يال در يال طوفان گذشتند…
شنبه, ۰۲ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۱۷
بوي مرد و غبار سفر داشت،بافه ي برفي يالهايش/ مثل آشوب بوران شب بود،تندر شيهه شيهه صدايش/ سايه طرح شبديز شيرين،آذرخشي كه رخش تهمتن
بوي مرد و غبار سفر داشت،بافه ي برفي يالهايش
مثل آشوب بوران شب بود،تندر شيهه شيهه صدايش
سايه طرح شبديز شيرين،آذرخشي كه رخش تهمتن
بو ي ليلايي ديگري داشت،يال در باد و باران رهايش
نعل كوب مصاف حماسه،در نبرد نفسگير مردان
از دل آب و آتش گذشته،مانده بر خاك و خون رد پايش
***
آن كه بر كوهه ي زين اين رخش،مثل كوهي وزين،تكيه مي زد
در نشيب شتابنده ي عمر،تكيه دارد به چوب عصايش
يال در يال طوفان گذشتند،در غروبي كه خون در نفس داشت
مانده از آن سواران عاشق،حسرت خاطراتي برايش
***
باد مي آيد و برگها را از سر شاخه ها مي تكاند
مي رود آن سوار كهن سال،كودكي مي دود از قفايش
سروده: غلامرضا كافي
منبع: كتاب سوختگان وصال، نكوداشت جانبازان شيميايي، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه تهران، دفتر هنر و ادبيات، 1381 صفحه: 49
نظر شما