نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
تصاویر به یادگار مانده از شهید «اسداله رسولوندی» که دوازدهم شهریور ۱۳۵۹ در جبهه کرخه نور بر اثر اصابت موشک به تانکی که خود و خدمه‌اش در آن بودند به فیض شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۵۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۲

خاطره‌‌ای از شهید «علی حاجبی»
همرزم شهید تعریف می‌کند: «این شهید بزرگوار همراه با منش و قدرت مدیریتی که از خود نشان می‌داد باعث شده بود تا از همان ابتدا، آینده خوبی را برای ایشان متصور باشم، در واقع می‌توان او را یک پاسدار نمونه نامید...»
کد خبر: ۵۷۵۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱

خاطره‌‌ای از شهید «محمد آرمات»
برادر شهید تعریف می‌کند: «یک روز که از مدرسه برمی‌گشتیم باران شدیدی شروع به باریدن کرد. برادرم من را کول کرد و توی آن باران شدید به سمت خانه حرکت کرد. تو مسیر چندین بار زمین خورد ولی...»
کد خبر: ۵۷۵۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱

خاطره‌‌ای از شهید «خورشید خادمی ماشاری»
مادر شهید تعریف می‌کند: «هیچ‌گاه آخرین دیدارش از ذهنم پاک نمی‌شود، از همه حلالیت می‌خواست، با اینکه هیچ خطایی از او سر نزده بود ولی می‌خواست با دلی آرام و مطمئن برود. حرکات و رفتارش دلم را می‌لرزاند، به دلم شده بود که...»
کد خبر: ۵۷۴۹۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱

خاطره‌‌ای از شهید «اسماعیل فرخی‌نژاد»
دختر عموی شهید تعریف می‌کند: «مانده بودیم چه بگوییم، فقط همدیگر را نگاه می‌کردیم و اشک می‌ریختیم. کاش اسماعیل خودش سفره را می‌آورد، ولی افسوس. او رفته بود تا سر سفره‌ی مخصوص خدا بنشیند و...»
کد خبر: ۵۷۴۹۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰

همزمان با سالروز شهادت شهیدان «رجایی» و «باهنر»
همزمان با سالروز شهادت شهیدان «رجایی» و «باهنر»، یادواره شهدای شهریور ماه قزوین و گرامیداشت یاد رئیس‌جمهور شهید حجت الاسلام «رئیسی» و شهدای دولت برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۴۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۸

برادر شهید «انصاری» می گوید: یک روز وقتی به مرخصی آمد بود می گفت؛ ما نباید بگذاریم هیچ دشمنی پای خود را به میهنمان دراز کند.
کد خبر: ۵۷۴۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰

دوست شهید «عباس رحیمی اصل» می گوید: به خاک عراق رسیده بودیم. دیگر خبری از تیرهوایی نبود. از پیشروی به خاک عراق و پیروزی خوشحال بودیم بعد از چند ساعت دیدیم خبری از مهمات نیست. در ادامه ماجرای یک خراش کوچک را بخوانید.
کد خبر: ۵۷۴۸۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۸

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
همرزم شهید تعریف می‌کند: «عبدالله مسیحی پسری قد بلند، لاغر اندام و خوش سیما بود؛ همیشه لبخند روی لب‌هایش داشت. او در ارتفاعات پور سلطان در حالی که همراه با شهید محمود حمزه‌ای بود...»
کد خبر: ۵۷۴۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷

مراسم گرامیداشت، به مناسبت هفته دولت و دولتمردان شهید «رجائی و باهنر» و شهیدان راه خدمت حجت الاسلام رئیسی و همراهان در شهر فاروج برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۴۸۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷

خاطره‌‌ای از شهید «عباس بازماندگان قشمی»
برادر شهید تعریف می‌کند: «او سرش را پایین انداخت و رفت توی صف. روی انگشتان پا می‌ایستاد تا قد خودش را بلندتر جلوه دهد و او را از صف بیرون نکشند. آخرش هم موفق شد و...»
کد خبر: ۵۷۴۷۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷

فردا،
فردا، دوازدهمین یادواره شهیدان «رجایی و باهنر» و ۶۳ شهید کارمند استان قزوین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۷۴۷۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

همزمان با سالروز شهادت «رجایی و باهنر»؛
همزمان با سالروز شهادت رئیس‌جمهور شهید محمدعلی رجایی و نخست‌وزیر شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدجواد باهنر، یادواره شهدای شهریور ماه قزوین و حومه و دولت برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۷۴۷۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

دختر شهید «شکرالله اصغری‌علائی» نقل می‌کند: «دلم می‌خواست باز هم وقتی صدای زنگِ در می‌آید، زودتر از بقیه خودم را به بابا برسانم و او من را روی زانویش بنشاند و بابت نماز‌های یک خط در میانی که می‌خواندم، تشویقم کند. دلم می‌خواست از توی قاب عکسش بیاید بیرون.»
کد خبر: ۵۷۴۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

خاطره‌‌ای از شهید «حسن شبندی»
همسر شهید تعریف می‌کند: شهید با من و مادرش خداحافظی کرد و گفت: «شاید برنگردم و اگر این اتفاق افتاد حلالم کنید. من شربت شهادت را سر خواهم کشید.»
کد خبر: ۵۷۴۷۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

قسمت دوم خاطرات شهید «محمدباقر فخری»
هم‌رزم شهید «محمدباقر فخری» نقل می‌کند: «محمدباقر مدام آب می‌خواست. نباید به او آب می‌دادیم. گریه امانم را برید. با خودم گفتم: نباید اشکمون رو ببینه. روحیه‌اش تضعیف می‌شه. وقتی می‌گفت: «آب.» یاد العطش طفلان اباعبدالله(ع) می‌افتادیم.»
کد خبر: ۵۷۴۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

خاطره‌‌ای از شهید «مرتضی خادمی ماشاری»
همرزم شهید تعریف می‌کند: «بارها تا مرز شهادت رفتند و جام شهادت را ننوشیدند. شاید تنها چیزی که از آن نمی‌هراسید شجاعت در راه حق بود و به شجاعت در راه خدا افتخار می‌کرد...»
کد خبر: ۵۷۴۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تعریف می‌کند: در اسارت که بودم دوستی 15 ساله داشتم که ممکن بود بر اثر عفونت بینایی‌اش را از دست بدهد. اما او گفت: «هر جای بدنم را می‌خواهید قطع کنید اما چشمانم را نگیرید.»
کد خبر: ۵۷۴۶۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵

پدر شهید «سیف الله سبک رو» می‌گوید: آخرین باری که می‌خواست برود به او گفتم: پسرم! می‌خواهم امروز کاری کنم که محلی‌ها بگویند اسلام بالاتر از پسر است.
کد خبر: ۵۷۴۵۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۴

خواهرشهید «حسین آسال» می‌گوید: هوای رفتن به جبهه به سرش زد به او گفتم تازه آمدی پس صبر کن پدر و مادر از مکه بیایند بعد برو. با خنده جواب داد: اگر تو آن جا باشی و آن صحنه‌ها را ببینی به من نمی‌گویی که نرو.
کد خبر: ۵۷۴۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۴