خاطرات شفاهی - صفحه 22

خاطرات شفاهی
خاطرات شفاهی پدر شهید ؛

خدا در تقدیر او شهادت را نوشته بود

عباس قدمی پدر شهید "ابوالفضل قدمی" در خاطراتی از فرزندش گفت :«او با تمام فرزندانم فرق داشت و همه از او به نیکی یاد میکردند و از اخلاق نیکویش می گفتند. خدمتش تمام شده بود اما در تقدیرش شهادت نوشته شده بود.»
خاطرات شفاهی مادر شهید ؛

دلتنگی مادر بعد از سال ها فراق فرزند

مادر شهید "رضا احمدی" در خاطراتی از فرزندش گفت: «وقتی دیدمش تیر به پهلویش خورده بود ، لباس سفید بر تنش بود. سه سال است که فکر میکنم باز همان سال ها بازگشته اند و بسیار دلتنگش گشته ام.»
خاطرات شفاهی جانباز حجت الله وکیلی؛

کسی نمی گفت سهم خود را به انقلاب ادا کرده‌ایم

جانباز حجت الله وکیلی در خاطراتی از سال های دفاع مقدس گفت : «ما در سنگر نشسته بودیم که خمپاره ای به سنگرمان خورد همه شهید شدند به جز من و دوستم که به جانبازی نائل گشتیم. در سنگر ما دو نفر که شهید شدند برادر شهید بودند و آنها نگفته بوده اند ما شهید داده ایم و سهم خود را به انقلاب ادا کرده ایم.»
خاطرات شفاهی جانباز علی علیزاده؛

کلیپ | خاطره گویی جانباز علی علیزاده از رزمندگان «عملیات مرصاد»

جانباز علی علیزاده در خاطراتی از سال های دفاع مقدس گفت :«سال 1367 در عملیات مرصاد من وظیفه خودم دیدم که حضور پیدا کنم در آنجا من آرپی جی زن بودم که تیر به ستون فقراتم اصابت کرد و قطع نخاع شدم.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

فرزندم «حجت اله» قاری قرآن بود و بسیار زیبا اذان می‌گفت

مادر شهید «حجت اله ملکی» در بیان خاطراتش از فرزندش می‌گوید: موقعی که می خواست به جبهه برود سه بار از من اجازه گرفت خوشحال بود و گفت مادرم سپردمت دست فاطمه زهرا (س)، حجت اله قاری قرآن بود و بسیار زیبا اذان می داد. سه سال است که نابینا شده ام، اما ناشکر نیستم چون می دانم فرزند شهیدم منتظرم است. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
خاطرات شفاهی والدین گرانقدر شهدا؛

اعلامیه‌های امام را مخفیانه در بین مردم پخش می‌کرد

شهید «روح اله شنبه‌ای» اولین شهید دفاع مقدس استان، با آغاز راهپیمایی های مردم برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی، در فعالیت های سیاسی شرکت فعال داشت و اعلامیه ها و عکس های امام خمینی(ره) را مخفیانه در بین مردم توزیع می نمود. وی در زمان جنگ فرماندهی واحد اطلاعات عملیات سپاه پاسداران ایلام را برعهده گرفت. در ادامه کلیپ مصاحبه با خانواده این شهید والامقام منتشر می‌شود.

سردار شهید «حاج سعید توفیقی» به روایت مردم

حاج سعید توفیقی از فرماندهان شهید کردستان است که در روز ششم اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۷ در روستای «اشکفتان» از توابع شهرستان سنندج به دنیا آمد. در ادامه روایت این شهید والامقام را از زبان مردم مشاهده فرماید.
رئیس حوزه هنری لرستان:

برای نگارش خاطرات شهدا و تاریخ انقلاب باید به خود مردم رجوع کنیم

سامان سپهوند، گفت: برای نگارش خاطرات شهدا و تاریخ انقلاب باید به خود مردم رجوع کنیم و مردم پای کار باشند. مردم باید تاریخ رشادت فرزندانشان،‌ همسرانشان، پدرانشان را بنویسند که غیر از این چاره‌ای نیست.
قسمت دوم گفتگو با همسر و مادر شهیدان مسلم و علی غریب بلوک

دردِدل مادرانه: مادر خوبی برایت نبودم اما می‌خواهم به خوابم بیایی

همسر و مادر این شهدای گران‌قدر در دردِدلی مادرانه با فرزندش می‌گوید: «من مادر خوبی برایت نبودم ولی می‌خواهم به خوابم بیایی تا تو را ببینم. از تو می‌خواهم قدرتی به من بدهی تا بتوانم در برابر دشمنان ایستادگی کنم.»
گفتگوی تصویری با همسر شهید «محمد نعیمی»؛

شهید، قرآن خواندن را به من یاد داد

همسر شهید «محمد نعیمی»، می‌گوید: من سواد خواندن و نوشتن را نداشتم محمد هر وقت به منزل می آمد کتاب قرآن را می آورد و می گفت من از روی قرآن تلاوت می کنم تو گوش بده و یاد بگیر.
قسمت نخست گفتگو با همسر و مادر شهیدان مسلم و علی غریب بلوک

مسلم به حلال و حرام توجه ویژه‌ای داشت

همسر و مادر این شهدای گران‌قدر نقل می‌کند: «وقتی خبر شهادت علی را به مسلم دادند، او بخاطر دینی که به گردن داشت ابتدا کارش را انجام داد و سپس برای تشییع پیکر علی آمد. حلال و حرام برایش خیلی مهم بود.»
گفتگوی تصویری با همسر شهید «علی اشرف چقا میرزایی»؛

هنوز این کوچه‌ها بوی شهید می‌دهد

همسر شهید در بیان خاطراتی می‌گوید: علی اشرف در محله چقا میرزا کرمانشاه به دنیا آمده است، او بچه هایمان را خیلی دوست داست، بسیار مهربان و ساده بود، از کوچه‌های چقا میرزا که رد می شوم هنوز بوی شهید را احساس می کنم.
خاطرات شفاهی والدین؛

مبلغ آرمان‌های رهبر انقلاب بود

شهید «قیصر مومنی» از جانبازان هفتاد درصد انقلاب اسلامی است که سال ۱۳۵۷ هنگام تظاهرات مجروح و پس از سال‌ها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت شهریور ماه ۱۳۶۸ به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر شهید می‌گوید: وی علاوه بر داشتن اخلاق بسیار خوب، عاشق انقلاب و آرمان‌های امام خمینی (ره) بود و با تمام توان و قدرت با یاران امام همراه بود و آرمان‌های امام را تبلیغ می‌کرد.
خاطرات شفاهی خانواده‌های معظم شهدا؛

حافظ انقلاب و آرمان‌های امام باشید

شهید «علی خانزادی» مسئول بهداری در روستای امیرآباد مهران بود که داوطلبانه در عملیات‌های مختلفی شرکت داشت. برادر شهید می گوید: ما سه برادر بودیم که با هم در جبهه حضور داشتیم و به عنوان برادر بزرگتر به ما توصیه می کرد؛ «حافظ انقلاب و آرمان‌های امام باشیم». در ادامه فیلم خاطرات شفاهی برادر این شهید والامقام منتشر می‌شود.
خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛

فرزندان شهدا پرچمدار راه پدرانشان هستند

شهید «دوستعلی فرجی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که اولین روز از آذرماه ۱۳۶۲ در جبهه مهران محور عملیاتی ملکشاهی به درجه رفیع شهادت نايل آمد. فرزند شهید می گوید: امروزه حفظ راه شهدا بسیار مهم است و ما فرزندان شهدا باید پرچمدار راه پدرانمان باشیم. در ادامه خاطرات شفاهی خانواده شهید والامقام دوستعلی فرجی تقدیم حضورتان می شود.
خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛

فردا شهید می‌شوم

شهید «پرویز باپیری» از شهدای جنگ تحمیلی است با وجود اینکه سه بار مجروح شد، اما همچنان شور عشقِ حضور در جبهه و عشق به امام و انقلاب در وجودش موج می‌زد و روز قبل از شهادت براساس فالی که برای همرزمانش گرفته بود، پیش بینی کرد که خودش شهید می شود و عاقبت صبح روز بعد به آرزوی دیرینه اش رسید.

اشک‌های بی‌امان| روایتی شنیدنی از همسر شهید «علیرضا شفیع نیا»

همسر شهید «علیرضا شفیع نیا» می‌گوید: برای دریافت واکسن یکی از فرزندانم راهی درمانگاه شدیم که با بسته شدن آنجا مواجه شدیم اخبار صبح را نشنیده بودیم پرس و جو که کردیم به ما گفتند دکتر بهشتی شهید شده، آن لحظه شهید شروع به گریه کرد و اشک ها امانش نمی دادند.
خاطرات شفاهی جانبازان هفتاد درصد؛

دیدار با امام خمینی (ره) ماندگارترین خاطره زندگی‌ام است

«هادی مهدوی» از جانبازان هفتاد درصد استان ایلام است که سال ۱۳۵۹ در پاسگاه انجیره شهرستان آبدانان توسط اصابت ترکش دشمن به درجه رفیع جانبازی نایل آمد. وی در بیان خاطراتش می‌گوید: بهترین خاطره زندگی‌ام سه بار دیدار با امام خمینی (ره) است. در ادامه فیلم خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطرات شفاهی خانواده‌های شهدا؛

سنگر برادرم را باید حفظ کنم

شهید «باقر ملکی» نوجوانی پانزده ساله بود که آرزوی رفتن به جبهه داشت و بعد از شهادت برادرش «عباس» بار‌ها اقدام به اعزام جبهه گرفت تا سنگر برادر شهیدش خالی نماند، سرانجام فروردین ماه ۱۳۶۴ بر اثر بمباران هوایی شهر ایلام همراه پدرش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه فیلم خاطرات شفاهی خانواده شهیدان «ملکی» تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

«حمیدرضا» به عبادت اول وقت خیلی اهمیت می‌داد

شهید «حمیدرضا عزیزی» از شهدای ارتش استان ایلام است که مرداد ماه ۱۳۶۵ در جبهه قلاویزان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید می‌گوید حمیدرضا به عبادت مخصوصاً نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد. در ادامه فیلم این مصاحبه تقدیم حضورتان می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه