران اشك مي ريخت واز آنها می خواست فرج و گشايشي در كارش بدهند. در حال گريه خوابش برد. شايد هم بين خواب و بيداري احساس کرد حضرت عباس(ع) دارند به طرف او مي آيند. حضرت به طرف بازوی او دست برده و چيزي از آن بيرو نآورده و فرمودند: «بلند شو، دستت خوب شده. » بعد از اين خواب هرچه برونسی به دكتر می گفت: من خوب شده ام، دكتر باور نميكرد و به او می گفت :بايد عكس بگيرم. شهيد برونسي به دکتر گفت : به شرط اينكه به كسي چيزي نگويي ماجرا ی خوب شدنم را به شما می گویم. وقتي دکترها از دست او عكس گرفتند هيچ اثري از گلوله در آن دیده نمی شد . دكترها با گريه او را از بیمارستان بدرقه كردند.
لباس رزم من باید كفن من باشد سال 1362 من از قم و شهید عبدالحسین برونسی از مشهد به مكه رفته بوديم و از آمدن یكديگر خبر نداشتيم. یک روزکه در طواف كفش هايم را گم كردم و با پاي برهنه براي خريدن كفش از مسجدالحرام آمدم بيرون، دم در مغازه كفش فروشي شهيد برونسي را ديدم. او هم كفش خود را گم كرده بود. بعد از خريدن كفش متوجه بسته هایی در دست او شدم. پرسيدم: اينها چيه؟ گفت: «كفن براي پدر،مادر و برادرم » گفتم: خودت چي؟ لبخندي زد و با نگاه معني داري گفت: «مگر من به مرگ طبيعي مي خواهم بميرم كه كفن بخرم؟ » بعد خنديد و گفت: «لباس رزم من بايد كفن من باشد!

در این زمینه بخوانید:


راوی: حجت الاسلام رضايي از همرزمان شهید
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد چهارم)غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده