به سنگر بخوان شعر خون با تفنگ
بزن ساز آتش به گاه نبرد
که رقاص خون برنشیند به گرد
به مردی فکن ناله درجان شب
به جانش بزن شعله سوز و تب
شراری ز دل کن سوی آسمان
که آتش بگیرد دل کهکشان
به گردی فکن شیر را در قفس
هم از دشمن دین برآور نفس
«بزن سینه بر سنگ زور آزمای»
به رو در فکن، خصم را زیرپای
به خنجر جگر خواره را دل بدر
به خاک افکن و خاک ریزش به سر
به شبگیر کن حمله ای رعد گون
بسوزان ز بن ریشه خصم دون
کمینگاه را بهرشان گور کن
سر سرکشان از بدن دور کن
چو دشمن کند حیله، گاه نبرد
بزن حیله ای بهتر از آن شگرد
به یک نعره دشمن شود در فرار
هجومی اگر، جمعشان تارومار
گر از کار افتد به میدان تفنگ
فرو کن به دل، خصم را تیز چنگ
گر از هر طرف تیر بارد چه باک
سپهر شد تو را دل، دل چاک چاک
به باد هوا ده سر سرکشان
تن بی سرخصم او را نشان
صلای ظفر ساز کن با خروش
که از هر رگی خون بیاید به جوش
هلا! رهرو راه سرخ حسین(ع)
هلا! پیرو خط پیر خمین
کشد کربلا انتظار تو را
«به مژگان بروبد غبار تو را»
هلا! رو نما سوی کرب و بلا
به قدس عزادار، راهی گشا
به سنگر بخوان شعر خون با تفنگ
الا مرد جنگیم، جنگیم، جنگ
سروده : م -پاسدار
منبع: کتاب ترنم آبشار (مجموعه آثار و ارزشهای شعر دفاع مقدس / دفتر ششم)