نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
در خاطرات آزاده سرافراز «ناصر اروند» آمده است: افسر عراقی «حاج علی تاجیک» را مجبور کرد تا به امام خمینی(ره) توهین کند، اماّ حاجی به خاطر عشقِ سرشاری که از امام خمینی(ره) درون قلبش رخنه کرده بود، به خود اجازه نمی داد حتیّ یک کلمه ناسزا به زبان بیاورد و افسر عراقی تهدید کرد حاجی را به سلول انفرادی می فرستد.
کد خبر: ۴۸۰۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۵

«اگر در خیابان با ماشین در حال حرکت بود و تصادفا می‌دید که عکسی از حضرت امام (ره) بر دیوار چسبانیده شده ولی گوشه‌ای از آن کنده شده و آویزان است، با نوار چسبی که در ماشین خود داشت، پیاده شده و آن را می‌چسباند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم "قدرت‌الله چگینی" از زبان یکی از دوستان این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۰۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۴

حضرت فاطمه‌ الزهرا (س) از میان آن جمع باشکوه تشریف آوردند نزد اسرا و فرمودند: «ما هم می‌خواستیم که امام شما را بیشتر روی زمین نگه داریم ولی تقدیر پروردگار بر این قرار گرفت». باز گریه اسرا بلند شد و حضرت زهرا(س) فرمودند «شما بی‌تابی ‌نکنید! اگر شما صبر و وفاداریتان را بیشتر حفظ کنید، سرانجام شما هم نزد امامتان جای خواهید گرفت»... آنچه می‌خوانید بخشی از رویایی است که یکی از اسرای جوان در عالم خواب دید و در اسارت، خبر رحلت امام (ره) را از زبان مبارک فاطمه زهرا (س) گرفت. این خاطره را سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌ والمسلمین سید علی‌اکبر ابوترابی» بیان کرده است.
کد خبر: ۴۸۰۶۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۳

آنچه می بینید گزیده ای از مصاحبه با مادر شهید "محمد غلامپور گشوئیه" و روایت این مادر بزرگوار از آزادی خرمشهر از زبان فرزند شهیدش است که در نوید شاهد هرمزگان مشاهده می‌کنید. این شهید گرانقدر بيستم دي 1342 در شهرستان خرمشهر ديده به جهان گشود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت و سرانجام بيست ‌و سوم خرداد 1360 در محور آبادان ماهشهر بر اثر اصابت گلوله توپ به شهادت رسيد.
کد خبر: ۴۸۰۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۳

همزمان با سالروز شهادت سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» 3 خاطره خواندنی از این شهید بزرگوار که از زبان آزادگان قزوینی مطرح شده است را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۰۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۲

مادر شهید "علیرضا زارعین" نقل می‌کند: «از دیدن علیرضا که توی آب دست و پا می­‌زد شوکه شدیم. بدن علیرضای سه ساله روی آب آمده بود که پدرم پرید توی آب. او را از آب بیرون کشید و به درمانگاه رساندیم. دکتر بعد از معاینه گفت: دیگه کاری از دستم بر نمی‌­آد! همه دست به دعا برداشتیم....» نوید شاهد سمنان به مناسبت سالروز تولد، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقمندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۰۶۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۲

خاطره‌ای برگرفته از کتاب "جراحی در خاکریز"؛
دکتر "کرامت یوسفی" در کتاب خاطرات خود آورده است: «رفتیم پشت گونی‌هایی که چیده بودند، از لای درز گونی‌ها نگاه کردیم و دیدیم ای بابا! تک تیراندازهای عراقی کاملاً مقابلمان هستند.»
کد خبر: ۴۸۰۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۲

شهيد "نصرالله عزیزی"در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يادم نمی‌رود، آن سرمای لشکرک مثل همان سرمای روستای خودمان بود که در آن سرما چقدر بیمار می‌شدی و چه رنج‌هايی که نکشيده‌ای ... دست‌های پينه بسته‌ات نمودار عشق و علاقه به خانواده بود...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۰۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۲

شهید "جواد ترکی " یازدهم خرداد 1372 در روستای گرهون از توابع شهرستان بشاگرد هنگام درگیری با اشرار به شهادت رسيد. به مناسبت سالگرد شهادت ایشان خاطره ای از زبان مادر این شهید بزرگوار با عنوان "خادمی که به وصال رسید" برای علاقه مندان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۸۰۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱

«هر مجروحی که می‌آمد از او درباره عملیات می‌پرسیدم. همگی مدعی بودند: «یک خانمی بود که در سنگرها به ما آب می‌داد.» در کل روز این اندیشه در ذهنم می‌چرخید که مگر به خواهرها هم اجازه می‌دهند تا خط مقدم بروند؟! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «کبری چگینی» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۰۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱

«مامان! می خوام برم جبهه. رضایت شما رو می خوام! این جمله را علیرضا با التماس گفت و فرم رضایت نامه را پیش روی مادر گذشت. مادر جواب داد: پدرت الان تو جبهه است! صبر کن بیاد، بعد تو برو! علیرضا این بار مصمم‌تر از قبل گفت: مامان! خواب امام حسین (ع) رو دیدم...» آنچه خواندید خاطره ای به نقل از خواهر شهید"علیرضا زارعین" است. نوید شاهد سمنان به مناسبت سالروز تولد، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقمندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۰۵۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱

«آخرین کلماتی که بین من و حسن رد و بدل شد، شوخی آمیخته با جدی بود. گفتم: مواظب باش! گفت: دعایی بلدم که تیر دشمن به من نمی‌خورد! تیر می آید و از زیر بغل من می گذرد...» آنچه خواندید به نقل از همرزم شهید"حسن خطیری نامنی" است که نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۰۵۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰

کتاب "به وقت خاکریز "خاطرات سردار مصطفی اکبری است که طی دوران جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس در سمت فرماندهی در جبهه های نبرد حق علیه باطل مبارزه کرده است.
کد خبر: ۴۸۰۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۸

«از خواب بیدار شدم به سراغ پدر علی رفتم و به ایشان گفتم: دیگر به امید اینکه علی زنده باشد، به دنبال پسرت در بیمارستان‌ها نگرد، قطعا او هم شهید شده است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «علی میوه‌چین» از زبان یکی از همرزمان این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۰۴۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۸

اداره کل اسناد و انتشارات معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران در قالب طرح "اسناد افتخار" نسبت به ثبت و ضبط خاطرات والدین و همسران معظم شهدا اقدام می‌کند.
کد خبر: ۴۸۰۳۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۷

همرزم شهید "محمد طایی" می‌گوید: صداي اذان که به گوش رسيد، مدتي به همان حال مانديم، کم کم دست‌هاي‌مان خسته شد، پارچه را به همکارم دادم و از اتاق بيرون آمدم. محمد به نماز ايستاده بود. بعد از آن همه عجله و شتاب، اينک به آرامي نماز مي خواند.
کد خبر: ۴۸۰۳۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۷

خواهر شهید "کیکاووس اکبری" نقل می کند:« از زیارت برگشتند. گلایه کردم:چرا منو نبردین؟ گفت:انشاالله دفعه دیگه از جبهه برگردم و بخوام برم مشهد تو رو هم می برم. اگرچه قسمت نشد باهم زیارت برویم ولی یک لحظه با همان هیبت او را در صحن امام رضا (ع) دیدم.»نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۸۰۳۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۶

«صبحانه آماده شد ولی حاج‌آقا سر سفره حاضر نشد. گفتم: چرا؟ فرمود روزه هستم گفتم: حاج‌آقا الان که ماه رمضان نیست. ایشان خنده‌ای کرد و هیچ نگفت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" از زبان یکی از نزدیکان این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۰۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۶

معرفی کتاب
نوید شاهد- کتاب شاهد آسمانی ، مجموعه خاطرات متعلق به شهید محمد جواد اصغری از بیان مادر، پدر و دیگر بستگان و آشنایان همراه با دل نوشته ها و دست نوشته های آن شهید گران قدر است که با انگیزه ای الهی که در پشت جلد کتاب توضیح داده شده، توسط دکتر فاطمه جمشیدی به رشته تحریر درآمده است.
کد خبر: ۴۸۰۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۵

«عبدالله با خنده در جواب مادرم گفت: مادر جان مطمئن باش من الآن شهید نمی‌شوم، من در عملیات بیت‌المقدس شهید می‌شوم! ...» ادامه این خاطره از زبان برادر شهید «عبدالله ‌وهاب‌پور» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۰۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۳