بالاخره مسلمان شد!
مسلمان شدن دختر «صبی»؛
در خوزستان، گروه اقلیتی وجود دارد که معروف به «صُبی» هستند. این گروه در ظاهر، پیرو حضرت یحیی هستند و آیین و مسلک و کتاب خاص خودشان را دارند. تعدادی از آنها در اهواز، دزفول و خرمشهر ... پراکندهاند. نسبت به مسلمانها هم خیلی کینه دارند. دختر یکی از این خانوادهها با شهناز دوست شده و خیلی تحت تاثیر اخلاق و روحیات شهناز قرار گرفته بود. تاآنجاکه حتی آن دختر تصمیم گرفته بود با یک پسر مسلمان ازدواج کند؛ ولی میدانست که خانوادهاش شدیدا با او مخالفت میکنند و احتمالا او را از خودشان میرانند؛ ولی شهناز ارتباط عاطفی تنگاتنگی با این دختر برقرار کرده بود.
مادر این دختر، به دلیل اینکه اکثر دانشآموزان مدرسه مسلمان بودند، در مورد روابط او با دیگران خیلی حساس بود. او اجازه نمیداد که دخترش با هرکسی رابطه برقرار کند؛ اما عجیب اینجاست که این زن سختگیر پس از مشاهدهی رفتار شهناز به دخترش گفته بود: «فقط با او رفتوآمد کن؛ چون او دختری است که ازنظر اخلاقی، مناسب است.» و سفارش کرده بود که خصوصیتهای او را یاد بگیرد؛ ولی هرگز عقاید او را به کار نگیرد.
بالاخره شهناز کاری کرد که آن دختر، مسلمان شد و بر خلاف میل خانواده و سرزنش آنها با یک پسر مسلمان ازدواج کرد و از خانوادهاش جدا شد.