امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۵۵
مطلبي که بيان مي‌کنم، مربوط مي‌شود به پيام تاريخي حضرت امام که بعد از فتح خرمشهر صادر فرمودند. اين پيام دو قسمت بسيار اساسي داشت.
 ناگفته های جنگ(35)؛ ويژگيهاي عمليات بيت المقدس

مطلبي که بيان مي‌کنم، مربوط مي‌شود به پيام تاريخي حضرت امام که بعد از فتح خرمشهر صادر فرمودند. اين پيام دو قسمت بسيار اساسي داشت. يک قسمت، حضرت امام اشاره مي‌کنند به ياري خدا و چگونگي مدد الهي براي رزمندگان اسلام و اين پيروزي را مرتبط با نصرت‌الهي مي‌دانند که نصيب رزمندگان اسلام شد. آن تبريک گفتن امام و دستتان درد نکند را در کنار اشاره ي بسيار عميق و قوي به اين نکته، آوردند.

قسمت دوم- نکته‌اي که از اين پيام در ذهنم هست، تقريباً اواخر پيام است- اشاره به آفت بزرگي مي‌کنند که ما در پيروزيها گرفتار آن مي‌شويم. تجربه نشان داده که انسان، هم در پيروزي گرفتار مي‌شود و هم در شکست. در مقابل شکست يا ناکامي، انسان بايد صبور و بردبار باشد و در آزمايش خدا از رزمندگان، صبر و شکيبايي آنها را در سختي‌ها آزمايش مي‌کند. ولي در پيروزيها، انسان بايد در مقابل آفت پيروزي که غرور است، آماده باشد. ما بيشتر در آزمايش رد شديم. نمونه ي بارز آن همين عمليات است.

در کل عمليات جبهه‌ها، نبردي عظيم‌تر از عمليات بيت‌المقدس نداريم. ممکن است عملياتهاي ديگر سروصدا کرده باشند ولي عمليات بيت‌المقدس، عملياتي است که عظيم‌تر از همه بوده و برايمان هم مانده. يعني تمام منطقه عمليات تا پايان جنگ در دست خودمان ماند. از دو راهي کارون- بهمن‌شير در جنوب تا محل تقاطع رودخانه نيسان تا هورالعظيم که سمت راست منطقه ي عمليات بود، 170 کيلومتر طول جبهه ي ما بود. با سه قرارگاه تک کرده بوديم. عمق منطقه ي عمليات هم به کوشک، طلاييه، شلمچه، زيد، خرمشهر و اروند مي‌رسيد. وسعت عمليات حدود 6000 کيلومتر مربع بود که بيشترين وسعت بود. دشمن از آغاز تجاوز، در اين منطقه مستقر شده بود و بالاترين رقم اسير در همين عمليات گرفته شد، حدود بيست‌هزار نفر. مي‌توانيم بگوييم بالاترين رقم غنائم جنگي در اين عمليات به دست آمد. تقريباً همه‌چيز در صدر بود. طولاني‌ترين عمق منطقه ي عمليات در همين منطقه بود. ما در شب اول 25 کيلومتر و در مرحله دوم دوازده کيلومتر پيشروي کرديم. حدود سي و هفت کيلومتر عمق پيشروي‌مان بود. طولاني‌ترين نبردي که شبانه‌روز جنگيديم و پيشروي کرديم، در همين عمليات بود؛ حدود بيست و پنج روز.

هيچ عملياتي نداشتيم که به اين اندازه از پل تاکتيکي، به اين سرعت، استفاده کنيم. پنج پل شناور زده شد و حدود چهل هزار نفر يک شبه عبور کردند و بيش از دوهزار خودروي سبک و سنگين و تانک و نفربر، در همان شب، عبور کردند.اين هم از ويژگيهاي عمليات بيت‌المقدس بود.

پيروزي ما در بعد سياسي هم انعکاسش اين بود که رهبر معظم انقلاب اشاره فرمودند. نکته ي ظريفي را فرمودند که پس از عمليات، صحنه ي سياست به نفع جمهوري اسلامي برگشت. يعني تا موقعي که خرمشهر را آزاد نکرده بوديم، تصور دشمنان ما و جهان غير اسلام و مخالفين جمهوري اسلامي غير از اين بود. همه مي‌گفتند که اينها توان و قدرت آن را ندارند که بتوانند عراقيها را دفع کنند. وقتي خرمشهر گرفته شد، اصلاً ورق برگشت. صدام هم کاملاً تغيير موضع داد. صدامي که دم از قادسيه و پيروزي مي‌زد، يکدفعه دم از پايان قادسيه زد و به خودش ده روز مهلت براي برگشتن به عقب داد!

همه ي اين ها در اثر چه بود؟ عظمت عمليات بيت‌المقدس. اين عظمت‌ها، براي ما رزمندگان، آفت پيروزي را به همراه داشت که غرور بود. از اين موضوع چه درسي مي‌گيريم؟ اينکه هرگاه با توکل به خدا مي‌جنگيم و دشمنان را سرکوب مي‌کنيم، کاملاً اميدوارکننده است.

يعني انتظار داريم خداوند ما را ياري کند تا پيروز شويم، هر چند کمبودهايي هم داشته باشيم. خداوند ثابت کرد که ما را پيروز مي‌کند. در طريق‌القدس با اختلاف عظيمي با دشمن جنگيديم و پيروز شديم. در فتح‌المبين هم همين‌طور. اصلاً با صحنه‌هاي معجزه‌گونه روبه‌رو شديم و ديديم که پيروزي بر دشمن حاصل شد.

در جنگ در راه خدا، پيروزي کاملاً ميسر است. کليدش هم آيه ي شريفه ي والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان‌الله لمع المحسنين است. کليد پيروزي همين است: اخلاص در رزمندگان، وحدت، يکپارچگي، استقامت و اطاعت از ولايت. توکل هم به خدا باشد. در اين صورت مطمئناً پيروزند و هيچ قدرتي نيست که در مقابل نيروي حق و نيروي اسلام بايستد.

نبرد بيت‌المقدس، ما را در آزمايش سخت خدا قرار داد. آن‌هم در مقابله با آفت پيروزي که غرور بود. من از بيت‌المقدس وصل مي‌کنم به خاطره‌اي از حضرت امام که تأثير و درس بزرگي براي ما داشت.

بعد از بيت‌المقدس تمام فکر و ذکر ما رفت روي قاطعيت در ادامه ي نبرد و سرکوبي دشمن در خاکش. بهترين هدفي را که مي‌توانستيم محور پيشروي قرار دهيم بصره بود. بهتر از بصره نداشتيم. بنابراين، در عمليات بعدي جناح راست منطقه ي عمليات‌مان شد گوشه ي کوشک و چپ‌مان شلمچه. شايد حدود هشتاد تا نود کيلومتر طول اين مسير باشد. مي‌خواستيم حمله و پيشروي کنيم به طرف دشمن، براي اينکه به مرحله ي سرکوبي دشمن رسيديم. اينجا دو تا محل بحث دارد. يک بحث آن صحنه‌ها و خاطراتي است که قبل از شروع عمليات رمضان رخ داد که بيشتر با روحيه ي حضرت امام ارتباط دارد. بحث ديگر خود عمليات رمضان است و پيام امام که عرض کردم.

اشاره ي حضرت امام به چگونگي نصرت الهي بود. هيچ جملاتي مثل اين جملات نمي‌تواند ما را آگاه به مدد الهي کند. مطلب ديگر، دورانديشي امام به آزمايش بود که خداوند مي‌خواست از ما بکند. امام مي‌دانست که اين پيروزي عظيم است و آزمايش خدا از ما چيست. در مقابل غروري که براي آزمايش به سراغ‌مان مي‌آمد، امام دورانديشي فرمودند و گفتند اگر رعايت کنيم، گرفتار نمي‌شويم.

داشتيم آماده مي‌شديم براي عمليات. تمام امکانات بسيج و متمرکز شد که عمليات رمضان انجام شود. از تهران اطلاع دادند که سريع بياييم تهران. گفتند من و فرمانده ي سپاه بياييم که جلسه فوري است.

آمديم. در اين جلسه، مسؤولين مملکت ما را مورد آگاهي قرار دادند از نظر اينکه اسرائيل به جنوب لبنان حمله کرده و توطئه ي بزرگي دارد رخ مي‌دهد. گفته‌هايشان دلالت بر اين مي‌کرد که مي‌خواهند حزب‌الله را قلع و قمع کند.

طوري جلسه پيگيري شد که حدود پنج ساعت در محل جلسه باقي مانديم تا اطلاع داده شد هواپيما آماده است و سريع برويد به طرف سوريه، مسأله را از نزديک بررسي کنيد و زمينه ي تقويت نيروهاي حزب‌الله را از جانب ارتش و سپاه فراهم کنيد.

هواپيما آماده شد. حرکت کرديم رفتيم. در آنجا، از طرف آقاي حافظ اسد به استقبال ما آمدند و ما را بردند به محل اقامت ايشان. يکي دو جلسه با خود حافظ اسد گذاشتيم، با وزير دفاع و رئيس ستاد ارتش آنها. در همه ي اينها، محور صحبت اين بود که مي‌خواهيم چه کار کنيم؟ گفتيم ما مي‌خواهيم براي تقويت حزب‌الله و نيروهاي مبارز لبنان نيرو بياوريم تا کمک کنند و اين توطئه را درهم بشکند. تعجب کردند و گفتند: شما الان در جنگ هستيد. چگونه مي‌شود به اينجا بياييد؟

گفتيم: شما در اينجا به ما پادگان بدهيد، ما مي‌خواهيم نيرو بياوريم.

به نيروها هم آماده باش زده بوديم. يعني يک گردان از ارتش و يک گردان از سپاه آماده بود. موفق شديم پادگان بگيريم و از همان‌جا تلفن بزنيم به ايران تا نيروهايي که آماده بودند، سوار هواپيما شوند و به طرف سوريه بيايند. يک گردان از لشکر 27 بود و يک گردان از لشکر 58 ذوالفقار. اينها حرکت کردند و ما هم از آن‌طرف حرکت کرديم به طرف ايران.

رفتيم سراغ حضرت امام گزارش بدهيم که در آنجا چه کرده‌ايم و بايد چه بکنيم. حضرت امام، به گزارش گوش دادند و بعد يک‌باره فرمودند: اين نيروهايي که برديد آنجا، اگر خون از دماغشان بيايد، من مسؤوليتش را قبول نمي‌کنم. بگوييد سريع برگردند.

من تا آن ‌روز دستوري به اين قاطعيت و صريح، مستقيماً از امام نشنيده بودم که فرمانده ي کل قوا به ما مستقيم دستور بدهند که چه بکنيم. فرمودند: بگوييد سريع برگردند. ما اصلاً تعجب کرديم که چطور شد؟ به سرعت رفتيم بيرون و ديگر به هيچ‌کس مراجعه نکرديم و گفتيم بايد اين دستور را اجرا کنيم. بلافاصله با سوريه تماس گرفتيم و گفتيم: گردان سريع آماده حرکت شود و برگردد.

گردان سريع برگشت که شايد چهل و هشت ساعت نشد. آن پيام تاريخي حضرت امام که راه قدس از کربلا مي‌گذرد، موضوع مهمي بود. بعدها متوجه شديم چه توطئه عظيمي بوده. دشمنان متوجه نبرد بيت‌المقدس ما بودند که صدام شکست فاحشي خورده. خطر ،درهم شکستگي صدام بود و درهم شکستگي صدام چه معني داشت؟ وقتي که نيروهاي اسلام، به عراق برسند و عراقيها انقلاب بپا کنند، معلوم است که اين انقلاب در منطقه گسترش پيدا مي‌کند و اين پيوستگي تا مرزهاي اردن، عربستان، سوريه و همه‌جا پيش مي‌رود. آن‌وقت است که خطر براي اسرائيل است.

اين بود که اسرائيل آن حرکت را انجام داده بود تا روي احساساتي که ما نسبت به مبارزين لبنان داشتيم، احساسات ما برانگيخته شود. امام اين را متوجه شدند و بلافاصله جلويش را گرفتند، يعني جلوي اقدامات ما را گرفتند وگرنه همان‌طور آن گردان مي‌رفت و تلفات مي‌داد و ما يک گردان ديگر مي‌فرستاديم. همين‌طور پشت‌سرهم . آن‌وقت با اين گراني جابه‌جايي نيرو که بايد با هواپيما پشتيباني مي‌شدند و تردد داشته باشند، معلوم است که کار خيلي سنگين مي‌شد. به هر صورت، اين درسي از روش و مشي اخلاقي حضرت امام بود که اينقدر بيدار بودند.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده