از این همه سختی خم به ابرو نمی آورد
شاید اگر بود الان یکی از نوابغ عصرحاضر وکشور ما بود . به دانشگاه نرفته بود و مهندس هم نبود، اصلاً وقت این که به دانشگاه برود را نداشت، هفده ساله بود که جنگ شروع شد و او با شنیدن صدای جنگ حتی منتظر خانواده اش نشد و دست به کار شد و راهی این سفر شد . او تمام امکانات لازم جهت واحد مخابرات را با آخرین متدهای روز تهیه می کرد و جهت استفاده، از هر کجای ایران به منطقه می آورد .
از خط های هات لاین ( نقطه به نقطه ) گرفته تا خط پیروزی . خط پیروزی جزو خطوط شهری بود که مراکز استان ها از آن استفاده می کردند و برای ارتباطات شهری و بین شهری استفاده می شد . مهدی توانست این خطوط را به خاتم 4 بیاورد تا نیروها بتوانند به راحتی از جزیره تماس بگیرند، یعنی از خط تهران به تهران و از خط اصفهان به اصفهان تماس حاصل می شد . به عبارتی رزمنده ها در جزیره مجنون که در عمق خاک عراق بود دارای خط تلفن شهری بودند و با هر کجای ایران می خواستند قادر به تماس بودند و در آن شرایط جنگ این امکانات کمی نبود.
به دنبال کار می دوید و عجیب بود که از این همه سختی خم به ابرو نمی آورد. او برای روزی که نمی شد از برق استفاده کرد حالا چه به دلیل قطع شدن برق و یا به دلایل دیگر پیش بینی های لازم را کرده بود و برای پیش برد کارها باتری ماکس و حتی سلول خورشیدی به جزیره آورده بود تا با کمک این وسایل باتری ها را شارژ کند، مبادا مشکلی رخ دهد .
مدام در حال حرکت بود مثل یک رود که وقتی حرکت می کرد، در تمام طول مسیرش زندگی را به تمامی اطرافیانش هدیه می داد .
علی قنبری همرزم شهید