نکاتی چند از عملیات کربلای ۴ در گفت‌وگویی با سردار عبدالکریم علیزاده
لشکر 7 که درگیر شد حتی نیروهایش از اروند هم ورود کردند ولی تعدادی از نیرو‌ها به خاطر وضعیت زمین شهید و اسیر شدند. لشکر 7 ولی‌عصر (عج) از باب توانمندی امنیتی عبور را به‌درستی انجام داد ولی همین عبور یک تله بود و آن‌ها به جبهه‌شان شکم داده بودند تا نیرو‌های واردشونده درون یک حلقه محاصره بیفتند
غواصان فداکاری کردند تا جان سایر رزمندگان حفظ شود

سال ۱۳۶۵ به دلیل انجام دو عملیات بزرگ کربلای ۴ و کربلای ۵ در تاریخ دفاع مقدس از اهمیت زیادی برخوردار است. عملیات کربلای ۴ در تاریخ ۵ دی ۱۳۶۵ انجام شد و با مسائل و مشکلات مختلفی روبه‌رو گشت. صحبت درباره عملیات کربلای ۴ زیاد است و به منظور روشن شدن زوایای مختلف این عملیات با یکی از پیشکسوتان دفاع مقدس، سردار عبدالکریم علیزاده، از نیرو‌های حاضر در عملیات به گفت‌وگو پرداختیم. علیزاده که در چندین عملیات به عنوان غواص حضور داشته، در گفت‌وگو با «جوان» از مسائل اطلاعاتی عملیات و کار بزرگان غواصان می‌گوید.

انجام یک عملیات بزرگ در مقیاس کربلای ۴ آن هم در آن برهه زمانی برای شما و دیگر رزمندگان توجیه شده بود؟ می‌خواهیم بدانیم اهمیت چنین عملیاتی را چطور ارزیابی می‌کردید؟

عملیات کربلای ۴ یک عملیات تکلیفی بود که تحت فشار نظامی، سیاسی و منطقه‌ای قرار داشت. شرایط به گونه‌ای بود که نیرو‌های مسلح می‌خواستند تکلیف جنگ را مشخص کنند. نظر بر این بود که منطقه حساسی را از عراق بگیریم بعد پای میز مذاکره برویم. معتقد بودند منطقه فاو به خاطر دورافتادگی و کمی جمعیت خیلی اهمیت استراتژیک ندارد، اما شرق بصره سرزمین حساس و گذرگاهی استراتژیک بود که اگر می‌توانستیم از نیرو‌های عراقی بگیریم دست بالا را در مذاکره داشتیم. البته بسیاری از نیرو‌های اطلاعاتی و فرماندهان نسبت به انجام این عملیات تردید داشتند. ما که رزمنده ساده بودیم می‌دانستیم به خاطر نزدیکی لجمن‌ها به همدیگر و حساسیت عراقی‌ها به شرق بصره، انجام عملیات از حساسیت‌های زیادی برخوردار است. زمین مسلح و امکانات ما برای عبور از چند آبگرفتگی پی در پی محدود بود و بعید به نظر می‌رسید غافلگیری صورت بگیرد. منافقین هم تمام‌عیار با صدام بودند و داخل ایران فعالیت‌های وسیعی داشتند. حتی در عمق و در داخل تشکیلات ستادی پشتیبانی جنگ هم جاسوس‌های منافقین و ستون پنجم به نفع صدام کار می‌کردند. کربلای ۴ در چنین شرایطی انجام شد. عملیات کربلای ۴ بیش از آن چیزی که فکر می‌کردیم لو رفته بود.

پس در کنار مسائل امنیتی و اطلاعاتی یک بخشی از مشکلات رزمندگان، زمین منطقه عملیاتی هم بود؟

من در لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) حضور داشتم و محور جزایر مجنون دست ما بود. ناظر عملیات بودم و از شرایط غواصان و آموزش‌هایشان اطلاع داشتم. غواصانمان همان نیرو‌های مجرب عملیات والفجر ۸ بودند و از نظر توانایی نیرو‌های رزمنده مشکلی نداشتیم. مشکل ما زمین و تسلط دشمن بر زمین و حوزه عملیات بود. کوچکی عقبه‌های نیرو‌هایی که درگیر بودند از مشکلات دیگر بود. یعنی عقبه چندین لشکرمان روی جاده شلمچه و منطقه عمومی شلمچه می‌افتاد و جای پهناور و وسیعی نبود تا یگان‌ها بتوانند از تمام استعدادشان استفاده کنند. منطقه نسبت به یگان‌های عمل‌کننده بسیار محدود و کوچک بود و عقبه تنگی داشتیم و تنها باید از یک مسیر وارد عملیات می‌شدیم.

با توجه به اینکه شما نیروی اطلاعات عملیات بودید از دید خودتان همه موارد امنیتی کامل رعایت شده بود؟

شناسایی‌های اطلاعات عملیات در عمق نبود. ما مشکلی از عمق نداشتیم و از فشردگی یگان‌های دشمن اطلاع داشتیم. البته تجربه نشان داده بود نیرو‌های اطلاعات امکان ورود به عمق را ندارند چراکه ورود نیرو‌ها دشمن را حساس می‌کند. بعثی‌ها هم منطقه را طوری برنامه‌ریزی کرده بودند تا نیرو‌ها در عمق شناسایی انجام ندهند و شناسایی‌ها بیشتر از طریق دیده‌بانی، هواپیما و عکسبرداری و کار‌های دیگر انجام می‌شد. نیرو‌های دشمن در منطقه شلمچه و غرب بصره فشردگی زیادی داشتند. ما می‌دانستیم شاید دشمن از انجام عملیات اطلاع داشته باشد و مثل عملیات والفجر ۸ غافلگیر نشوند. منطقه عملیاتی خیلی مسطح بود و آبگرفتگی‌های مصنوعی و طبیعی زیادی وجود داشت. دریاچه ماهی عراق به طول ۴۰ و عرض یک کیلومتر کمربند حائلی بود که ما را محدود می‌کرد تا تنها از یکی از رأس‌های دریاچه وارد شویم. دریاچه ماهی عراق یک دریاچه مصنوعی برای پرورش ماهی بود و خودش یک مانع به حساب می‌آمد. گذرگاه‌های جنوبی هم جاده و زمین خاکی و باتلاقی بود و محدودیت داشت؛ لذا ما از سمت پایین از منطقه جزیره فیاض و جزیره سهیل که اروند صغیر و کبیر به آن می‌گوییم وارد شدیم که تله‌های امنیتی نظامی عراقی‌ها قرار داشت.
لشکر ۷ که درگیر شد حتی نیروهایش از اروند هم ورود کردند ولی تعدادی از نیرو‌ها به خاطر وضعیت زمین شهید و اسیر شدند. لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) از باب توانمندی امنیتی عبور را به‌درستی انجام داد ولی همین عبور یک تله بود و آن‌ها به جبهه‌شان شکم داده بودند تا نیرو‌های واردشونده درون یک حلقه محاصره بیفتند. دشمن یک نیم‌دایره از ساحل عقب‌نشینی کرده بود و وقتی که نیرو‌ها وارد منطقه عملیات و خطوط لجمن شدند از پشت عقبه‌شان را مسدود کردند و آتش سنگینی را روی عقبه‌های دوردست ما در شلمچه و جزیره مینو ایجاد کردند که باعث شد دستور عقب‌نشینی داده شود.

گفته می‌شود پیش از شروع عملیات تحرکات دشمن مشهود بود که خبر از آمادگی‌شان می‌داد. چطور با وجود آمادگی دشمن باز عملیات انجام شد؟

دشمن از قبل می‌دانست و منافقین را هم به کار گرفته بود. منافقین در تهران، اصفهان و عقبه‌های جبهه در پلدختر و قرارگاه‌ها نفوذ کرده بودند. یک نفوذ حساب شده داشتند و عملیات کربلای ۴ از تهران لو رفته بود. ما در عملیات والفجر ۸ ارتش عراق را فریب دادیم و در منطقه فاو که وارد شدیم تا سه روز اول فرماندهان بعثی گیج بودند. چون ارتش عراق با اطمینان می‌گفت: عملیات ایران در شلمچه است و در فاو نیست. روز سوم باورشان شد که فریب خورده‌اند. فرماندهانشان می‌گفتند عملیات ایران در جزیره مینو و شلمچه خواهد بود و اصلاً فکر نمی‌کردند در فاو باشد، اما عملیات کربلای ۴ را از ۱۰ روز قبل شاید هم بیشتر می‌دانستند ما در این منطقه قطعاً عملیات خواهیم کرد. تمام ظرفیت‌های اطلاعاتی‌شان را به کار گرفته بودند. البته ماهواره‌های جاسوسی شوروی و دیگر کشور‌های غربی هم در اختیار عراقی‌ها بود. ارتش عراق در این عملیات غافلگیر نشد و جبهه را طوری طراحی کرد تا نیرو‌های خط‌شکن و غواصان ما وارد شکمشان شود و بعد پشت این نیرو‌ها را ببندد.

آیا ما می‌دانستیم این عملیات لو رفته است یا در حین انجام عملیات متوجه لو رفتن عملیات شدیم؟

تصور خودم این است که، چون عملیات کربلای ۴ یک عملیات تکلیفی بود، فرماندهان رغبتی برای لغو عملیات نشان نمی‌دادند. خودم شخصاً به چند تن از فرماندهان گفتم که راننده‌هایی که در مهندسی کار می‌کنند مخبر و مشکوک هستند. عملیات کربلای ۴ کمی با غرور هم آغشته شده بود. ما همان یگان‌هایی بودیم که از اروند عبور کرده بودیم و همین غرور باعث شده بود خیلی مسائل را نادیده بگیریم. یک غرور حماسی بینمان وجود داشت که باعث غفلتمان شد.

حتی گفته شده که در عملیات کربلای ۵ کالک عملیاتی کربلای ۴ در سنگر عراقی‌ها پیدا شد؟

منافقین تمام ظرفیت‌های اطلاعاتی‌شان از تهران که شامل افراد کت شلواری تا یونیفرم‌پوش می‌شد را وارد مرحله جمع‌آوری اطلاعات برای صدام کرده بودند. حتی در خط مقدمشان منافقین با لباس ارتشی‌شان کنار افسران عراقی قرار داشتند و آن‌ها با غواصان درگیر شدند. صدام بابت خدماتی که در این عملیات منافقین به بعثی‌ها دادند پاداش‌های خوبی بهشان داد و خیلی به آن‌ها اعتماد کرد. ارادتی که منافقین در این عملیات نشان دادند باعث شد تا صدام پشتشان محکم بایستد و قرص و محکم حمایتشان کند. از این عملیات به بعد صدام اطمینان زیادی به منافقین کرد و حساب ویژه‌ای رویشان باز و جایگاه خوبی برایشان تعریف کرد و حتی گفت: این‌ها فرزندان من هستند. صدام نشان فرزندخواندگی را بعد از عملیات کربلای ۴ به منافقین داد.

باز با وجود تمام سختی‌ها نیرو‌های خط‌شکن و غواصان توانستند خطوط ابتدایی دشمن را شکست دهند.

غواصان عبور کامل و درستی را انجام دادند و ماندنشان هم هوشمندانه بود. این نیرو‌ها می‌توانستند برگردند ولی غواصان ماندند و عملیات تأخیری انجام دادند تا نیرو‌های عراقی به اروند نرسند. این درگیری باعث شد قایق‌ها و نیرو‌های شناور بتوانند عقب‌نشینی را با سلامت انجام دهند. اگر غواصان نمی‌ماندند و آن کار جوانمردانه را انجام نمی‌دادند تلفات ما دوبرابر می‌شد. این‌ها تأخیر کردند تا عقب‌نشینی کامل نیرو‌ها انجام شود. بیشتر شهدای این عملیات غواصان و نیرو‌های خط‌شکن بودند که با درگیری‌شان ایثار و ازخودگذشتگی زیادی نشان دادند و باعث شدند نیرو‌های عقب‌نشینی‌کننده سالم برگردند. نیرو‌های غواص در هزار متری ساحل ماندند و دفاع کردند و نیرو‌های عراقی زمانی به ساحل اروند رسیدند که ۹۰ درصد نیرو‌های ما عقب‌نشینی را انجام داده بودند.

غواصان قبل از روبه‌رو شدن با دشمن یک نبرد سنگین با آب‌های سرد و خروشان داشتند و در این عملیات و عملیات‌های دیگر فداکاری و از خودگذشتگی زیادی از خود نشان دادند.

پدیده غواصان در جنگ جزو معجزات جنگ بود. ما زمانی که می‌خواستیم آموزش‌های غواصی را ببینیم چهار ماه با تمام امکانات و بهترین مربیان غواصی را یاد گرفتیم، اما در دفاع مقدس ما ۳۵۰ غواص که برخی از آن‌ها تازه به نوجوانی و جوانی رسیده بودند داشتیم و در فرماندهی می‌گفتند چطور باید با این شرایط سخت این غواصان را آموزش داد. آموزش غواصان سخت و دشوار بود و با این حال ما آن زمان می‌گفتیم اگر این‌ها عشق و علاقه داشته باشند ۹۰ درصد مشکلات حل است و ۱۰ درصد بقیه امکانات است. همین معجزه هم رخ داد و وقتی ۳۵۰ غواص را داخل آب انداختیم نتوانستیم ۱۰ نفر از این‌ها را به دلیل نداشتن شرایط جسمانی یا مشکلات دیگر حذف کنیم. خطرات را که برایشان می‌گفتیم بیشتر عاشق می‌شدند و کسی حاضر نبود از لیست غواصان خط بخورد. مجبور شدیم ۵۰ تا را خط بزنیم، چون برای والفجر ۸، ۳۰۰ غواص می‌خواستیم و در آخر به زور توانستیم ۲۰ نفر را با ناراحتی خط بزنیم. غواصان بسیار با ایمان و ازخودگذشته بودند. آن سرمای طاقت‌فرسای زمستان‌های جنگ بدون امکانات خودش یک جنگ با بدن ضعیف و نحیف رزمندگان بود. غواصان در جنگ تحول بزرگی ایجاد کردند و اگر ما غواصان را نداشتیم قطعنامه ۵۹۸ در شورای امنیت تصویب نمی‌شد. این قطعنامه با عبور موفقیت‌آمیز غواصان از اروند رخ داد.

کربلای ۴ با وجود تمام مشکلات چه دستاورد‌هایی برایمان داشت؟

تراژدی‌ای که در کربلای ۴ برایمان پیش آمد دشمن را مغرور کرد. دشمن سه روز جشن اعلام کرد و نیروهایش که ۴۰ روز در آماده‌باش کامل بودند را به مرخصی فرستاد. همه فرماندهانشان دنبال عیاشی‌هایشان رفتند و ما کربلای ۵ را در ناامیدی، اما با اراده زیاد انجام دادیم. زمانی که فرماندهان امید زیادی به موفقیت نداشتند یک گذرگاهی به داخل لجمن عراقی‌ها توسط لشکر ۱۹ فجر به فرماندهی سردار نبی رودکی به فرماندهی کل گزارش شد و همین گزارش سبب شد تا عملیات بزرگ کربلای ۵ با فاصله بسیار کمی از کربلای ۴ انجام شود. رزمندگان با اراده‌ای مثال‌زدنی از آن رخنه وارد شدند و عملیات بزرگ کربلای ۵ را با موفقیت انجام دادند. کربلای ۵ در برنامه عملیاتی‌مان نبود ولی با توجه به اتفاقات پیش آمده عملیات با حداقل نیرو‌های باقیمانده انجام شد.

منبع: روزنامه جوان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده