شوقی برای پَر زدن
شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۷
اینجا گلاب و پنجره از یاد می روند/ شب های اشک و خاطره از یاد می روند
اینجا گلاب و پنجره از یاد می روند
شب های اشک و خاطره از یاد می روند
شوقی برای پَر زدن ای آسمان نماند
زخم و صدا و حنجره از یاد می روند
آن شانه ها که نقش ستاره کشیده اند
غرق غبار و دلهره از یاد می روند
آن روز ها که رو به خدا بال می زدیم
یاران چه شد که یک سره از یاد می روند
کو سبز جامگان؟ چه غریبانه پَر زدند!
خواند و گریست زنجره: «از یاد می روند!»
شرمنده ی شکوفه ی اشکی است چشم ما
شب های اشک و خاطره از یاد می روند
شوقی برای پَر زدن ای آسمان نماند
زخم و صدا و حنجره از یاد می روند
آن شانه ها که نقش ستاره کشیده اند
غرق غبار و دلهره از یاد می روند
آن روز ها که رو به خدا بال می زدیم
یاران چه شد که یک سره از یاد می روند
کو سبز جامگان؟ چه غریبانه پَر زدند!
خواند و گریست زنجره: «از یاد می روند!»
شرمنده ی شکوفه ی اشکی است چشم ما
عطر و شهید و پنجره از یاد می روند
منبع: کتاب شعر با کاروانی از کبوتر
نظر شما