يکشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۰۷:۰۰
در اين مقاله سعي بر آن است تا به نقش تربيتي فرهنگ شهادت طلبي پرداخته شود. ما بحث خود را با مفهوم شناسي و تعاريف شهادت آغاز كرده و مباني شهادت را در قرآن و روايات و احاديث بررسي نموده ايم. از سوي ديگر، با توجه به گستردگي توجه به اين موضوع در نهج البلاغه، قسمتي از مقاله، به شهادت در كلام علي(ع) اختصاص يافته است. در ادامه، انگيزه هاي شهادت طلبي، براي آشنايي بيشتر با حقيقت شهادت و هدف واقعي آن، بررسي شده است. شهادت مرگي است كه جاودانه مي سازد و نوري است كه تا هميشه مي تابد. از اين نور جاودان براي تربيت بشريت چگونه مي توان بهره جُست؟ چگونه مي توان از اين كتاب زندگي، اين شعلة حقيقت و شجاعت، براي هدايت خود و جامعة رو به زوال امروزي بهره برد؟ چگونه مي توانيم پيامد هاي تربيت مبتني بر شهادت را در ذهن خود و كودكانمان نهادينه كنيم؟ ما در اين مقاله مي كوشيم تا با توجه به قرآن كريم و روايات و احاديثي كه در اين زمينه از پيامبر(ص) و ائمه معصوم نقل شده است، آثار تربيتي شهادت طلبي و ايثار را بررسي نموده، بر آن اساس، جامعة آموزشي كشور را در راستاي ترويج اين فرهنگ سوق دهيم. علاوه بر آن، راهكارهايي را براي جلب توجه فراگيران با مفهوم شهادت طلبي ارائه نموده ايم. ما در اين مقاله نشان داده ايم كه تربيت مبتني بر شهادت، چگونه مي تواند جامعه را از سقوط در فساد و تباهي نجات دهد. ضرورت اجراي اين مهم، از آن روست كه امروزه جامعة آموزشي كشور، در تيررس هجوم تبليغاتي دشمن، خويشتن را بي سلاح يافته است. آنچه باعث عدم گرايش جوانان و قشر دانش آموز كشور به مباني فرهنگ شهادت شده، چيست و چگونه مي توان اين فرهنگ اصيل و سازنده در نظام آموزشي كشور را ترويج نمود؟ اگر فرهنگ شهادت و ايثار در نظام آموزش كشور اسلامي مان، به صورت عملي و اصولي به اجرا در آيد، چگونه مي تواند ما را به مرگِ زوال و سكون و عقب ماندگي ها اميدوار كند؟ مرگِ با هدف؛ يعني شهادت، و شهادت نمي گذارد در اين دنياي زودگذر، زمان به بطالت بگذرد. مرگ با هدف؛ يعني شهادت، و شهادت نمي تواند بپذيرد، كه زندگي در سكون و سكوت بگذرد. تربيت مبتني بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، مسير پر پيچ و خم زندگي را براي عبوري كه براي رسيدن به بهترين ها باشد، هموار مي كند. تفكر مبتني بر شهادت، از كوچكترين فرصت ها، بيشترين بهره ها را مي آفريند. در اين مقاله نشان مي دهيم كه چگونه مي توانيم با تفكر و تربيت مبتني بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، جامعه اي را تربيت كنيم كه در آن هميشه براي ياري همنوعان و كوشش براي پيشرفت جامعه، روح سبقت و سرعت، در ذهن آدمهايش زنده شود. اما هر مرگي نمي تواند صبغه تربيتي به خود بگيرد؛ تنها شهادت در راه حقيقت و عدالت و خداست كه جاودانگي مي آفريند و تنها شهادت است كه انسان مي سازد و تربيت مي كند.

چكيده
در اين مقاله سعي بر آن است تا به نقش تربيتي فرهنگ شهادت طلبي پرداخته شود. ما بحث خود را با مفهوم شناسي و تعاريف شهادت آغاز كرده و مباني شهادت را در قرآن و روايات و احاديث بررسي نموده ايم. از سوي ديگر، با توجه به گستردگي توجه به اين موضوع در نهج البلاغه، قسمتي از مقاله، به شهادت در كلام علي(ع) اختصاص يافته است. در ادامه، انگيزه هاي شهادت طلبي، براي آشنايي بيشتر با حقيقت شهادت و هدف واقعي آن، بررسي شده است. شهادت مرگي است كه جاودانه مي سازد و نوري است كه تا هميشه مي تابد. از اين نور جاودان براي تربيت بشريت چگونه مي توان بهره جُست؟ چگونه مي توان از اين كتاب زندگي، اين شعلة حقيقت و شجاعت، براي هدايت خود و جامعة رو به زوال امروزي بهره برد؟ چگونه مي توانيم پيامد هاي تربيت مبتني بر شهادت را در ذهن خود و كودكانمان نهادينه كنيم؟ ما در اين مقاله مي كوشيم تا با توجه به قرآن كريم و روايات و احاديثي كه در اين زمينه از پيامبر(ص) و ائمه معصوم نقل شده است، آثار تربيتي شهادت طلبي و ايثار را بررسي نموده، بر آن اساس، جامعة آموزشي كشور را در راستاي ترويج اين فرهنگ سوق دهيم. علاوه بر آن، راهكارهايي را براي جلب توجه فراگيران با مفهوم شهادت طلبي ارائه نموده ايم. ما در اين مقاله نشان داده ايم كه تربيت مبتني بر شهادت، چگونه مي تواند جامعه را از سقوط در فساد و تباهي نجات دهد. ضرورت اجراي اين مهم، از آن روست كه امروزه جامعة آموزشي كشور، در تيررس هجوم تبليغاتي دشمن، خويشتن را بي سلاح يافته است. آنچه باعث عدم گرايش جوانان و قشر دانش آموز كشور به مباني فرهنگ شهادت شده، چيست و چگونه مي توان اين فرهنگ اصيل و سازنده در نظام آموزشي كشور را ترويج نمود؟
اگر فرهنگ شهادت و ايثار در نظام آموزش كشور اسلامي مان، به صورت عملي و اصولي به اجرا در آيد، چگونه مي تواند ما را به مرگِ زوال و سكون و عقب ماندگي ها اميدوار كند؟ مرگِ با هدف؛ يعني شهادت، و شهادت نمي گذارد در اين دنياي زودگذر، زمان به بطالت بگذرد. مرگ با هدف؛ يعني شهادت، و شهادت نمي تواند بپذيرد، كه زندگي در سكون و سكوت بگذرد. تربيت مبتني بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، مسير پر پيچ و خم زندگي را براي عبوري كه براي رسيدن به بهترين ها باشد، هموار مي كند. تفكر مبتني بر شهادت، از كوچكترين فرصت ها، بيشترين بهره ها را مي آفريند.
در اين مقاله نشان مي دهيم كه چگونه مي توانيم با تفكر و تربيت مبتني بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، جامعه اي را تربيت كنيم كه در آن هميشه براي ياري همنوعان و كوشش براي پيشرفت جامعه، روح سبقت و سرعت، در ذهن آدمهايش زنده شود. اما هر مرگي نمي تواند صبغه تربيتي به خود بگيرد؛ تنها شهادت در راه حقيقت و عدالت و خداست كه جاودانگي مي آفريند و تنها شهادت است كه انسان مي سازد و تربيت مي كند.

مقدمه
شهادت اوج تعالي انسان است. شهادت بيش از آنكه يك قدم و يك گام تلقي شود، يك جنبش است؛ جنبشي كه با خود بارقه هاي روشن ايستادگي و مقاومت را به ارمغان مي آورد. مسلّم است كه روحية شهادت طلبي و ايثار جز در عرصة دين و مذهب ظهور نخواهد كرد. تا انسان پايبند دين و مذهب خدايي نباشد، روحيه ايثار و از خودگذشتگي نخواهد داشت. چنان كه فرويد، روانشناس مشهور مي گويد: مذهب نيروي عظيمي است كه قويترين احساسات بشر را در اختيار دارد(صانعي، 1350: 7). و بي شك يكي از اين نوع احساسات بشري كه از عمق وجدان آدمي ريشه مي گيرد، روحية شهادت طلبي و ايثار است. نقش تربيتي شهادت طلبي و ايثار در نظام آموزشي كشور آن گونه كه بايد و شايد، مورد توجه قرار نگرفته است. ما عملا نتايج ترويج اين فرهنگ انسان ساز را در ميان قشري كه از آن به عنوان آينده سازان جامعه نام برده مي شوند، بندرت مي يابيم. شايد براي ترويج سازنده و عملي اين فرهنگ غني، خود را در برابر توده اي از هجمه تبليغات سوء، تنها يافته ايم، و يا شايد احساس كرده ايم كه در برابر جذابيتي كه عموما مسائل دنيوي براي آدمي دارد، اين فرهنگ نتواند مقاومت كند و جذابيت بيافريند. ترويج اين فرهنگ بايد از كجا آغاز شود و چگونه؟ و به راستي چه بستري مهياتر از جامعة تعليم و تربيت، كه كارش تربيت و هدايت خيل بيشماري از كودكان و نوجواناني است كه آينده كشور را مي سازند؟ هيچ كس چون شهيد نمي تواند عرصة مقاومت و نبرد شود و جايگاه اميد و آرزوي مردم ستمديده واقع گردد. ما با كمي تعمق مي توانيم به اين نتيجه برسيم كه در نهان كلمه شهادت معناي ديگري نيز مستتر است كه با آن در آميخته است و آن ايثار است. حضرت امام(ره) فرمودند: مقام شهيد چقدر مهم است كه همه حجب و پرده ها برداشته مي شود و كمال مطلق را مي بيند، چون به اختيار خود تمام پرده هاي مادي را بالا زده و از پوسته آن ها بيرون آمده و مال و جان و زن و فرزند و تمايلات نفساني و همه چيز خود را در راه خدا از دست داده است و از اين مقامي بالاتر تصور نمي شود(تدوين سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1375: 11).

مفهوم شناسي و تعاريف ايثار وشهادت
واژة شهادت در زبان عربي از ريشة لغوي شهد است. در فرهنگ منجد الطلاب، شهد مطابق با معاني ذيل آمده است: حاضر شدن در مجلس، چيزي را ديدن، آگاهي يافتن از چيزي، درك كردن چيزي، به نفع يا ضرر كسي در نزد حاكم گواهي دادن و سوگند خوردن به چيزي(بستاني، 1372 :292). راغب اصفهاني نيز در المفردات في غريب القرآن، ذيل واژة شهود و الشهاده چنين آورده است: حاضر بودن و گواه بودن يا با مشاهدة چشم و يا با انديشه و بصيرت. واژة شهاده در معني حضور به صورت مفرد به كار مي رود؛ مثلاً آية 73 سوره انعام كه مي فرمايد: عالم الغيب و الشهاده(1374: 351). مرحوم علامه طباطبايي نيز معتقد است كه شهادت مصداق پيروي حق و به خاطر اظهار حق و براي زنده كردن حق است (1363، ج5 :175). شهيد يعني اينكه هيچ چيز از او مخفي نيست و شهيد به معناي عليم است، چرا كه خداوند فرمود: شهد الله انّه لا اله الّا هو و الملائكة...( حلي، 1407ه.ق: 336).
استاد محمد تقي جعفري، شهادت را چنين تعريف كرده است:
الف) شهادت عبارت است از پايان دادن به فروغ درخشان حيات در كمال هشياري و آزادي و آشنايي با ماهيت حيات كه از ديدگاه معمولي عقل و خرد در متن طبيعت، مطلوب است، در راه وصول به هدفي كه والاتر از حيات طبيعي است؛
ب) شهادت؛ يعني، پايان دادن به حيات طبيعي براي دفاع از ارزش ها و حيات انساني افراد جامعه.؛
ج)شهادت، شكافتن قفس كالبد مادي و حركت به مقام شهود الهي در راه وصول به مشيت رباني در بزرگداشت حيات انسان هاست؛
د) شهادت، تعيين ملاك و ميزان و الگو براي زندگي در اين دنيا و بيان اينكه زندگان بدون آن ملاك و ميزان و الگو نمي توانند خود را داراي حيات واقعي تلقي كنند(1359: 3-4).
شهادت، اعتراض سرخي است بر حاكميت سياه، فرياد خشمي است بر سرسكوتي كه همه حلقوم ها را بريده است( شريعتي، 1350: 66). شهادت در يك كلمه، برخلاف تاريخ هاي ديگر كه حادثه است، درگيري است. در فرهنگ ما يك درجه است. وسيله نيست، خود، هدف است، اصالت است، خود يك تكامل است. خود يك مسؤوليت بزرگ است(همان: 71). شهادت مرگ دلخواهي است كه مجاهد با همه آگاهي و همه منطق وشعور و بيداري و بينايي خويش انتخاب مي كند(همان 64).
علامه مطهري معتقد است كه مرگي شهادت است كه انسان با توجه به خطرات احتمالي يا يقيني، فقط به خاطر هدف مقدس و انساني يا به تعبير قرآن«في سبيل الله» از آن استقبال كند، و شهادت دو ركن دارد يكي آنكه در راه خدا باشد و دوم اينكه هدف، مقدس باشد(مخبر دزفولي، 1375: 8).

مباني شهادت در قرآن كريم
از ديدگاه قرآن، شهادت عامل حيات جاودانه است. شهيد همواره زنده است و حيات و ممات او همواره صفتي است براي حيات طيبه و به مصداق آيه شريفه قرآن كه مي فرمايد: و لا تحسبنَّ الذين قُتِلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربّهم يرزقون (آل عمران: 169): « وگمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شده اند، مردگاني هستند، بلكه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.» و يا در آيه اي ديگر مي فرمايد : و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لاتشعرون( بقره: 154). در اين آيه شريفه، درك جاودانه ماندن شهيد، كه براي برخي انسان ها دشوار است، به خاطر ناآگاهي آنها از فلسفه شهادت مي داند. از نگاه قرآن چند عامل كه مانع از حركت انسان به سوي شهادت است، مورد توجه قرار گرفته است؛ اين عوامل عبارتند از:
الف)تصور اينكه مرگ نابودي است؛ ب) شدت انس و علاقه به زندگي مادي.
خداوند اين باوركه مرگ، پايان زندگي است و آغازگر نابودي هميشگي، را عامل بازدارنده براي حركت به سوي مرگ با عزت مي داند. در حقيقت، يكي از عوامل بيم از مرگ، اين تصور است كه مرگ نابودي است. شايد شدت انس و علاقه آدمي به زندگي مادي مهمترين عامل بيم از مرگ است.

مباني ايثار و شهادت در احاديث و روايات
از رسول اكرم(ص) روايت است كه چهار طايفه نپوسند( يعني نام نيكشان از بين نرود): پيغمبران، شهيدان، علما و حاملان قرآن(جنتي، 1382: 185). در روايتي از پيامبر(ص) نقل شده كه شهيد شش پاداش نزد خدا دارد: 1- همان لحظه كه به زمين افتد، گناهش آمرزيده شود، تاج وقار بر سرش نهند كه يك دانه ياقوتش از همه دنيا بهتر است؛ 2- جاي خود را در بهشت بيند؛ 3-از عذاب قبر ايمن است؛ 4- از وحشت قيامت در امان است؛ 5- شفاعتش را درباره هفتاد نفر از بستگانش بپذيرند؛ 6- هفتاد و دو حوري تزويجش كنند(جنتي، 1382: 284). از امام صادق(ع) نقل شده كه پيامبر(ص) فرمودند: بالاتر از هر نيكي، نيكي ديگري است تا آدمي در راه خدا كشته شد، بالاتر از آن نيكي وجود ندارد. در روايتي از امام صادق(ع) چنين آمده كه: اشرف الموت قتل الشهاده. پيامبر(ص) مي فرمايند: كه هيچ قطره اي نزد خدا محبوبتر از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود، نيست(صابري يزدي، 1375: 350). و براي بهشت دري است مخصوص مجاهدين در راه خدا كه از آن در وارد بهشت مي شوند. هنگامي كه بر در بهشت رسند، آن در گشوده مي شود، در حالي كه مجاهدين شمشيرها به كمر بسته و هنوز مردم در موقف حساب سرگردانند (مخبر دزفولي، 1375: 9). از ثمالي، از علي بن الحسين(ع) نقل شده كه فرمود: هيچ قطره اي نزد خدا محبوبتر از دو قطره نيست: قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود و قطره اشكي كه در تاريكي شب از چشم بنده اي جاري شود(صابري يزدي، 1375،:351).

شهادت در نهج البلاغه:
شهادت در كلام علي(ع)، فنا شدن انسان براي نيل به سرچشمه نور ونزديك شدن به هستي مطلق است. بدون ترديد، پايه و مبناي ترسيم سيماي شهادت‏ در نهج‏البلاغه، ترسيم سيماي مرگ‏ است، چرا كه شهادت، حيات مرگ است و به بياني، مرگ مرگ است كه آن حضرت فرمود: ان أكرم الموت القتل‏. اين عبارت را در ضمن مطالبي كه هنگام نبرد در جنگ صفين خطاب به سربازان خويش مي‏فرمود، از آن حضرت نقل كرده‏اند: همانا مرگ به سرعت در جست‏وجوي شماست. آنها را كه در نبرد مقاومت دارند و آنها كه فرار مي‏كنند، هيچ‏كدام را از چنگال مرگ رهايي نيست. همانا گرامي‏ترين مرگ‏ها كشته شدن در راه خداست. سوگند به آن كه جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار ضربت ‏شمشير بر من آسانتر از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت ‏با خداست (دشتي، 1379، خطبه 123: 234). براي شهيد مرگ شيرين است. چنان كه اميرالمؤمنين علي(ع) در اين باره مي فرمايند: هيهات بعد اللّتيا والّتي، والله لابن ابي‏طالب آنس بالموت من الطفل بثدي امه‏(دشتي، 1375، خطبه 5:50)؛ يعني: پس از آن همه جنگ‏ها و حوادث ناگوار، سوگند به خدا كه علاقه پسر ابوطالب به مرگ، از انس طفل به پستان مادرش بيشتر است. مرگ، براي علي(ع)، حركتي از عالم فنا به سوي عالم بقاست. به بيان زيباي مولاعلي عليه السلام، معامله فنا به بقا، كه فرمود: . . . فاتقوا الله عباد الله، و بادروا آجالكم باعمالكم، و ابتاعوا ما يبقي لكم بما يزول عنكم‏ (دشتي، 1375، خطبه 64 :112). اي بندگان خدا، از خدا بپرهيزيد و با اعمال نيكو به استقبال اجل برويد و با چيزهاي از بين رونده دنيا، آنچه را كه جاويدان مي‏ماند، خريداري كنيد. از همين جاست كه نزد آن حضرت، از دست دادن دنياي فاني بسي آسانتر از رها كردن سراي باقي است، چرا كه: و موتات الدنيا اهون علي من موتات الآخره (دشتي، 1375، حكمت133، :656)؛ يعني از دست دادن دنيا، آسانتر از رهاكردن آخرت است. و پيامبر(ص)، شيرين ترين مژده را به علي(ع) در شهادتش مي داند كه به او بشارت مرگِ عاشقانه مي دهد: ابشر فان الشهاده من ورائك: به تو مژده مي دهم كه به طور قطع، شهادت به دنبال توست(محمدي ري شهري، 1357: 7).

شهادت در اديان الهي
در همه قرن ها و عصرها، هنگامي كه پيروان يك ايماني و يك اعتقادي قدرت دارند، با جهاد، عزتشان و حياتشان را تضمين مي كنند و وقتي كه به ضعف دچار شدند و همه امكانات مبارزه را از آنان گرفتند، با شهادت، حيات و حركت و زندگي ايمان و عزت و آينده و تاريخ خودشان را تضمين مي كنند، كه شهادت دعوتي است براي همه عصرها و به همه نسل ها كه اگر مي تواني بميران و اگر نمي تواني بمير (شريعتي، 1350 :71). در مذاهب و تاريخ هاي اقوام، شهادت عبارت است از قرباني شدن قهرمانان كه در جنگ ها به دست دشمن كشته شده اند و اين حادثه غم انگيز و مصيبت باري است و نام اين كشته شدگان شهيد و مرگشان شهادت است (شريعتي، 1350: 64). در اين مقطع از بحث لازم است يادآوري شود كه شهادت در انحصار دين اسلام نيست. اديان ديگر، بويژه مسيحيت نيزشهادت را تاييد مي كنند. پولس حواري كه دومين مبلّغ مسيحيت است، در انتشار و تعاليم مسيحيت بسيار كوشش كرد. او بارها به زندان گرفتار شد و در نهايت به دست روميان كشته شد (رابرتسون، ترجمة توفيقي، 1378). در غرب به شهيد، (Martyr) مي گويند كه برگرفته شده از ريشة مورت، به معناي مرگ و مردن است. اين واژه در كشورهاي اسلامي به معناي ديگري به كار مي رود. در كشورهاي اسلامي ريشة واژة شهيد، به معناي حضور، حيات، گواه و نمونه، حيّ و حاضر برگزيده شده است.

راهكارهاي تربيتي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
نخستين گام براي آموزش و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، آشنا سازي مخاطب با آن موضوع است. به همين خاطر، همان اصولي كه در برنامة درسي براي انتخاب محتوا در نظر گرفته مي شود، در اين خصوص نيز مصداق پيدا مي كند. يادگيري غلط به اندازه ترويج فرهنگ مخرب، توانايي تخريب دارد. راهكارهاي تربيتي براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت عبارتند از:

ملموس سازي:
يك مسأله براي آنكه از سوي يادآموز پذيرش يابد، بايد براي او ملموس باشد. بايد توجه داشت كه در آموزش مسائل مختلف، به سطح دشواري درك آن مسأله توجه ويژه شود. آموزش موضوعي مثل شهادت و تأثيرات مثبت آن در زندگي افراد، مسلما دشوارتر از آموزش عدالت طلبي است، زيرا عدالت براي يك فراگير خردسال، ملموس تر است تا شهادت طلبي. عقايد و افكار دانش آموزان در سنين قبل از تفكر انتزاعي پيرامون مرگ و شهادت نسبتاً محدود است و احتمالاً به زحمت مي توانند از شنيدن خبر شهادت كسي بفهمندكه بر سر او چه آمده است. بر همين اساس، بهتر است كه مفاهيم مربوط به شهيد و شهادت در پايه اول كه احتمالاٌ دانش آموز به تفكر انتزاعي كامل نرسيده است، كمتر و در پايه هاي ديگر بيشتر ارائه شود. يكي از موانع مهجوريت ارزشها، آگاهي نسل هاست. نسل هاي نو، زماني مي توانند درك درستي از ارزشها داشته باشند كه به طريق مقتضي قادر به لمس آنها باشند. اگر زماني، شاهد كم رنگ شدن ارزشهاي اسلامي و اجتماعي هستيم، به اين دليل است كه دربيان مصاديق مفاهيم آن و ملموس سازي آنها براي نسل نو مايه لازم را نمي گذاريم(روزنامه كيهان، 1385: شماره18676).

تجربي سازي:
اين يك اصل اساسي است كه يادآموز، مسائلي را كه خود بارها در زندگي، به شكل هاي گوناگون تجربه كرده باشد، بهتر فرا مي گيرد. تجربي بودن؛ يعني اينكه كودك، مسأله مورد نظر را درميان آشنايان و دوستان خود به نوعي ديده باشد و با پيامدهاي وقوع آن رخداد بر آن افراد، آشنايي داشته باشد؛ مثلا در زمينه آموزش شهادت طلبي، مي توان از تجربيات كودكاني بهره گرفت كه از طريق يكي از اعضاي خانواده يا نزديكان اين مسأله را تجربه كرده اند. تجربيات اين كودكان، منبع مفيدي است براي تمام كودكاني كه اصلا ذهنيتي از اين مسأله ندارند. همان گونه كه در روايت آمده است: عقل فطرتي است كه با تجربه ها و دانش رشد مي يابد (فرهاديان، 1378: 296).

آموزش از زبان همسالان:
ابتكار يك مربي آموزشي بايد چنين باشد كه تلفيقي از روش هايي را به كار ببرد كه در آن، هر يك از يادآموزان، براي همديگر نقش يك مربي را ايفا كنند. كودكي كه خاطرات پدرش را از جبهه هاي جنگ و نحوه شهادت او براي دوستانش تعريف مي كند، ترويج فرهنگ شهادت طلبي را به بهترين نحو انجام داده است؛ شايد بهتر از معلمي كه هر روز براي فراگيران، از خاطرات جبهه خود و شهادت دوستانش براي آنان تعربف مي كند، زيرا ارائه مسأله آموزشي با بيان دوستان و همسالان، براي فراگيران، قابل هضم تر است و به مسأله مورد نظر نگاهي عاطفي تر دارد. به همين جهت، وقتي كودك تحت تأثير عوامل محيطي و معاشران و همسالان قرار مي گيرد، طبيعي است كه بيشتر از درك و شعور، تحت تأثير احساسات و غرايز قرار مي گيرد(مصدقي، 1373 :38).

تصويرسازي:
آموزشي كه به همراه تصويرسازي انجام شود، پذيرش بهتري خواهد داشت. عموما ارائه مسائل مهمي، چون شهادت طلبي، به صورت تئوريك، براي فراگيران، دشوار خواهد بود. يك فيلم آموزشي از شجاعت مجاهداني كه در جبهه ها عليه دشمنان به پا خاسته و جان خود را در اين راه از دست داده اند، يا صحنه اي كه در آن كودكان پا به پاي پدران خود در برابر دشمن از خود ايستادگي نشان مي دهند، يا به شهادت مي رسند، مي تواند چنان بر روي بيننده مؤثر باشد كه چندين كلاس درس، نتواند گوشه اي از اين تأثير را در انديشه فراگيران بيافريند. به طور كلي، تصويرسازي در بخش آموزشي ما فقير است(بكايي، 1381 :12).

تطابق گفتار و كردار:
منظور از اين اصطلاح آن است كه نبايد گفتار و كردار آموزگار با همديگر تناقض داشته باشد. آموزگاري كه خود نتواند به آنچه مي گويد عمل كند، نمي تواند الگوي مناسبي براي فراگيران خود تلقي شود. در بسياري از موارد، رفتار معلمان و ساير كادر مدرسه نسبت به دانش آموزان، قوانين و مقررات نانوشته در محيط مدرسه، ارزش گذاريهاي غير رسمي و نظاير آن، ضمن ايجاد يادگيريهاي غير مستقيم، تأثير بسيــار شگرفي در شكل گيري شخصيتي دانش آموزان دارد (آيزنر، 1994: 88-89).

آموزش گام به گام:
به فراگيري كه نمي تواند درك كند چرا به زمان نياز است تا انسان جان خود را از دست بدهد، نمي توان از فوايد درك شهادت طلبي و ايثار گفت. در وهله نخست بايد براي اين دانش آموز، بسترسازي مفهومي كرد. پس از آن بايد براي وي جنبه هاي مختلف اين مفهوم را به وي ارائه كرد. آموزش گام به گام به ما مي گويد كه به همه فراگيران به مثابه يك كلاس بزرگ نگريسته نشود؛ چه بسا كه عده اي از آنان، براي درك مفهوم شهادت طلبي و ايثار نياز به آموزش هاي ويژه و خاص داشته باشند. بنابراين، بايد به توانايي دانش آموزان مختلف توجه داشت. چنان كه خداوند مي فرمايد: ما به كسي جز به اندازه توانش تكليف نمي كنيم(انعام: 152). امام محمد غزالي نيز در اين خصوص مي گويد: متعلم يكباره در فنون علم فرو نرود، بلكه ترتيب را مراعات كند و از كمتر مهم، بياغازد و به بيشتر مهم، بينجامد(غزالي طوسي، 1374 :129).

فضاسازي (ايجاد جو مناسب آموزشي):
فضا سازي بدان معناست كه پذيرش مفهوم شهادت طلبي و ايثار براي يادآموز، امري قابل درك باشد و همه براي ايجاد يادگيري مورد نظر، با هم اشتراك مساعي كنند و تنها معلم، به عنوان عامل ياد دهنده تلقي نشود. ادواردز نتيجه مي گيرد كه آموزش نوع مشاركتي(مشاركت والدين و معلمان در آموزش و يادگيري) تأثير قويتري بر جو مدرسه دارد و منجر به توسعه روابط بين معلمان و والدين و ايجاد ارتباط با كساني مي شود كه علاقه مند به پيشرفت دانش آموزانند(صالحي حسيني، 1371: 126).
براي آنكه ما مفهوم شهادت طلبي و ايثار را براي فراگيران قابل درك كنيم، بايد از چه راهكارهايي بهره جست؟

راهكارهاي جلب توجه فراگيران به مفهوم شهادت طلبي و ايثار
1- خوشايندسازي آموزشي:
محيط يادگيري براي يادآموز بايد چنان باشد كه از آموزش هايي كه به وي داده مي شود، احساس لذت كند. فراگير نبايد با آنچه كه مي آموزد، احساس بيگانگي كند. استفاده از تئاتر و نمايشنامه، فيلم، داستان نويسي، نقاشي، موسيقي و نظاير آن همگي روشهاي مناسبي هستند كه نه تنها ذهن يا به تعبيري بعد شناختي مخاطب را، بلكه همزمان جنبة عاطفي وي را نيز درگير مي سازند. در اين صورت، همچنان كه بسياري از متخصصان حوزة برنامة درسي متذكر شده اند، يادگيري بهتر و عميق تر صورت مي گيرد (پركينز، به نقل از مهر محمدي، 1383: 31).

2-بهره گيري از مثال و مصداق:
معرفي مثالها و مصاديق تاريخي و معاصر، نقش بسيار شگرفي در تفهيم مفهوم حقيقي شهادت و ترويج فرهنگ آن دارد. به كارگيري مثال و مصداق، روشي است كه قرآن نيز به كرات از آن استفاده كرده است. نمونة بارز آن قصص قرآني است كه در آنها فلسفه زندگي پيامبران الهي كه كاملاً منطبق بر فرهنگ شهادت است، به خوبي تشريح و توصيف شده است. استفاده از مثال و مصداق، شيوه اي است كه در تعليم و تربيت اسلامي نيز مورد توجه و تأكيد قرار گرفته است (باقري، 1376: 15).

آثار تربيتي شهادت
1-شهادت فرياد بلند صبر است:
آن كه در راه خدا مي جنگد و از نابودي خويش نمي هراسد، بايد دارندة صبري نيكو باشد. از اين جهت قرآن كريم خطاب به مسلمين هنگام برخورد با دشمن مي فرمايد: اگر شما بيست نفر صابر داشته باشيد، بر دويست نفر از دشمنان غلبه مي كنيد و اگر ضعف نشان دهيد و صبرتان كم باشد، صد نفر در مقابل دويست نفر غلبه خواهد كرد(انفال:65 – 66). شهيد چنان شيفته شهادت مي شود كه فرياد بر مي آورد: و انّي الي لقاء الله لمشتاق (شهيدي، 1378: نامه 62) و همانا من به لقاي الهي مشتاقم. و بي جهت نيست كه علي(ع) به فرزندش -حسين عليه السلام- فرموده است كه : ان لك في الجنان لدرجات لن تنالها الا بالشهاده (مجلسي، 1382، ج 44: 329(: و همانا براي تو در بهشت درجاتي است كه جز با شهادت به آنها نمي رسي .و اينچنين است كه خدا بهترين راهكار را براي رفع نگراني رسولش، صبر مي داند كه مي فرمايد: و اصبر و ما صبرك الا بالله (نحل : 127): و صبر داشته باش و صبرت جز به خداوند متعال نيست.

2- شهادت عاليترين مرحله دنياگريزي است:
در درون انسان دو راه روشن و تاريك نهفته است كه به كوشش بسيار مي تواند قدم در راه تاريك دنيوي نگذارد. براي عبور از اين شط نابودي و غم، جز به اعراض از دنيا و لذت هاي زودگذر آن نمي توان متوسل شد. مؤمني كه عمل صالح انجام دهد، خداوند او را در اين عالم به حيات پاكيزه زنده مي كند و اجرش را بهتر از عملش مي دهد(نحل : 97). اين حيات پاكيزه همان دريچه هاي حكمت و معرفت است كه خداوند به واسطه زهد در دنيا به روي قلب چنين انساني مي گشايد ( مجلسي، 1382، ج 73: 48، روايت 19 و 28) . علي -عليه السلام- نيز مي فرمايد: و من أبصربها بصّرته و من أبصر اليها أعمته (سيد رضي، 1378، خطبه 82): كسي كه به واسطه دنيا ببيند، دنيا او را بينا مي كند و كسي كه به سوي دنيا بنگرد، او را كور مي گرداند.


3-شهادت ياري شدن از سوي خداوند است:
بي شك، آنكه خالصانه قدم در راه حقيقت نهد و در راه خدا جهاد كند، از سوي خدايش حمايت خواهد شد. چنان كه خداوند مي فرمايد: اِن ينصركم ا... فلا غالب لكم: اگر خدا ياريتان كرد، ديگر كسي برشما غلبه نمي كند (آل عمران: 157) و شايد اميد به ياري خداوند است كه در نهاد ناآرام شهيد، شوقي ايجاد مي كند كه بجنگد و از مرگ نهراسد و شهادت برايش شيرين جلوه كند. خداوند متعال چون خودش (لقمان : 30؛ مؤ منون : 116؛ حج : 6) حق است و آنچه از او صادر مي شود (بقره : 147؛ آل عمران : 60) نيز حق است، اولين مدافع حق است و هر كس دنبال حق رود و بندگي حق تعالي را بخواهد انجام دهد و بر او توكل كند (نحل : 99 و 100)، خداوند جلوي سلطه شيطان را بر او مي گيرد. بنابراين، شهيد، اگر دين خدا را در برابر تهاجم دشمنان خدا و خودشان ياري كند و در اين مسير مقاومت داشته باشد، عنايات غيبي در ظاهر و باطن ايشان سرازير مي شود، همان طور كه مي فرمايد: هو الذي أنزل السكينة في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايماناً مع ايمانهم( فتح: 4). .

4- شهادت، فرهنگ آگاهي و بيداري است:
شهيد براي آن به سوي شهادت مي تازد، كه احساس درد مي كند، و معيار اصلي انسانيت، آن چيزي است كه از او تعبير مي كنند به درد داشتن و صاحب درد بودن. هر كسي كه در عالم بيشتر صاحب درد باشد و دردي را احساس مي كند كه ديگران احساس نمي كنند، به همان نسبت او از ديگران آگاهتر و بيدارتر است(مطهري، 1380: 55 -56). و از اين روست كه علي(ع) درد جامعه را مي فهمد كه مي گويد: اوابيت مبطانا وحولي بطون غرثي واكباد حري: آيا من با شكم سير بخوابم و در اطرافم شكم هاي گرسنه باشند؟ (مطهري، 1380: 67). و چه كسي بيدارتر از شهيد، كه با مرگ خود، به سوي بيداري مطلق مي شتابد.
5 - شهادت، بالاترين درجه كمال است:
انسان كامل، آن انساني است كه همه ارزش هاي انساني اش با هم رشد كنند، هيچ كدام بي رشد نمانند و همه هماهنگ يكديگر رشد كنند و رشدشان به حد اعلا برسد (مطهري، 1380: 28). شهادت تنها مكتبي است كه در آن شهيد در اولين روز ورود خود، صاحب تمام كمالات مي شود. گويا كه همه درس هاي كمال را به او يكباره آموخته باشند. شهيد، آن گونه كه قرآن مي فرمايد با ورود به عرصه شهادت و ايثار، حيات جاودانه مي گيرد(بقره:154)، اعمالشان تباه نمي گردد و هدايت مي شوند و اصلاح مي گردند و به سوي بهشت روانه مي شوند(محمد: 6-4)، صاحب اجر عظيمي مي شوند كه تنها خدا مي داند اين اجر عظيم چيست(نساء:74)، مورد رحمت و آمرزش پروردگار قرار مي گيرد كه بهتر از هر وعده ديگري است(آل عمران:157). آنان چنان غرق مواهب حيات معنوي اند كه گويا زندگي ساير برزخيان در مقابل آنان چيزي نيست و آنها به خاطر
نعمت هاي فراواني كه خداوند از فضل به آنها بخشيده است، خوشحالند(مكارم شيرازي، 1362، ج3: 170). امام صادق(ع) نيز در روايتي مي فرمايند : من قتل في سبيل الله لم يعرفه الله من سيئاته: كسي كه در راه خدا به شهادت نايل شود، هيچ يك از گناهان و بدي هايش به او ارائه نخواهد شد؛ يعني از همه آنها چشم پوشي خواهد شد(الحر العاملي،1376، ج11: 9). و به قول حضرت امام(ره)، بگذار اين ددمنشان كه جز به من و ماهاي خود نمي انديشند و ((يأكلون كما تأكل الأنعام))، عاشقان راه حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاي آزاد جوار معشوق برسانند(تدوين سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1370، ج 15: 51). روايت است كه پيامبر(ص) درباره منزلت شهدا، چنين فرموده اند: هيچ كس نيست كه به بهشت درآيد، آنگاه دوست بدارد كه به دنيا برگردد، مگر شهيد، كه به سبب گرامي داشتي كه مي بيند، آرزو مي كند كه به دنيا بازگردد و ده ها بار در راه خدا شهيد شود( خرمشاهي، 1376: 559). در روايتي آمده است كه اشراف سه دسته اند: ا- فرشتگاني كه اهل بهشت و دوزخ را مي شناسند؛ 2- پيامبران؛ 3- شهيدان راه حق(كمره اي، 1375، ج 2: 692).
6- شهادت، كسب آرامش رواني است:
انسان، اين پديده خاكي كه از دو قوه متمايز به دست آمده؛ يعني جسم و روح، خود حس مي كند كه ماديات تنها، او را قانع و راضي نمي كند؛ تا موقعي كه تعادل روحي و آرامش خاطر ميسر نشود، سعادت واقعي به دست نمي آيد، اما باز هم غافل است (صانعي، 1350: 4). براي آنكه انسان به آرامش روحي برسد، بايد آگاه باشد و انساني كه بصيرت ندارد، قادر به گذر از اين مهلكه نيست. چنان كه علي(ع) مي فرمايد: دنياي گذران چشم انداز نهايي كوردل و ناآگاه است و عوالم بعد از آن را نمي بيند. اما انسان بصير و بينا، آينده را هم مي نگرد و مي داند مقر ثابت و خانه دائمي انسان، در وراء اين جهان است...(فريد، 1364: 39). آن كه شهادت را در آغوش، همچون عزيزي مي پذيرد، آن كوردلان نمي توانند در برابر او مقابله كنند(تدوين سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1370، ج 15: 112)؛ به طوري كه ضربات دشمن بر پيكر شهيد، ساده تر و گواراتر از آب خنك در روز گرم تابستان است(مكارم شيرازي،1362، ج3 : 173).

7- شهادت اصلاحگري است:
هدف شهادت برپايي اصلاحات و ريشه كن ساختن خيانت است. شهيد با خون خود، غبار تيره نفاق و رخوت را از چهره جامعه مي زدايد و به نور ايمان و پايداري مي آرايد. وقتي به عبارات امام(ره)، درباره عاشورا رجوع مي كنيم، ابتكار انقلابي امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده مي نماييم: تمام انبيا براي اصلاح جامعه آمده اند و همه آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداي جامعه بشود. سيدالشهدا(ع) روي همين ميزان خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد تا جامعه اصلاح بشود (تدوين سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1370، ج15: 59). شهيد همان نيروي مصلح خواهد بود كه در برابر نقص ها مي ايستد و به دنبال برنامه اي است تا اين نقص ها را جبران كند(كعبي، 1387: 9) چنان كه زيد براي اصلاحگري قيام كرد و به قول امام صادق(ع): هفده روز پس از آنكه جسدش را سوزانيدند، اجازه هلاك و نابودي بني اميه نيز صادر شد(كمره اي، 1382: 308).

8 - شهادت امر به معروف و نهي از منكر است:
هدف اساسي شهادت، امر به معروف و نهي از منكر است. و هيچ كس چون شهيد نمي تواند منادي امر به معروف و نهي از منكر سر دهد، زيرا كه وي براي برپايي اين مهم، از همه آنچه دارد مي گذرد. خداوند اين افراد را از هر هلاكتي نجات مي دهد و مي گويد: چون فراموش كردند آنچه را بدان ياد آور شدند، نجات داديم آن كساني را كه از بدي نهي مي كنند(اعراف: 164).

9- شهادت، پايبندي به تكليف گرايي است:
شهيد براي شهادت خود اجر و مزد نمي طلبد و نمي گويد كه براي اين كار بايد چه را بطلبم، بلكه او اين حركت را، وظيفه و تكليف ديني خود مي داند. براي او مهم آن است كه چقدر براي اسلام مفيد باشد. هدف او جهاد بذال الطاقه و الوسع لاعتلا كلمة الله است(كعبي، 1387: 9). به عبارت ديگر، هر بانگ لااله الا الله به گوش مي رسد، محصول زحمات آنان است و هر مسلماني در پيشگاه خدا سر به سجده مي نهد، از بركت فداكاري آنان است. زنجيرهاي اسارت با زحمات آنان در هم شكسته شده و آبرو و عزت مسلمين مرهون آنان است(طباطبايي،1362، ج 21: 404). پيامبر(ص) در دعاي خود، از خدا تقاضاي شهادت مي كند: خدوندا در قضايي كه مقرر مي نمايي، از تو كاميابي، مقام شهيدان، زندگي نيكبختان و پيروزي بر دشمن مي خواهم (خرمشاهي، 1376: 40).

10- شهادت، تحول گرايي است:
شهيد با اهداي خون خود ظاهرا مي ميرد، لكن جامعه را از خواب و مرگ تدريجي نجات مي دهد. چنانچه در روايتي از امام صادق(ع) آمده است كه: هركس از خدا بپرهيزد، براي او راه فراري از هر گرفتاري خواهد بخشيد و در كارش او را استوار مي سازد و وسيله رشد و و پيشرفت او را فراهم مي سازد و او را به حجت خويش توانا مي كند و چهره اي درخشان به او مي بخشد و آرزويش را مي دهد ؛ به همراه كساني كه خداوند به آنها نعمت بخشيده؛ از قبيل پيامبران و صدّيقين و شهدا و صالحين كه اينها خوب رفيق هايي هستند(مجلسي، 1382، ج17: 103). از اين رو امام خميني امدادهاي غيبي، ايمان مردم، وحدت و روحيه شهادت طلبي را از عوامل پيروزي انقلاب اسلامي مي دانستند و معتقد بودند: عشق به شهادت و عشق به لقاءالله، پيروزي مي آورد. پيروزي را شمشير نمي آورد، پيروزي را خون مي آورد(تدوين سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ، 1370، ج16: 69-70).

11- شهادت، كمال اخلاص است:
جهاد، مقيد و مشروط است كه في سبيل الله باشد؛ يعني براي خدا باشد و جانب قدرت شخصي را نگيرد. نه اينكه شهيد خود را محور بداند، بلكه اسلام بايد محور و پيروز نهايي باشد(كعبي، 1387، :9) و بايد در عمق وجود شهيد، كمال اخلاص ريشه دوانيده باشد تا خود را در برابر آنچه مي كند، به نظر نياورد. به قول امام رضا (ع) تا اخلاص نباشد، معرفت و شناخت انجام نمي گيرد(جعفري، 1381، ج2 :380) و اينچنين مجاهديني هستند كه پيامبر(ص) درباره آنان مي فرمايد: المجاهدون في الله قوّاد اهل الجنّه، يعني مجاهدان راه خدا، رهبران اهل بهشتند(طباطبايي، 1362، ج21: 406). و اخلاص در نيت، مساوي با عمل آن است كه پيامبر خدا (ص) فرمود : هر كس از روي صدق شهادت را طلب كند، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد كرد، هر چند به شهادت نرسد(متقي،1401 ه.ق، ج4: 421، حديث11210). در حديثي از امام رضا(ع) چنين آمده است كه: اگر خواهي ثواب شهيدان با حسين(ع) را دريابي، هر وقت به يادش افتادي، بگو كاش با آنها بودم و به فوز عظيمي مي رسيدم (شيخ صدوق، 1374: 130). پيامبر(ص) در باره اخلاص در شهادت چنين مي فرمايند: اگر كسي از روي صدق دل، از خداوند شهادت بخواهد، خدواند او را به جايگاه شهيدان مي رساند، حتي اگر در بستر بميرد (خرمشاهي، 1376: 40).
12-شهادت، اوج سخاوت و فداكاري است:
طبع يك انقلاب، فداكاري است. لازمه يك انقلاب، شهادت و مهيا بودن براي شهادت است(صحيفه نور،1370، ج 16: 219)؛ يعني نيروي جهادي حاضر است مجروح، مفقود و شهيد شود؛ حتي حيثيتش بر باد رود، اما اسلام سربلند شود. رسول اكرم(ص) مي فرمايند: سخاوتمندترين مردم بعد از من مردي است كه دانشي بياموزد و آن را نشر دهد و مردي كه در راه خدا جانبازي و فداكاري كند تا كشته شود(رضايي، 1377، ج1: 34).

13-شهادت، بازدارندگي است:
شهادت، بيش از آنكه تهديد باشد، حالت بازدارندگي دارد. نه تنها ديروز، كه امروز نيز فرهنگ سرنوشت ساز شهادت است كه لرزه بر اندام دشمنان مي افكند و آنان را از نفوذ در دژهاي اسلام مأيوس مي كند و چه پر بركت است فرهنگ شهادت براي مسلمين و چه وحشتناك است براي دشمنان اسلام (مكارم شيرازي، 1362، ج21: 406). به عبارت ديگر، جهاد، فضايي است كه ديگر در آن، هرگونه مانعي براي عبور جهت اعتلا و ترقي، برچيده مي شود و همان گونه كه بوتول معتقد است: جنگ برترين وعاليترين جنبش ها است ويكي از ويژگي هاي اين جنبش ها ، هنجار شكني و از بين رفتن تابوها است (بوتول ، 1355: 45).

14- شهادت، شفاعت است:
شهيد به درجه اي از كمال مي رسد كه چون انبياء الهي قدرت شفاعت مي يابد. پيامبر اكرم (ص) فرمود : شهيد هفتاد نفر از بستگان خود را شفاعت مي كند(متقي، 1401ه.ق، ج4: 401، حديث 11119). امام صادق (ع) از پدران خود از (ع) نقل فرمود : سه گروهند كه روز قيامت شفاعت مي كنند و شفاعت آنها مورد پذيرش خداوند قرار مي گيرد، انبياء و علما و شهداء( مجلسي، 1382، ج97: 14، حديث24).

15- شهادت، جهاد در دو جبهه است: مبارزه با نفس، مبارزه با دشمن:
قهرمان ديني شهادت را پلي به سوي پيروزي و جاده اي كه او را به لقاي پرودگار مي رساند، مي داند. او همواره مشغول نبرد در دو محور است: نبرد با دشمن كه خاكش را اشغال كرده و ستيز با نفسي كه او را از خدا دور مي كند (بوتول، 1374: 9).

16- شهادت، الگو برداري از بهترين هاست:
درواقعة دردناك عاشورا، بي شك اصيل ترين نوع جانفشاني در راه حقيقت وعدالت از ياران امام حسين(ع) به وقوع پيوسته است؛ تا جايي كه از ميان اين تعداد كم، الگوهاي تربيتي بي شماري سر بر آوردند كه تا هميشه جاودان ماندند. از جمله مي توان به حضرت ابوالفضل(ع) اشاره داشت كه نماد وفاداري بود. حبيب بن مظاهر نيز پيرمردي بود كه تا آخرين قطره خونش در راه حقيقت كوشيد و مسلم بن عوسجه كهن سال، كه اولين شهيد كربلا بود و انصافا الگوي كهن سالان عاشورا بودند. حر بن يزيد رياحي، الگوي نادمان بود كه صبح عاشورا، توبه كرد و به اندك ياران امام حسين(ع) پيوست. قيس بن مسهر، پيك امام بود كه براي افشا نشدن راز وي، شهادت را با آغوش باز پذيرفت و الگوي رازداري شناخته مي شود. و يا ابوثماله صيداوي كه وقت نماز ظهر را به امام(ع) ياد آور شد و الگوي نمازگزاران شد(نجفي، 1364: 35).
17- شهادت، رحمت است:
با ريختن خون شهيد، دروازه هاي رحمت الهي گشوده مي شود و راه اجابت دعا هموار مي گردد. زيد شحّام از امام صادق(ع) روايتي دارد كه در چهار وقت دعا كنيد: به هنگام وزش باد و زوال سايه، بارش باران و اولين قطره خون شهيد مؤمن( حلي، 1407ه.ق: 54).
آيا جهاد وشهادت در راه خدا، اختياري است؟
آنكس كه جنگ نكرده، يا فكر جنگ را در مغز خود نپرورانده است، وقتي بميرد، در شعبه اي از نفاق مرده است. افرادي كه نيتشان چنين نيتي است كه اگر وظيفه ايجاب كرد هجرت و جهاد كنند، ممكن است به پايه مهاجرين و مجاهدين واقعي برسند(مطهري، 1375، ص270-269). بايد توجه داشت كه انسان تنها مسؤول زندگي خويشتن به تنهايي نيست، ولو اينكه بر طبق آيه كريمه قرآن(نساء: 97)، آدمي از كيفيت زندگي خود، مسؤول قرار مي گيرد. بنابراين، هركسي بايستي پاسخي معقول براي كيفيت زندگي خود تهيه نمايد(جعفري، 1359: 33). خداوند كساني را كه بي دليل از جهاد سر باز مي زنند ، به عذابي دردناك بشارت مي دهد و ترس از مرگ را سخت نكوهش كرده، مي فرمايد: بدانيد كه اگر در راه دين خدا براي جهاد بيرون نشويد خدا شما را به عذابي دردناك معذب خواهد كرد و قومي ديگر را براي جهاد به جاي شما بر مي گمارد و شما به خدا زياني نرسانده ايد...(توبه: 39). بنابراين، به قول حضرت امام(ره): انسان كه بايد اين راه را برود و مردني است، چه بهتر كه اين سعادت را تحصيل كند و امانت را به صاحب امانت بسپارد، موت اختياري، شهادت، رسيدن به خدا در لباس شهيد و با ايده شهيد(تدوين سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1370، ج 14: 160).

نتايج عدم ترويج فرهنگ شهادت و ايثار
1-ترويج فرهنگ تن پروري و بي مبالاتي: جامعه اي كه مردم آن براي رهايي از خطراتي كه آنان را تهديد مي كند، چشم انتظار حركت ديگرانند، گرفتار فرهنگ شوم تن پروري و بي مبالاتي مي شوند. جامعه اي كه نتواند شهيد بپرورد، ناگزير مي شود كه زير بار ذلت سلطه كساني برود كه يا از مرگ نمي هراسند و يا از شهادت باكي ندارند.
2-ايجاد فضاي ترس و نا امني: در جامعه اي كه مردم آن براي دفاع از حريم دين و ناموسشان، اميدوار به تلاش جواناني كه مرگ را زندگي دوباره مي پندارند، نيستند، در فضايي از ترس و نا امني به سر مي برند. هر فردي از جامعه همانقدر در برابر حمايت از همنوعانش مسؤوليت دارد كه جامعه در برابر او. در برابر ظلم و تجاوز، همه بايد براي دفاع از آرمان هاي خود به پا خيزند، نه آنكه همه جامعه، چشم انتظار حركت شهادت طلبانه عده اي مخلص بنشينند. چنين فضايي است كه در آن همه احساس آسودگي مي كنند.
3-گسترش فرهنگ ذلت پذيري و حقارت طلبي: ترويج فرهنگ رخوت و تن پروري، چيزي جز اشباع جامعه از بي اعتمادي و بي مسؤوليتي نيست. گريز از جهاد، مساوي با ذلت پذيري و حقارت طلبي است. چنان كه علي(ع) در اين باره مي فرمايد: مردمي كه از جهاد روي بر مي گردانند، خداوند لباس ذلت بر تن آنها
مي پوشاند و بلا به آنها هجوم مي آورد، حقير و ذليل مي شوند، عقل و فهمشان تباه مي گردد...(باقري بيدهندي، 1363: 188).

نتيجه گيري و جمع بندي:
فرهنگ ايثار وشهادت ، فرهنگي است كه با آزاد انديشي ونهادينه شدن در اعماق قلب فراگيران جامعه، نسبت به ويژگيهاي نوجواني و ضعف هاي او و تهديدات زمانه بي تفاوت نيست، بلكه به جاي ديدن ضعف ها ازقوت هاي نوجواني مي گويد و به جاي مرغوب شدن نسبت به تهديدات زمانه، همان را به فرصتي جهت پيشبرد اهداف ماندني خود تبديل مي نمايد .بي هويتي پيامد گريزناپذير روند كنوني جهاني سازي است. با تأثيراتي كه جهاني شدن برهويت فرهنگي افراد وجوامع مي گذارد، بتدريج شاهد حل شدن اين فرهنگها درفرهنگ غالب خواهيم بود. فراگيراني كه خود را در هجمه تبليغات گوناگون گم كنند، بايد ريشه درفرهنگ خودي داشته باشند تا براساس آن بتوانند هويت فرهنگي خود را تشكيل دهند. لازمه اين امر شناخت آن فرهنگ، عقيده به آن و يافتن مشتركاتي ميان خود وفرهنگ ملي است. هرفرهنگي مكانيزمهاي دفاعي مخصوص به خود دارد؛ ازجمله فرهنگ شهادت طلبي، كه از زير مجموعه هاي فرهنگ ديني است و از بهترين وقويترين مكانيزمها دراين راستاست. در اين ميان، نظام آموزش و پرورش كشور به عنوان متولّي امر تعليم و تربيت، مي تواند نقش سازنده اي را در ترويج و گسترش فرهنگ شهادت طلبي و ايثار ايفا كند، زيرا بهترين مقطع براي نهادينه سازي اين فرهنگ اصيل اسلامي، دوره اي است كه نوجوان به دنبال شكل دادن به هويت خود است؛ همان زماني كه شخصيت وي در حال شكل گيري است. شهادت طلبي و ايثار فرهنگي اگر جا بيفتد، انقلابي فكري به پا مي كند. فرهنگ شهادت طلبي و ايثار مدافع سرسخت تلاش براي گسترش آزادي فكر و انديشه و معنويت است. هيچ مانعي نمي تواند چون فرهنگ پرشور شهادت طلبي و ايثار در برابر هجمه تمام ناشدني تبليغات پر زرق و برق غرب، بايستد و فرياد رهايي از جمود فكر و انبساط رخوت و انقضاي ايمان و محبت سر دهد. بي شك، اگر بتوانيم با راهكارهاي اصولي و علمي، فرهنگ غني شهادت طلبي و ايثار را به فرهنگي جذاب و سازنده مبدل كنيم كه فراگيران در هر مقطعي به آن همچون امري حياتي و مورد نياز بنگرند، بي شك راه دراز مصونيت در برابر غرب و شرق را يك شبه پيموده ايم. هيچ چيز جز ذهن ناآرام نوجوان نمي تواند همچون لوحي سفيد، گيرندة ايده ها و نمادهاي مختلف شود؛ و چه بهتر كه ما بتوانيم اين ذهن پاك را به فرهنگي ناب چون شهادت طلبي و ايثار بياراييم. تلاش براي احياي فرهنگ جهاد و ايثار نياز به برنامه ريزي هاي بنيادين دارد و ما در اين مقاله به گوشه اي از راهكارهاي ترويج اين فرهنگ اشاره كرده ايم. به اميد آنكه با تأسي به فرهنگ غني شهادت طلبي و ايثار، جامعه اسلامي ما از زير بمباران تبليغاتي غرب خود را نجات داده، راه سعادت و عدالت را در متن مكتب هميشه جاويد اسلام جستجو كند.


ايوب محمودي*

منابع و مآخذ
1- اداره كل دفتر رياست و روابط عمومي بنياد شهيد انقلاب اسلامي.(1387). بوستان شهادت، تهران: نشر شاهد، چاپ دوم.
2- الحر العاملي، محمد بن الحسن.(1376ه.ق). وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، بيروت: دار احياء التراث العربي.
3- باقري، خسرو .(1376). نگاهي دوباره به تعليم و تربيت اسلامي، تهران: انتشارات مدرسه.
4- باقري بيدهندي .(1363). گنج حكمت يا احاديث منظوم، قم: كتابفروشي و نشر روح، چاپ دوم.
5- بستاني، فواد افرام. (1370). فرهنگ جديد عربي-فارسي، ترجمه منجد الطلاب، محمدبندرريگي، تهران: انتشارات اسلامي.
6- بكايي، حسين، آبان.(1381). كتاب ماه كودك و نوجوان، شماره 61.
7- بوتول ، گاستن. (1355). جنگ شناسي، ترجمه : فريدون سرمد تهران: دانشگاه ملي ايران.
8- بوتول، گاستن.(1376). جامعه شناسي جنگ، ترجمه: هوشنگ فرخجسته،تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.
9- تدوين سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي (گروه انتشارات). (1370). صحيفه نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
10- جعفري، بهزاد.(1381). احتجاج، تهران: انتشارات اسلاميه، چاپ اول.
11- جعفري، محمدتقي ( 1359). ترجمه و تفسير نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
12- جنتي، احمد .(1382). نصايح، قم: نشر الهادي، چاپ بيست و چهارم.
13- حلي، ابن فهد .(1407ق). عدّة الداعي و نجاة الساعي،قم: دار الكتب الأسلامي، چاپ اول.
14- خرمشاهي، بهاءالدين؛ انصاري، مسعود.(1376). پيام پيامبر، تهران: انتشارات منفرد، چاپ اول.
15- دشتي، محمد. (1379). ترجمه نهج‏البلاغه، قم: مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤمنين ‏عليه السلام.
16- رابرتسون، آ، چ .(1378). عيسي اسطوره يا تاريخ، ترجمه : توفيقي، ح، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.
17- راغب اصفهاني، محمد بن حسين .(1361). المفردات في غريب القران، ترجمه: غلامرضا خسروي حسيني، تهران: انتشارات مرتضوي.
18- رضايي، سيد عبدالحسين .(1377). ارشاد القلوب، تهران: انتشارات اسلاميه چاپ سوم.
19- روزنامه كيهان.( آذرماه 1385). سال شصت و چهار، شماره 18676.
20- سيد رضي.(1378). نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي.
21- شريعتي، علي.(1350). شهادت، تهران: انتشارات حسينيه ارشاد.
22- شيخ صدوق.(1376). امالي، تهران: انتشارات اسلاميه، چاپ ششم.
23- صابري يزدي، عليرضا؛ انصاري محلاتي، محمدرضا.(1375). الحكم الزاهره، قم: مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم.
24- صالحي حسيني، مرتضي. (1371). مجله علوم انساني دانشگاه الزهرا(ع)، شماره 10و9: 126 .
25- صانعي، صفدر.(1350). آرامش رواني و مذهب،اصفهان: انتشارات كتابفروشي ثقفي.
26- طباطبايي، محمد حسين.(1384). ترجمه تفسير الميزان، ترجمه: محمدباقر موسوي همداني، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
27- غزالي طوسي، ابوحامد امام محمد.(1374). ميزان العمل، ترجمه: علي اكبر كسمايي، تهران: انتشارات سروش.
28- فرهاديان، رضا.(1378). مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ اول.
29-فريد، مرتضي.(1364). الحديث: روايات تربيتي،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
30- كعبي، آيه الله.(1387). گزارش جمهور: ضرورت ها و راهبردهاي رويش انساني در دولت اسلامي، ضميمه فصلنامه تخصصي نامه دولت اسلامي، شماره 40.
31- كمره اي، محمدباقر .(1382). روضه كافي، تهران: كتابفروشي اسلاميه، چاپ اول.
32- كمره اي، محمدباقر .(1375). ترجمه اصول كافي، قم: انتشارات اسوه چاپ سوم.
33- متقي، علي بن حسام الدين .(1401ه.ق) كنز العمال في سنن القوال و الفعال، بيروت: موسسه الرساله.
34- مجلسي، محمدباقر بن محمدتقي.(1382). بحار الانوار، ترجمه: حسن بن محمد ولي اروميه اي، قم انتشارات مسجد مقدس جمكران.
35- محمدي ري شهري، محمد.(1357). شهادت در نهج البلاغه، تهران: انتشارات ياسر.
36- مخبر دزفولي، حاج شيخ عباس.(1375). ارمغان شهيد، قم: نشر جامعه مدرسين، چاپ سوم.
37- مصدقي، مجتبي.(1373). مجله رشد معلم، شماره 105.
38- مطهري، مرتضي.(1380). انسان كامل، قم: انتشارات صدرا، چاپ سوم.
39- ــــــــــــــ. (1375). گفتارهاي معنوي، تهران: انتشارات صدرا، چاپ هفدهم.
40- مكارم شيرازي، ناصر.(1362). تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم.
41- مهرمحمدي، محمود.(1383). آموزش عمومي هنر، تهران: انتشارات مدرسه.
42- ميرزاخاني، حسين.(1369). تفسير تربيتي، قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول.
43- نجفي، محمد جواد.(1364). زندگاني حضرت امام حسين(ع)، تهران: انتشارات اسلاميه، چاپ سوم.
44- Eisner, G.W.E. (1994). The educational imagination. U.S.A. McMillan College Publishing Company.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده