والفجر 8 - صفحه 4

والفجر 8
زندگینامه

والفجر 8 – شهید عظیم احمدی

عظیم احمدی، دهم اسفند ۱۳۴۸، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش ابوالفضل، کارگری می‌کرد و مادرش ام‌البنین نام داشت. دانش‌آموز اول متوسطه در رشته تجربی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
زندگینامه

والفجر 8 – شهید حسین احمدی

حسین احمدی، نهم خرداد ۱۳۴۵، در روستای دیکین از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محرمعلی، کارمند بود و مادرش رحیمه نام داشت. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند. طلبه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴، در اروند‌رود بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
زندگینامه

والفجر 8 – شهید رجبعلی ابراهیمی

رجبعلی ابراهیمی، یکم آذر ۱۳۳۵، در روستای رزجرد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش قلی(فوت۱۳۴۳) و مادرش رقیه‌بیگم نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۵۵ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

جنگ با نفس از نگاه شهید غلامحسین خزاعی

غلامحسین گفت: « وقتي به آن تپه رسيدم، کمي گاز دادم و از موتور سواري خودم لذت بردم. معلوم مي شود دچار هواي نفس شده ام، درحالي که به خاطر خدا سوار موتور شده ايم.»

خاطراتی از شهید غلامحسین خزاعی/ مرخصی اجباری!

گفت: اگر به کرمان سفر کنم، با توجه به مشکلات احتمالي، شايد امکان مراجعت وجود نداشته باشد. بنابراين ترجيح دادم بمانم.
خاطرات قاسم ياقوتي

طلبه شهيد زينال ياقوتي به روایت پدر

با آغاز جنگ تحمیلی، مدام می گفت: «پدر جان! اجازه بده به جبهه بروم که بالاخره رفت و شهيد شد».

صوت: گفتگو با سردار کیانی از فرماندهان سال های دفاع مقدس در تشریح عملیات والفجر 8

در سال ششم جنگ در وضعیتی که دشمن حدود 550 گردان نیروی پیاده در اختیار داشت و برای مقابله با عملیات آفندی، از 300 گردان نیروی آزاد برخوردار بود. سپاه تنها 80 گردان نیرو برای 7 روز جنگ در اختیار داشت. ضمن این که بخشی از توان رزمی سپاه به عنوان نیروی دفاعی در مناطق تصرف شده مانند جزایر مجنون و هور زمین گیر شده بود. با توجه به این واقعیت کم کم این اعتقاد به وجود آمد که با این توان نمی توانیم غافلگیری را رعایت کنیم و قطعاً باید این توان 2 یا 3 برابر شود که با یکی دشمن را فریب بدهیم و با 2 توان دیگر بتوانیم به طور جدی عمل کنیم و بر پایه همین ملاحظه در انتخاب منطقه عملیاتی نیز دچار مشکل بودیم و لازمه ارایه طرح به شورای عالی دفاع بررسی ای همه جانبه بود که با حضور فرماندهان سپاه انجام شد و استراتژی جدیدی را تبیین کرد.

صوت: گفتگو با دکتر حمیدزاده از فرماندهان دفاع مقدس در تشریح عملیات والفجر 8

در سال ششم جنگ در وضعیتی که دشمن حدود 550 گردان نیروی پیاده در اختیار داشت و برای مقابله با عملیات آفندی، از 300 گردان نیروی آزاد برخوردار بود. سپاه تنها 80 گردان نیرو برای 7 روز جنگ در اختیار داشت. ضمن این که بخشی از توان رزمی سپاه به عنوان نیروی دفاعی در مناطق تصرف شده مانند جزایر مجنون و هور زمین گیر شده بود. با توجه به این واقعیت کم کم این اعتقاد به وجود آمد که با این توان نمی توانیم غافلگیری را رعایت کنیم و قطعاً باید این توان 2 یا 3 برابر شود که با یکی دشمن را فریب بدهیم و با 2 توان دیگر بتوانیم به طور جدی عمل کنیم و بر پایه همین ملاحظه در انتخاب منطقه عملیاتی نیز دچار مشکل بودیم و لازمه ارایه طرح به شورای عالی دفاع بررسی ای همه جانبه بود که با حضور فرماندهان سپاه انجام شد و استراتژی جدیدی را تبیین کرد.

نقش لشکر مهندسی رزمی ۴۲ قدر استان مرکزی در دفاع مقدس + تصاویر

لشکر مهندسی رزمی ۴۲ قدر استان مرکزی توانست در طول هشت سال جنگ تحمیلی، با جانفشانی فرماندهان خود اقدامات شایسته‌ای نظیر احداث پل شناور «خیبر» در «هورالعظیم»، احداث پل «بعثت» بر «اروندرود» در عملیات «والفجر ۸» و ده‌ها ابتکار بزرگ را انجام دهد.

فاجعه شیمیایی به روایت یک خلبان

اطلاع دادند بیمارستان الزهرا(س) هدف بمباران شیمیایی واقع شده و تعدادی از نیروها مسموم شده‌اند. با وجود اینکه ماسک به همراه نداشتیم، سریع خودمان را به بیمارستان رساندیم.
به مناسبت 20 بهمن ماه سالروز عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت جانباز ابوالفضل حسن بیکی

به بچه‌ها گفتم: «بیایید عقب تا به فاو بریم». گفتم به صیاد شیرازی خبر بدهید که ما رفتیم و کار تمام شد. دیده‌بان، خودش خبر داده بود که ما کار را تمام کرده‌ایم. به صیاد گفتم: «اجازه هست برویم!؟» صیاد بوسمان کرد و با حالت خاصی گفت: «آره. بروید! بعداً می‌آیم». همۀ عملیات در فاو متمرکز شد. به عقبه اهواز رفتم و با نیروهایی که آنجا و واحدهایی که در شلمچه مستقر بودند، هماهنگی انجام شد تا به فاو برویم. از فاو هم مجدداً تماس گرفتند که هر چه سریع‌تر بیا. بعد از عمل جراحی، بخشی از بخیه­ها مانده بود. منطقه آلوده بود و بعضی از بخیه­ها عفونت کرد. درد و سوزش هم داشت. با همان شرایط مجبور شدم سریع به فاو بروم.

عملیات والفجر8 به روایت رزمنده زنجانی/ هواپیما به ما حمله کردند

عباس راشاد در بیان خاطره‌ای از روزی‌های جنگ می‌گوید: با دو اتوبوس توی جاده می‌رفتیم که ناگهان چند هواپیما به ما حمله کردند. باران بمب بود که کنار اتوبوس‌ها می‌ریخت. اتوبوس اولی را با راکت زدند.
روایتی از جانفشنانی و جانبازی های رزمندگان استان سمنان در عملیات کربلای هشت

خاطرات جانباز علی رضا نوبری از عملیات والفجر هشت

گلوله آر‌پی‌جی 11 دشمن به قسمت ران پایش اصابت کرده بود و شدت گلوله او را داخل باتلاق پرتاب کرده ولی گلوله عمل نکرده و همچنان در پایش بود.
وداع رزمندگان گردان 154 لشکر 32 انصار قبل از عملیات والفجر 8

فیلم/ سفر شهید محمد رضا معبودی به مشهد مقدس، پس از شهادت

شهید محمد رضا معبودی، عاشق زیارت آقا امام رضا (ع) بود و تشنه سفر به مشهد مقدس، اما حضور در جبهه و مجاهدت در راه خدا و اسلام و انقلاب را بر خود واجب می دانست و به جای سفر به مشهد به جبهه های نبرد پر کشید. اما حضرت ثامن الحجج (ع) او را فراموش نکرد و پس از شهادت به حضور طلبید

فیلم/ مصاحبه شهید محمد رضا معبودی

شهید محمد رضا معبودی سوم اردیبهشت سال 1346 در شهرستان کبودرآهنگ از توابع استان همدان به دنیا آمد. دانش آموز دوم متوسطه رشته علوم تجربی بود که با عضویت در بسیج مستضعفین به جبهه های نبرد اعزام شد. پس از ماه ها مجاهدت در راه خدا و دفاع از اسلام و انقلاب، یکم اسفند ماه سال 1364 در منطقه عملیاتی والفجر 8 و در منطقه فاو بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. یادش گرامی و راهش پر هرو باد

خاطرات پرتقالی(6)؛ تلافی شوخی

ماه ها قبل از شروع عملیات « والفجر 8 »، نزدیکی های ساحل اروند کنار، گروهان های 1 و 2 از گردان یا رسول (ص) لشکر 25 کربلا بودند، داشتند آموزش ها، به خصوص غواصی را می گذراندند تا برای عملیات عبور از رودخانه ی اروند آمادگی کافی داشته باشند.
فرازی از زندگی بسیجی شهید ابراهیم زاده

تنها 14 سال داشت اما بخاطر عشق به امامش عازم جبهه شد

دیگر تاب ماندن نداشت، تمام تلاشش را کرد تا اینکه عازم جبهه شود، به همین علت مدرسه و تحصیل را رها کرد و با اینکه تنها چهارده سال داشت اما به خاطر عشق و علاقه اي كه به وطن و رهبر داشت، به سوي ميدان هاي نبرد با دشمن تجاوزگر روانه شد.
مروری بر زندگی سردار شهید «جعفر محمدی»؛

پرواز با فرق خونین در کربلای 8

«جعفر محمدی»در اول آذر 1337 در خانواده‌ای متدین و مذهبی در روستای ميشن از توابع شهرستان ملاير متولد شد. سردار «جعفر محمدی» با اصابت چند گلوله توپ، تركشی به فرق سرش برخورد کرد و با فرق شكافته و خونين به ديدار حق شتافت.

شايد بتوانم در بنیاد خدمتي به امت شهيد پرورم داشته باشم / زندگی نامه کارمند بنیاد شهید محمد قنبريان

هر چند که ما هر کاري بکنيم به انداز يک لحظه رزمندگان در جبهه هاي نمي شود
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه