روایتی از روزهای اشغال سنندج در کتاب «بیست و دو روز نبرد»
چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۲
نوید شاهد- روایتی از روزهای اشغال سنندج توسط گروه‌های ضد انقلاب در کتاب «بیست و دو روز نبرد» آمده که بسیار تلخ و دردناک است.

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، به نقل از خبرگزاری فارس، کتاب «بیست و دو روز نبرد» با زیرعنوان بررسی آزادسازی سنندج ۱۳۵۹ - ۱۳۵۷» نوشته مجید نداف، حدود ۱۰ روز قبل توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر و وارد بازار نشر شد.

به‌جای «شیر» گلوله در گلوی نوزاد ریخت!



موضوع کتاب پیرامون بررسی بحران‌آفرینی گروه‌های ضد انقلاب، روند اشغال و آزادسازی شهر سنندج است که با تعرض مسلحانه به پادگان سنندج در فروردین ۱۳۵۸ شروع می‌شود. پس از اشغال شهر سنندج، تمام راه‌حل‌های صلح‌جویانه جمهوری اسلامی به بن‌بست رسید و کتاب بیان‌کننده ۲۲ روز نبرد خونین نظامی بین عناصر مسلح تجزیه‌طلب و رزمندگان مدافع انقلاب اسلامی از ۴ تا ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ است که بر حسب وظیفه دینی، انقلابی و قانونی به فریاد تظلم‌خواهی مردم مسلمان سنندج، پیام نوروزی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر ضرورت برقراری امنیت در سال ۱۳۵۹ و نیز پیام وحدت‌بخش ایشان به مناسبت ۱۲ فروردین پاسخی قاطع دادند
.

بهار ۵۹ در اوضاعی که بحران اقتصادی و وضعیتی رقت بار بر شهر سنندج حاکم بود و کمبود دارو، روغن نباتی، سوخت، آذوقه و مایحتاج عمومی کمر مردم را خم کرده بود، گروه‌های مسلح غیرقانونی در قامت مدیران تحمیلی حاکم بر شهر سنندج سرگرم جنگ قدرت، فزون طلبی و سهم‌خواهی بودند

آنها ضمن به کارگیری ترفند برون‌فکنی، همچنان ضعف‌های اداره شهر را به دوش پاسداران انقلاب و شبه نظامیان کُرد که شهرهای جنوب، شمال غربی و شمال شرقی سنندج را تحت کنترل داشتند می‌انداختند. گفته می‌شود به دلیل توسعه روز افزون تشکیلات سیاسی نظامی گروه ها و افزایش حجم نیروی انسانی آنها، میزان کمک استانی کمتر از ظرفیت یاد شده بود و این کمک ها کفاف جمعیت فعلی سنندج را نمی‌داد.

با احتمال وقوع جنگ‌های درون جبهه‌ای و گسترش مقابله مجدد با جمهوری اسلامی، این کمک‌ها در انبارهای متعلق به هر یک از گروه‌ها ضبط شده بود.

یکی از شهروندان سنندجی در بیان خاطرات آن زمان که در این کتاب آمده می‌گوید: «سه روز بود که شیر گیرمان نمی‌آمد و بچه خیلی گرسنه بود. دیگر طاقت نداشت و همین طور بی‌تابی می‌کرد. گریه‌های پیوسته او ناچارم کرد برای پیدا کردن شیر بیرون بیایم که آن از خدا بی‌خبر جلویم را گرفت.

گفتم که می‌خواهم از در و همسایه برای بچه شیر بگیرم. گفت بچه را به من بده تا به او شیر بدهم. بعد به زور جگرگوشه‌ام را گرفت و به دهان او شلیک کرد.

سیاوش جوادیان یکی از نظامیان حاضر در صحنه نیز در این باره می‌گوید: گرسنگی و بی‌غذایی امان مردم را بریده بود. فشار گروه‌های ضد انقلاب باعث شده بود بچه‌های مریض، بدون دارو و بیمارستان در برابر چشم‌های نگران اعضای خانواده بمیرند و کسی نتواند برای آنها کاری انجام دهد

مجید نداف نویسنده کتاب «بیست ‌و دو روز نبرد» خود در دوران بحران در کردستان به عنوان رزمنده در میدان نبرد حضور داشته است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده