نوید شاهد - همرزم شهيد "اسماعيل آهنورد" در خاطره ای می گوید: «بعد از عملیّات کربلای چهار، وضعیت عده زیادی از شهدای بسیج و سپاه شهرستان داراب مشخص نبود و بنده به همراه جمعی از برادران از جمله شهید اسماعیل آهنورد، مأمور شدیم به منطقه برویم و گزارش تهیه کنیم.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۳۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۵
نوید شاهد - برادر شهید "سیدحسین طباباییان" میگوید: «حسین در یکی از نامههایش اشاره دارد به امدادهای غیبی و مینویسد: انگار یک دست از غیب مسیر توپها و گلولههای دشمن را عوض میکند...» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن جزئیات این خاطره دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۱۳۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴
نوید شاهد - «یک روز یکی از دوستانم که همسرش همرزم رضا بود پیش من آمد و گفت: همسرم (شهید اکبر زمانی) مفقودالاثر است، اگر خواب آقا رضا را دیدی بپرس که او شهید شده و یا اینکه اسیر است ...» ادامه این خاطره از زبان همسر شهید "رضا کشتکارمیزوجی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴
نوید شاهد ویژه نامه فرمانده شهید "قامت بیات" حاوی تصاویر، اسناد و خاطرات را منتشر می کند.
کد خبر: ۴۸۱۳۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴
«یک بار توسط یک رزمنده قزوینی برای خانجان پیام فرستادم: «رزمندهها کلاه ندارند و سردشان است». خانجان فیالفور همسایهها را بسیج کرد و در مدت کوتاهی یک عالمه کلاههای بافتنی و پشمی رنگارنگ فرستاد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات "کبری چگینی" از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۱۲۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴
نوید شاهد -«مگر همسر و فرزندان من با بقیه فرق میکنند! خوب با اتوبوس بروند چه کسی واجب کرده که حتما باید با ماشین سواری بروند؟ ...» ادامه این خاطره را از زبان همرزم سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
محمد بنیاسی پدر شهید نعمت الله بنیاسی:
نوید شاهد_ شهید نعمت الله بنیاسی همواره دغدغه حراست و دفاع از کشور را داشت و معتقد بود جمهوری اسلامی ماحصل شهدای اسلام از ابتدای تاریخ بوده که باید از آن دفاع کرد.
کد خبر: ۴۸۱۲۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
همرزم شهید مدافع حرم "سیدجواد سجادی" در خاطره ای می گوید: «"سید جواد" شیرینی در دست وارد مقر شد. خوشحال بود و می گفت: بخورید... این شیرینی خوردن دارد، آخه شیرینی شهادت منه...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۲۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
نوید شاهد - «خمپارهای زوزهکشان از بالای سرمان گذشت و در سنگر کمین به زمین نشست. سریع خودم را به سنگر کمین رساندم ترکشی در ستون فقرات برادرم منصور غلامینژاد نشسته بود زخم او را بستیم ولی در آن تاریکی شب امکان عقب فرستادن نبود ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس «کامبیز فتحیلوشانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۲۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
نوید شاهد - همسر شهید "جلیل خادمی" در خاطره ای می گوید: «شب ها تا دیر وقت بیدار بود. یک شب گفتم: شبها چیکار می کنی که تا دیر وقت بیداری؟ گفت: هی چی... و شروع به خندیدن کرد.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۲۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۵
همسر شهید "جلیل خادمی" در خاطره ای می گوید: «سوریه نا آرام شده بود. همه جنگ و خونریزی بود. اخبار را از تلوزیون یا اینترنت مرتب دنبال می کرد. من از کارهایش سر در نمی آوردم....» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۲۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
یکی از همرزمان شهید "مهدی ظل انوار" در خاطره ای می گوید: «اوایل جنگ بود. حساب همه چیز، حتی فشنگ هایمان را داشتیم. در آن مدتی که نزدیکی روستای «فارسیات» بودم. مسلسل های دشمن، مدام زنجیری از گلوله های مذاب را بر سر و رویمان می ریختند....» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۲۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
نوید شاهد فارس - در خاطره ای از زبان شهید "مهدی زارع" روایت شده است: «من در شیاری نشسته بودم و فرار عراقی ها را تماشا می کردم. وقتی به مرخصی آمدم. از من در مورد آن روز و آن تصاویر پرسیدند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «13»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «خبردار شدهام که افسری قبول شدهام و باید شنبه ساعت 8 شیراز باشم که به همین خاطر باید چند لحظهای تکاور بشوم...» متن خاطره سیزدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۱۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
نوید شاهد-"محمد طالبی" رزمنده و پیشکسوت دفاع مقدس می گوید: « چیزی که گردان حمزه از تیپ نبی اکرم ( ص )، را بیش از حد آزار می داد، حضور منافقین داخل خانه هایشان بود. آن ها مجبور شدند با آرپی جی و تیربار به طرف خانه های خود شلیک کنند تا پناهگاه مزدوران نشود.»
کد خبر: ۴۸۱۱۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
نوید شاهد- «چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم. پر از جای زخم و ترکش بود. خودم تا آن موقع زخمی نشده بودم. خجالت کشیدم ...» ادامه این خاطره را از زبان همرزم شهید "سید علیاکبر حاج سیدجوادی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
یکی از همرزمان شهید "مهدی ظل انوار" در خاطره ای می گوید: «خیابان از جمعیت موج می زد. عَلم های سیاه بر سر در خانه ها، مغازه ها وتیرهای برق آویخته بود. آفتاب، خار بوته های داغش را بر سر جمعیت می کوبید...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۱۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
نوید شاهد - یکی از دوستان شهيد "غلامعباس رنجبر" در خاطرهای میگوید: «بعد از اینکه کارهای قانونی رفتنش را انجام داد، با بورسیهای که داشت، راهی آمریکا شد. از آنجا بدش میآمد و نفرت داشت، چراکه بدبختیهای کشورش را از آنجا میدانست.» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
نوید شاهد - «او به بچههای انقلابی انجمن اسلامی میگفت: الان زمان آن نیست که با هم درگیر شویم و هر کسی ساز ناکوک بزند، انقلاب اسلامی به ثمر نشسته است. ما باید اهداف و آرمانهای انقلاب را پیگیری کنیم.» ادامه این خاطره از زبان دوست شهید «مصطفی حقشناس» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۱۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۰
نوید شاهد - کتاب "اسماعیل در آتش مجنون " مجموعه خاطراتی سرهنگ پاسدار اسماعیل صولتدار از روزهای نبرد تا زندانهای مخفی عراق است.
کد خبر: ۴۸۱۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۰