«غربال در ساعت ۲۵» در نویدشاهد شنیدنی شد
به گزارش نویدشاهد کتاب «غربال در ساعت ۲۵» خاطرات حجت الاسلام و المسلمین محسن دعاگو بوده و که به نویسندگی «فرامرز پالیزدار» است،
این کتاب جلد نهم از مجموعه «یادگاران انقلاب» است که در قالب روایی به خاطرات «حجت الاسلام و المسلمین محسن دعاگو»روحانی مبارزی است که در زمان بیداد ستمشاهی تن به اسارت و بازیهای شیطانی و وسوسههای نوچههای طاغوت نداد و مجبور شد که کولهبار سفر را بربندد و راهی این دیار و آن دیار شود پرداخته است.
در بخشی از كتاب آمده است: جوان نمیفهميد منظور حسينی از حرف آخرش چيست. چشم هايش بسته است. درد، دامن میكشد طرف ستون فقرات و ميرود تا سينه. ناله ميكند. فايدهاي ندارد. خوب میداند كسی نيست كمكش كند. اين را زندانبانانش هم میدانند كه بی هيچ واهمهای هر كاري میخواهند میكنند.
حتی اين را نمیفهمد كه حسينی اشاره كرده است به آن دفتر. زمانی میفهمد كه درد نقطه نقطهی بدنش را هدف میگيرند. عين گوشت كبابی كه ورزش میدهند قبل از سيخ كردن. صدای آن سه نفر آنقدر بلند است كه ضجه مويههای زندانی به گوش هيچ كس نمیرسد. حتی خودش زير مشت و لگدهای پی در پی خرد میشود.
طنابها فشار میآورند به هر جایی كه میتوانند. مخصوصاً مچ دست كه بند بند میشود. خودش را میسپارد به خدا. كار ديگري از دستش بر نمیآيد كه بكند. شلاق را هم اضافه میكنند به پذيرایی شان.
جوان آواز میكند مرگ همين الان بيايد سر وقتش و خلاصش كند از رنج و درد. كه نمی آيد. با خودش فكر ميكند توی اين شلم شوربایی كه هست، صدايش به خدا هم نمی رسد. اگر وضع بهتری داشت حتماً فرياد می زد: «يا ملك الموت»
فصل اول: اولين روز برادرم
فصل دوم: لبخند توی قاب
فصل سوم: فيضآباد
فصل چهارم: شعرهای پردردسر
فصل پنجم: سرختر از هميشه
فصل ششم: اگر استوار نيايد
فصل هفتم: آن سه نفر
فصل هشتم: پردهی آخر
فصل نهم: غربال در ساعت ۲۵
صدای کل کتاب