یادها و خاطره ها
من خودم نیز وقتی نزدیک حرم مطهر شدم متوجه سر و صدای و آه و ناله هایی می شدم امام ندانستم که این سر و صدای اسرای خودمان است...
کد خبر: ۴۴۵۴۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸
خاطره ی از شهید محمد کریمی نژاد- راوی همرزم شهید
اوایل خیلی کم حرف بود، اما کم کم با هم دوست شدیم. گاهگاهی برایمان از زندگیش می گفت از رنج ها و دربدری ها، از تجربه های شغلی کارگری و چوپانی و ... حالا هم کارمند ساده جهاد سازندگی بود که داوطلبانه به جبهه آمده بود...
کد خبر: ۴۴۵۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
یادها و خاطره ها
شهيد علي در شرايطي كه از سن و سال كمي برخوردار بود و هنوز موهم در صورتش رشد نكرده بود ولي از دلي شير (شجاع)بهره مند بود، بنا به دستور فرمانده خود به منظور تأمين امنيت و كنترل مسيري كه از آن وارد شده اند به تنهايي در كمين باقي مي ماند...
کد خبر: ۴۴۴۴۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
یادها و خاطره ها
همچنان که ما عقب می رفتیم، آنها جلو و جلوتر میآمدند. دیری نگذشت که از یکی از ارتفاعات بالا رفتند، تیربارهایشان را مستقر نمودند و مشغول استراحت شدند. در این هنگام، حاج یادگار با انگشت به پیشانی خود زد و گفت: “چرا به تپه حمله کنیم؟ اینها را که با پای خود به کمین ما افتادهاند...
کد خبر: ۴۴۴۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
یادها و خاطره ها
در يك مأموريت در منطقه عملياتي شورشيرين كاني سخت مهران شهيد علي همراه با فرمانده اطلاعات عمليات لشكر (شهيد يادگار اميدي )و چهار نفر از همرزمانش شبانه وارد خاك عراق مي شوند...
کد خبر: ۴۴۳۱۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۲
یادها و خاطره ها
مادر دیگر آرام و قرار نداشت و گریه می کرد و ذکر می گفت ، همه ما ناراحت شده بودیم که چرا امشب نیامد...
کد خبر: ۴۴۲۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۲
خاطره ای از شهید مهدی شیرکول- راوی آقای خدایاری دوست شهید
این دوست گرامیم در هنگام تشییع جنازه ام به زیر تابوتم می رفت و با صدای طنین و بلند یا الله الله می گفت و من صدای یا الله یا الله او را شنیدم و در آخر مرا بر زمین می گذاشت و نماز میتی را بر من می خواند و آنگاه که مرا دفن می کردند گریه ای را سر می دادکه من صدای گریه اش را می شنیدم و تا بدانم که این دوست عزیزم خدایاری است و برای من گریان است چونکه از او جدا شده ام...
کد خبر: ۴۴۲۲۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
خاطره ای از بسیجی شهید امین شامحمدی از زبان برادر بزرگوار ایشان
وقتی خبر شهادت ایشان را آوردند ظهر عاشورا بود و مادرم در حال درست کردن نذری، فهمیدم که خاک مهران سکوی پرواز این پرنده عاشق شده است.
کد خبر: ۴۴۲۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۸
خاطره ای از آزاده سرافراز عبدالرضا آذرنگ از آزادگان استان ایلام
ناگهان یکی از افسران ارتش عراقی وارد شد. او پس بچه ای را با خود به همراه آورده بود. آن پسر بچه شاید بیشتر از 2 سال سن نداشت، نوپا بود و در پوشش یکدست لباس قشنگ با حالتی کودکانه آهسته دنبال پدرش راه می رفت...
کد خبر: ۴۴۱۹۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۴
خاطره ای از شهید ناصر پیرانی از زبان مادر محترمه شهید
یکی از دوستانش بعلت کسالت نمی تواند به همراه نیروهای گشت برود داوطلبانه جای خالی او را پر می کند و وسایل مورد نیاز را تحویل می گیرد و راهی منطقه کمین می شود...
کد خبر: ۴۴۱۸۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
خاطره ای از شهید کرم علی رحمی از شهدای استان ایلام
شدت درگیری، مانع عبادت بندگان مخلص خدا نمی شد. در کنار سنگر، فرصتی برای مناجات شهید با خدا فراهم شده بود. کتاب کوچک مفاتیح الجنان در دست چپ و چفیه حلقه شده دور گردن. بدین گونه غرق در خون خود شده بود و با فرق خونین در حال عبادت به شهادت رسید...
کد خبر: ۴۴۱۸۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
شهيد پس از ازدواج صاحب 4 دختر و 3 پسر شد با شروع جنگ تحمیلی شهید خداداد با دلاوري تمام در جبهه هاي حق عليه باطل حضور پيدا كرد و مردانه با دشمن بعثي جنگيد
کد خبر: ۴۴۱۷۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
خاطره ای از شهید جعفر چناری از زبان همرزم شهید
سر و پدر در یک لحظه انگار همدیگر را نمی شناختند. اما در یک لحظه همدیگر را در آغوش می گرفتند.
انگار، چند لحظه دیگر، با هم نیستند.پدر، انگار از صحنه نبرد کربلا برگشته بود و تجربه آنجا را در سینه داشت...
کد خبر: ۴۴۱۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
با شروع جنگ عراق علیه ایران وارد سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد و در لشکر امیر(ع) به عنوان پاسدار درعملیات والفجر 5 به نبرد با دشمن پرداخت ...
کد خبر: ۴۴۱۰۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱
خاطره ای از شهید صادق صیدکرمی-راوی همرزم شهید
حدوداً یک شبانه روز در راه بودیم. خبری از غذا نبود با مشکل، مقداری غذا تهیه کردیم. هم خسته و هم گرسنه بودیم. غذا هم خیلی کم بود. صادق غذای سهم خود را تقسیم کرد و به دیگر رزمندگان داد.گفتم: چرا غذا نمی خوری؟ گفت: من نمی خورم، غذا کم است، بگذار دیگر رزمندگان سهم مرا بخورند...
کد خبر: ۴۴۰۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹
خاطره ای از سردار رشید اسلام شهید حجت اله سلیمانی به نقل از همرزم شهید
با حالت بسیار سوزناکی، به درگاه پروردگار دعا می کرد و لحظات را همچنان، با گریه و التماس به درگاه الهی به سر می برد...
کد خبر: ۴۴۰۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴
آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی در سال ۱۲۸۱ هجری شمسی در خمینی شهر اصفهان که در آن زمان "سده" نامیده میشد در خانوادهای روحانی و عالم متولد شد و بیست و سوم مهر ماه مصادف است با سی و ششمین سالگرد شهادت چهارمین شهید محراب آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی است که ۲۳ مهرماه سال ۶۱ در اثر انفجار نارنجک توسط یکی از منافقین کور دل به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۴۰۴۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۲
با شروع جنگ تحمیلی و لبیک به ندای رهبر کبیر انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد و به عنوان بسیجی در لشگر حضرت امیر(ع) در منطقه عملیاتی مهران به مبارزه حق علیه باطل پرداخت
کد خبر: ۴۴۰۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۱
یادها و خاطره ها
شب تا لحظه شهادتش بر بالینش بودم. به علت شیمیایی شدند پزشکان از معالجه اش بی نتیجه ماندند و خودش هم بی طاقت شده بود و به همین خاطر در منزل بستری شد.و خودم مدام بر بالینش بودم ...
کد خبر: ۴۳۹۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰
یادها و خاطره ها
مأموران رژیم حتی ما را از برگزاری مراسم عزاداری و فاتحه خوانی منع می کردند. خود آنها جنازه را به همراه چند شهید دیگر که در همین روز شهید شده بودند، به صالح آباد برده و دفن می کنند...
کد خبر: ۴۳۹۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۴