والفجر 8 - صفحه 2

نوید شاهد - بیست و ششم بهمن ماه سالروز شهادت "مصطفی جانی" است به همین مناسبت نوید شاهد قزوین زندگینامه این شهید بزرگوار را برای علاقمندان منتشر می‌کند.

نوید شاهد- شهید علی فاضلی در وصیتنامه اش نوشته بود: «پدر جان، مادر جان، مرا حلال کنید و اگر خواستید برای من گریه کنید، برای علی‌اکبر(ع) و قاسم بن الحسن(ع) اشک بریزید و اگر جنازه من به دست شما نرسید، بدانید که شهیدتان مهمان حسین(ع) شده و سراغش را در کربلا بیابید.»

نوید شاهد - در آستانه شصت سالگی مثل یک جوان در برنامه‌های بسیج شرکت می‌کرد و با شوق فراوان آموزش دید و به عنوان بسیجی در همان اوایل جنگ به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. ایشان در عملیات‌های مختلف، رشادت و دلیری‌های بسیاری را از خود نشان داد. عشق به شهادت، بزرگ‌ترین آرزوی او بود.

نوید شاهد - شهید محمد ترک در خاطراتش نوشته است: «چنان شور و شوق جبهه در سَرِ ما بود که نمی‌توانستیم که دنیایی هم وجود دارد یا نه، هنگامی که به جبهه رسیدیم شاد و خندان بودیم.»

نوید شاهد - بیستم بهمن ماه سالروز عملیات والفجر ۸ درسال ۱۳۶۴ است که شجاعت‌های رزمندگان تیپ قمربنی هاشم (ع) استان چهارمحال وبختیاری در این عملیات برای همیشه ماندگار شد. در عملیات والفجر هشت، 214 نفر از رزمندگان تیپ قمربنی هاشم (ع) شهید شدند که 151 نفر انان از استان چهارمحال وبختیاری بودند.

نوید شاهد - شهید "حسن علاف‌صفری"، 18 ساله بود که طی عملیات والفجر 8 در اروندرود بر اثر اصابت ترکش ردای شهادت را به تن کرد.

نوید شاهد - شهید "اسدالله آهنی" از سوی بسیج راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و تا پای جان برای دفاع از آرمان‌های انقلاب مقابل دشمنان ایستادگی کرد.

نوید شاهد _ حاجیه خانم سیده سکینه فقیه مادر شهیدان عنایتی به فرزندان شهیدش پیوست.

سردار اکبری گفت: گوشه‌هایی از هشت سال دفاع مقدس به ویژه عملیات‌های کربلای ۵ و والفجر ۸ همزمان با هفته دفاع مقدس در استان بازروایی می‌شود.

شهید مفقودالاثر«داود رشوند» علاقه ویژه‌ای به آموزش و تربیت نسل آینده انقلاب بویژه در مناطق محروم داشت و برای دفاع از حریم اسلام و انقلاب با شرکت در عملیات والفجر 8 به مقام والای شهادت نایل شد.

شهید «سعید پایروند» 15 ساله و بسیجی فعال بود که در جبهه‌ها مقابل دشمنان سرسخت ایستاد و تا پای جان از انقلاب اسلامی دفاع کرد.

این برای ما عجیب نبود چرا که خیلی اوقات بچه های بسیجی در عملیاتها و یا هر جای جبهه بودند کفششان که خراب می شد، شهید بختیاری کفشهایش را به آنها می بخشید خود پابرهنه تردد می کرد.

شهید «منوچهر یوسفیان» پس از چند بار بازدید از جبهه شور و شعف عجیبی برای عزیمت به جبهه‌های حق علیه باطل در او ایجاد کرده بود. در تابستان سال 1362 برای دومین بار مجددا به جبهه رفت و این بار بدلیل خلوص و خونگرمی که در تیپ عملیاتی الغدیر یزد وجود داشت عشق او برای اعزام مجدد به جبهه مضاعف گردید و در همین تیپ دوبار زخمی شد و پس از بهبودی به منزل باز گشت و در روز هستم شهریور ماه سال 1364 وارد گردان ویژه غواصی عملیاتی تیپ گردید و به منطقه اهواز اعزام شد.

شهید "موسی تفرشی" فرمانده گروهان گردان ولی‌عصر(عج) در عملیات والفجر 8 شرکت کرده بود که بر اثر اصابت تیر و ترکش در بیست و سوم بهمن 1364 آسمانی شد. همرزمانش از مقاومت این فرمانده غیور تا آخرین نفس می گویند.

اجتناب از جنگ در زمین مسطح پس از عملیات‌های «والفجر مقدماتی» و «والفجر ۱۰» و در پی آن ابتکار عملیات در هورالهویزه طی دو عملیات بزرگ «خیبر» و «بدر» به‌خصوص «خیبر»، موجب انفعال رژیم عراق و ایجاد نگرانی در میان حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی او شد و متقابلاً جمهوری اسلامی ایران که ابتکار عمل و برتری سیاسی و نظامی را همچنان در دست داشت، زمینه عملیات بعدی را با استفاده از تجربه عملیات در هور فراهم کرد.

پیروزی‌های جمهوری اسلامی با فتح خرمشهر به اوج خود رسید؛ غرب به‌منظور فراهم آوردن شرایط مناسب در تحمیل صلح و سازش به جمهوری اسلامی، تلاش اصلی خود را معطوف بر حفظ صدام کرد. بدین ترتیب از یک‌سو پافشاری و تصمیم قطعی غرب مبنی بر حفظ صدام و از سوی دیگر، عزم راسخ جمهوری اسلامی جهت حصول به اهداف حقه خود در جنگ و تسلیم نشدن در برابر فشارهای همه‌جانبه استکبار، به نوعی، حالت نه جنگ، نه صلح را میان طرفین حاکم کرد.

وارد آب شديم. اروند طوفاني شد و همه‌ي پيش بيني ها را به هم زد. بدون آنکه اختياري داشته باشيم، آب ما را به ساحل دشمن برد. با عنايت حضرت زهرا (س) کنار تک درخت از آب بيرون آمديم.

محمدحسین در جبهه های گیلانغرب و جزیره مجنون (عملیات خیبر) در قسمت طرح عملیات حضور داشت و در سال 63 در جبهه های شلمچه و سردشت بعلت اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح گردید.

بهرام قصابیان که در اسارت و در حین شکنجه عراقی ها به درجه جانبازی رسیده، می گوید: در حال عبور از "کانال مرگ" بودم که با ضربه ی یکی از عراقی ها قطع نخاع شدم و هیچگاه آن لحظه را فراموش نمی کنم.

با سرعت وعجله بچه­ های قرارگاه حمزه و جهاد سمنان را آوردیم. کار شروع شدو نیازبه نامه نبود.خدا میداندکه زیارت حضرت زهرا(س) مه راآورده بود.خاکهارا به سرعت وتکبیرگویان چسباندیم به هم! خاکریز کامل بود فوری یک نامه نوشتیم:بسمه­ تعالی برادر محسن رضایی کار انجام شد دادم به نبی ­زاده و گفتم:برو برسان به دست آقا محسن. وقتی برگشت سرش را روی شانه من گذاشت و گریه کرد.گفتم:چراگریه می­کنی؟گفت:حاج ابوالفضل نمی‌دانی چی شد.وقتی به قرارگاه رفتم،نامه را دستش دادم وگفتم برادرمحسن سلام علیکم. این کار انجام شد!او بلندشدوسه دفعه تکبیر گفت!تمام قرارگاه ریختند که چی شده.گفت بچه­ های جهاد، پل فاطمه زهرا(س) را زدند!پل خاکی فاطمۀ زهرا(س) را زدند!