مثل شما شاید دلم سپید شد
نوید شاهد: شعر «شاید شبیهتان» از این مجموعه را میخوانیم.
شاید شبیهتان
من در مقابلت، چیزی نبودهام
تنها برای تو، شعری سروده ام
*****
تکرار میشوی، در من هنوز هم
بسیار میشوی در من هنوز هم
*****
تو یادگار، من از یاد رفتهام
خاکستری شدم، بَر باد رفتهام
*****
من فکر میکنم آخر کجایی است؟
این گل که میشود پَرپَر، کجایی است؟
*****
این گونه گل شدن در باغ از کجاست؟
این سرخ آتشین، این داغ از کجاست؟
*****
کم کم حصارها، بسیار میشوند
بین من و شما، دیوار میشوند
*****
این روزها فقط روز مصیبت است
بر شانههای ما آوار غربت است
*****
بعد از شما کجا از خود رها شدیم؟
زندانی غمی بیانتها شدیم
*****
رفتید و من فقط فکر هوای خود
در هم تنیده تار ریای خود
*****
هر روز بیشتر آلوده میشویم
از پای تا به سر، آلوده میشویم
*****
اینجا پرندهها، وابستهتر شدند
بعد از شما همه، بی بال و پَر شدند
*****
فرصت تمام شد... بالی نمانده است
حتی برایمان، حالی نمانده است
*****
اما خوشا شما! پرواز کردهاید!
آه ای پرندهها اعجاز کردهاید!
*****
این روزها که ما در بند عادتیم
با این وجود باز، فکر شهادتیم
*****
هر چند ساده نیست، دل کَندن از زمین
دل میکَنم، ولی روزی من از زمین
*****
مثل شما دلم، شاید سپید شد
شاید شبیهتان؛ روزی شهید شد
*****