حضرت امام خمینی(ره) خورشید عالم تاب زمانه بود
نوید شاهد: علی اخگری متولد 1323 یکی از چهرههای فرهنگی و مطبوعاتی کشور است که سالهاست افتخار جانبازی را به سایر افتخاراتش افزوده. این رزمنده و جانباز دفاع مقدس که بیش از سه دهه از مجروحیتش میگذرد، نه تنها درد و جراحت جسمی مانع خدمتگزاری او به انقلاب و هموطنانش نشده بلکه از 36 سالگی تا کنون که 79 سال سن دارد، همچنان در قامت یک جانباز به انقلاب و اسلام خدمت میکند به همین بهانه خبرنگار نوید شاهد با این جانباز و فعال فرهنگی و رسانهای گفت وگو کرد که در ادامه میخوانید.
اخگری به کودکی خود اشاره و درباره آن روزها گفت: از 6سالگی به یادگیری قرآن پرداختم و پس از گذراندن دوران مدرسه وارد بازار کار شدم. به دلیل علاقهام به هنر، کار خود را از بازار آهنگرهای تهران آغاز کردم تا بتوانم درآمد داشته باشم و هزینه تحصیلم را بپردازم.
وی ادامه داد: پس از گذراندن دوران سربازی برای کسب درآمد، کارهای زیادی انجام دادم اما مهمترین کاری که زبانزد شد؛ خلق هنر هشتم «ویترای» در ایران بود. «ویترای» تزئین ظروف شیشهای با رنگ و نقاشی هنری است. رفته رفته این کار را گستردهتر کردم و این هنر را روی شیشههای منازل طراحی کردم. امروزه هم این طراحی را بر روی شیشههای خانههای قدیمی به وضوح میبینید.
ورود امام خمینی(ره) به ایران
این جانباز درباره ورود امام به ایران و روزهای انقلاب روایت میکند: در اوایل بهمنماه سال ۱۳۵۷، امام خمینی(س) تصمیم به بازگشت به ایران را گرفت. وقتی خبر این تصمیم به مردم ایران رسید، انتظار، شوق و نگرانی آنها را فرا گرفت چرا که میدانستند در شرایطی که دولت بختیار روی کار و حکومت نظامی در کشور برقرار است؛ ورود امام به کشور با موانع بسیاری مواجه خواهد بود.
وی ادامه داد: حکومت اقدامات فراوانی در راستای جلوگیری از سفر امام به ایران انجام داد. چرا که میدانست حضور امام خمینی در جمع میلیونها مردم بهپاخاسته به معنی پایان کار خواهد بود. از جمله این اقدامات که برای جلوگیری از ورود امام خمینی انجام شد میتوان به تهدید به انفجار هواپیمای امام خمینی، وقوع کودتای نظامی برای تعویق سفر ایشان و واسطه شدن رئیس جمهور فرانسه برای منصرف کردن امام از بازگشت به ایران اشاره کرد.
اخگری افزود: با وجود همه این موانع و در شرایطی که دستور بستن فرودگاه نیز صادر شده بود؛ حمایت مردم از ورود امام خمینی (س) به ایران و اراده آهنین ایشان منجر شد که رویدادی تاریخی در ۱۲ بهمن سال ۵۷ رقم خورد. از زمان ورود حضرت امام خمینی (ره) به ایران پابهپای امام همواره در رکاب ایشان بودم. امام خمینی (ره) پس از ورود به ایران در مکانهای مختلفی سخنرانی کردند اما سخنرانی سرنوشت ساز ایشان در بهشت زهرا و در کنار مزار شهدا از اهمیت بسیاری برخوردار بود. ایشان در این سخنرانی ضمن انتقاد از دولت دست نشانده و مجلس فرمایشی بر تعیین دولت با پشتیبانی ملت تأکید کردند.
امام، خورشید عالم تاب
این هنرمند و جانباز سرافراز ایران به یکی از هنرهایش اشاره کرد و گفت: در زمان ورود امام به ایران طرحی در قالب سبک کوفی از حضرت امام انجام دادم و ایشان را به «خورشید عالمتاب» تشبیه کردم. اما با شروع جنگ در نهایت تصمیم گرفتم عازم جبهه حق علیه باطل شوم.
قدم در میدان جهاد و ایثار در راه این انقلاب
علی اخگری بهعنوان روزنامهنگار، با آن که فقط دو سال از ازدواجش میگذشت، پا به میدان جهاد و ایثار در راه این انقلاب گذاشت. وی درباره داستان جانبازیاش اظهار کرد: فعالیت در مطبوعات و صدا و سیما این امکان را به من و بعضی از دوستان داد که همراه و همدل با هم برای کمک به رزمندگان و مقابله با بعثیون راهی جبههها شویم. اما قبل از هر چیزی میبایست از همسرم که مادر پسر یک سالهام بود، کسب رضایت میکردم. خوشبختانه خانوادهام و همسرم با رضایت قلبی اعلام کردند که با رفتن بنده به جبهههای حق علیه باطل مشکلی ندارند. بنابراین همراه با دوستان مطبوعاتی برای آزادسازی سوسنگرد عازم جبهههای جنوب شدیم. یکی دو روز بعد از ورود به اهواز عازم سوسنگرد شدیم اما عراقیها با حملات توپخانه از 3 جهت جلو، چپ و راست رزمندگان را زیر آتش خود گرفته بودند. بنابراین بچهها چارهای جز حرکت، آن هم به شکل سینهخیز نداشتند. 60 کیلومتر را سینهخیز طی کردیم تا در آن وضعیت بغرنج خود را به سوسنگرد رساندیم.
وی ادامه میدهد: عصر روز عاشورا بود. حوالی ساعت 4 بعدازظهر توپ 106 از طرف عراقیها به سمت سنگر ما پرتاب شد. آن روز پای من از زیر لگن قطع شد و مستقیم جلوی چشمانم افتاد. در آن لحظاتی که ختم به بیهوشی شد، نمیدانستم زنده میمانم یا نه.
واکنش همسر نسبت به خبر مجروحیتش
اخگری درباره واکنش همسرش نسبت به خبر مجروحشدنش توضیح داد: زمانی که بنده دچار قطع عضو شدم و مرا به پشت جبهه و بیمارستان منتقل کردند، یکی دو تا از رزمندگانی که مأمور بردن خبر به منزل بودند، به همسرم خبر میدهند که حال بنده مناسب نیست. او فقط یک سؤال میکند و میخواهد که با او صادق باشند که آیا همسرش زنده است یا به شهادت رسیده؟ آن روز همسرم خطاب به آن 2 مأمور اطلاعرسانی میگوید: «فقط به من بگویید زنده است. به خدا قسم اگر تا آخر عمر هم قدرت حرکت نداشته باشد از او پرستاری و پذیرایی خواهم کرد. فقط زنده باشد همین قدر برای من و فرزندم کافی است.»
حضور در جنگهای نامنظم به فرماندهی شهید چمران
علی اخگری به حضورش در جنگهای نامنظم به فرماندهی شهید چمران اشاره کرد و گفت: بعد از اینکه من توانستم در کنار شهید چمران و همرزمانم به اسلام و میهن خدمت کنم، با جراحتی که قطع یکی از پاهایم بود از جبهه به تهران بیمارستان امام خمینی(ره)، بیمارستان آسیا و سپس بیمارستان ساسان انتقال داده شدم. 6 ماه در بیمارستانهای مختلف بستری بودم تا اینکه بعد از بهبود نسبی توانستم به اداره و محیط کاری قبلیام بازگردم.
وی افزود: بعد از مجروحیت فعالیتهای زیادی با سازمانها و مسئولان مختلف داشتهام. برگزاری کلاسهای آموزشی در «جهاد سازندگی»، «بنیاد شهید»، «کمیتههای انقلاب اسلامی» و «سپاه پاسداران» در رشتههای مختلف اعم از «طراحی»، «صفحهبندی»، «گرافیک»، «روزنامهنگاری»، «عکاسی» و «کاریکاتور» از آن جمله بود. این کارها در راستای فعالیتهای مطبوعاتی و انتشار نشریات ارزشی برای ارگانهای مختلف انجام میشد.
فعالیتهای فرهنگی در سه دهه مجروحیت
علی اخگری به فعالیتهای فرهنگی خود در طول سه دهه مجروحیتش اشاره کرد و گفت: در «وزارتخانهها»، «سازمانهای فرهنگی دولتی»، «نظامی» و «بنیاد شهید» همواره در حال خدمترسانی «فرهنگی» و «تبلیغی» هستم تا جایی که «سازمان تامین اجتماعی» از من بهعنوان بازنشسته نمونه کشوری یاد کرده است.
وی بعد از مجروحیت در سازمان صدا و سیما مسئول گزینش شده است و همچنان در صحنه فعالیتهای فرهنگی و ارزشی خدمترسانی میکند.
اخگری با اشاره به اینکه بعد از مجروحیتش دست از خدمترسانی به مردم و جمهوری اسلامی ایران برنداشته درباره فعالیتهایش در جبهه، خاطرنشان کرد: علاوه بر اینکه در صدا و سیما مشغول بودم، به عنوان بازرس نیز در انتخابات اولین دور مجلس شورای اسلامی فعالیت داشتیم. تا اینکه چندین ماه از زمان مجروحیتم سپری شد و احساس کردم که توان کمک و امدادرسانی به رزمندگان را دارم. بنابراین به همراه شماری از دوستان برای رساندن «مواد غذایی»، «موتور و وسایل» و «ابزارآلات مورد نیاز رزمندگان» عازم جبههها میشدیم تا آنچه در توان داشتیم را انجام دهیم. سپس برای ادامه امداد و خدماترسانی به رزمندگان به تهران بازمیگشتیم تا وسایل مورد نیاز رزمندگان را فراهم کنیم.
علی اخگری در سن 79 سالگی هم اکنون نیز همانند روزهای جوانی بسیار فعال و با شور و نشاط انقلابی است. او همچنان در زمینههای مختلف فرهنگی و رسانهای و حتی مشاوره به خانوادههای شهدا و جانبازان، فعالیت میکند.
وی اینک 2 فرزند تحصیلکرده دارد که با رتبههای بسیار خوبی در کنکور قبول شدهاند. یک دختر و یک پسر؛ دختری که در «سازمان بهزیستی» خدمترسانی میکند و پسری که به عنوان مداح و سخنران نشان از پدرش دارد. این پسر سالهاست خادم انقلاب و امام حسین(ع) است. پدر و پسر که در یک مجموعه فرهنگی فعالیت میکنند، هر ساله در قالب کاروانهای زیارتی، عاشقان ائمه اطهار(ع) را به زیارت امام رضا(ع) و امام حسین(ع) میبرند.
تاثیر مرور خاطرات بر روحیه جانبازان
علی اخگری درباره خاطراتش و تکرار آنها و تأثیراتی که بر روح و روانش میگذارد، توضیح داد: سعی میکنم هر چند وقت یک بار حتی اگر شده سالی یکی دو بار آلبومی را که از تصاویر جنگ دارم، در خلوت ورق بزنم و عکس دوستانی که شهید شدند را نگاه کنم. به یاد خاطرات آن روزها لبخند بزنم و قطرهای اشک از چشمانم پاک کنم؛ روزهایی که بنیصدر خائن حاضر نبود به سپاه و بچههایی که در جنگهای نامنظم خدمت میکردند، حتی یک اسلحه بدهد؛ روزهایی که با یک چماق دستی به جبهه رفتیم، تقریباً با دستی خالی از هر نوع اسلحهای؛ روزهایی که تنها پشتیبان ما بعد از خدا امام(ره) بود؛ روزهایی که دوستان مطبوعاتیام در روز اول و دوم به شهادت رسیدند، آنهایی که هنوز نمیدانیم مزارشان کجاست.
خبرنگار: آرزو رسولی نجار