نسبت تكليف وايثار "بحثي در حكم و ماهيت حضور داوطلبانه در دفاع مقدس"
پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰۶:۰۵
با توجه به وجوب شرعي و عقلي دفاع از كشور، متجاوز بودن دشمن 7 و تحميلي بودن جنگ بر كشورمان و ماهيت دفاعي جنگ براي ايران اسلامي، 8 وقتي از رزم داوطلبانه سخن مي گوييم، پاي احساس مسؤوليت شرعي نيز به ميان مي آيد و رزم داوطلبانه به مثابه يكي ازتكاليف شرعي تلقي مي شود. با نظر به معاني تكليف وايثار، اگر بپذيريم كه رزمندگان داوطلب در دفاع هشت ساله به "تكليف" شرعي خود عمل كرده اند ديگر نمي توانيم كارآنان را" ايثار" قلمداد كنيم. ولي با اين حال مي بينيم چنين افرادي از سوي مردم و نظام، ايثارگر شناخته مي شوند به اين دليل كه آنان با اين عمل، حيات و منافع ديگران را برحيات و منافع خود مقدم داشته اند.
چكيده :
با نظر به دفاعي بودن جنگ هشت ساله ي ايران و حقانيت آن، در باره ي حكم و ماهيت "حضور داوطلبانه در جبهه" سه تصويرقابل طرح است :
1- داراي ماهيت« وظيفه مندانه» بوده و حكم "وجوب" شرعي و عقلي دارد . از اين رو نمي تواند به درجه ي "ايثار" برسد.زيرا ايثار ماهيتي والاتر از تكليف (فرا وظيفه مندانه) دارد وداراي حكمي استحبابي و نيكو كارانه مي باشد.دراين فرض رزمنده ي داوطلب فردي تكليف گرا- پايين تراز ايثارگر- خواهد بود و برجاي نشستگان (كساني كه با وجود توانايي، دردفاع شركت نكردند)،افرادي تكليف گريز- نه ايثار گريز -بوده و كارشان دروضعيت" فرو وظيفه مندانه" قراردارد.
2- داراي ماهيت «فرا وظيفه مندانه» است و حكمي استحبابي و نيكو كارانه دارد زيرا حضور در جبهه براي همگان واجب نبوده و رزمنده ي داوطلب، آسايش و حيات ديگران را بر خود ترجيح داده وبدون هيچ الزامي، به اين عمل مبادرت كرده است . در اين فرض او" ايثار" كرده است و " برجاي نشستگان " نه وظيفه گريز كه اساساً ، «بي وظيفه » بوده اند.
3- ماهيتي دو حيثيتي دارد و تكليفي ايثار گرانه است . زيرا حضور درجبهه واجب كفايي بوده ولي، به جهت عدم تأمين افراد كافي رزمنده ي داوطلب درعين عمل به تكليف واجب خود،عملاً وظايف واجب برخي مكلفان ديگر را نيزبه دوش كشيده و ايثاررا در تكليف واجب خويش درآميخته است .داين فرض اوازيك جهت تكليف گرا وازجهتي ايثارگر است ولي «برجاي نشستگان » به دليل عدم تأمين افراد مورد نياز محكوم به« وظيفه گريزي» بوده اند.
بررسي مباني و دلائل هر سه تصوير، اين نوشتار را به پذيرش تصوير سوم منتهي كرده است .زيرا با نظر به كفايي بودن وجوب، درصورت عدم كفايت نيرو، تلاش داوطلبان موجود دو چندان مي شود ولي كار مضاعف آنان نيزهرگز تكليف را از عهده ي برجاي نشستگان ساقط نمي كند.اعلام نيازپايداراز سوي مسؤولان جنگ و فتاوي و پيام هاي پي درپي امام خميني در اين خصوص، نشانگر چنين وضعيتي در دفاع مقدس بوده است و بدين سان تكليف داوطلبان با ايثار پيوند خورده است.
مقدمه
دراين نوشتار منظوراز "حضورداوطلبانه "اعزام افرادي است كه نه به اقتضاي ،وظايف قانوني و سازماني بلكه آزادانه در جبهه ها حضورمي يافتند. مسأله ي اين مقاله كه ازعنوان آن برمي آيد،منحصرا متوجه حضور داوطلبانه درجبهه ها بوده و وشامل خدمات پشت جبهه و يا موضوعاتي چون شهادت و مجروح شدن (جانبازي ) و... نخواهد بود .
همچنين مراد از« برجاي نشستگان» كساني هستند كه با وجود داشتن شرايط ، از حضورداوطلبانه خودداري كردند. منظوراز تكليف، وظايف قانوني ويا اخلاقي و انساني نيست بلكه منظور تكليف شرعي الزامي و واجب (يكي از احكام پنجگانه تكليف) است و آن التزام به امري است كه شارع مقدس اجازه ي ترك آن را نداده است.مراد از ايثار نيزامري بيشتراز تكليف واجب است .واژه ي ايثار مصدر باب افعال از ريشه ي اثر به معني "برگزيدن و برتري دادن" است. 1درزبان عرب اَلاُثرَة و المأثرة به معناي كرامت وفضيلت است وبه همين جهت عرب از مكارم خود به فارسي مآثرياد مي كند. 2و درادبيات فارسي مفهوم "ايثار" با همين واژه بيان شده است.
خنك آن كه آسايش مرد و زن گزيند بر آسايش خويشتن 3
درقرآن كريم ريشه ي« اثر »با صيغه ي متعددي آمده است 4 ولي معروفترين آيه دراين باب درساختار فعل مضارع جمع مذكر غايب در باره ي انصار آمده است. آنجا كه انصاردرعين نيازواستحقاق،اموالشان رابه مهاجران مي بخشند5 "يؤثرون علي انفسهم ولو كانوا بهم خصاصة. "
از اين رو ايثاردرشمار امور استحبابي و نيكوكارانه ) فرا وظيفه مندانه (طبقه بندي شده است و يكي ازرموزعظمت آن به همين جهت است كه ايثاركننده حتي از سوي شارع مقدس نيز «ملزم »به اين كار نبوده و اجازه ي ترك آن را دارد و آن عمل را تنها تحت الزامات اخلاقي انجام مي دهد و الزامات بيروني اعم از الزامات شرعي ، قانوني و هنجاري در آن دخالت ندارند.
طرح مسأله- با توجه به وجوب شرعي و عقلي دفاع از كشور، متجاوز بودن دشمن 7 و تحميلي بودن جنگ بر كشورمان و ماهيت دفاعي جنگ براي ايران اسلامي، 8 وقتي از رزم داوطلبانه سخن مي گوييم، پاي احساس مسؤوليت شرعي نيز به ميان مي آيد و رزم داوطلبانه به مثابه يكي ازتكاليف شرعي تلقي مي شود. با نظر به معاني تكليف وايثار، اگر بپذيريم كه رزمندگان داوطلب در دفاع هشت ساله به "تكليف" شرعي خود عمل كرده اند ديگر نمي توانيم كارآنان را« ايثار» قلمداد كنيم. ولي با اين حال مي بينيم چنين افرادي از سوي مردم و نظام، ايثارگر شناخته مي شوند به اين دليل كه آنان با اين عمل، حيات و منافع ديگران را برحيات و منافع خود مقدم داشته اند. اما اگر اينگونه حضورها را نوعي " ايثار" بدانيم ،آن را فراتراز تكليف واجب شرعي شمرده ايم و ديگر نمي توانيم نام آن را «تكليف» بگذاريم. در حالي كه از منظر امام راحل حضور داوطلبانه درجبهه ، يكي از مهمترين واجبات عقلي و شرعي بوده است .بدين سان يك عمل مشخص (حضورداوطلبانه در دفاع مقدس )در يك نظام ارزشي،درعين حال كه مصداق تكليف واجب است، مصداق " ايثار" نيز -كه فراتراز تكليف واجب است -قرارگرفته است واينجاست كه اين پرسش شكل مي گيرد كه حضور داوطلبانه در دفاع مقدس ايثار است يا تكليف؟ واگر پاسخ روشني به اين مسأله ارائه نشود ديدگاه مردم در باره ي رزمندگان و ايثار گران دچار تعارض خواهد شد.
تبيين تصويرهاي مختلف درباره ي حضور داوطلبانه در جنگ
پيش از هر پيشداوري، ضمن تبيين تصويرهاي مختلف، به موجهات واستنادات هر يك نيز مي پردازيم. البته اين تصاوير در حيطه ي قبول تحميلي بودن جنگ و حقانيت دفاع ايران متصورمي باشد وگرنه در خارج از حيطه تصورات گوناگوني مطرح است كه خارج از محل نزاع ماست . 9
1- تصويرتكليف
دراين تصوير، رزم داوطلبانه امري "وظيفه مندانه" و در حد وظيفه اي واجب تلقي شده و رزمندگان به عنوان وظيفه شناساني هستند كه به يكي از واجبات خود عمل كرده اند ودر مقابل، برجاي نشستگان در حالت«فرو وظيفه مندانه» قرار مي گيرند و گناهكاراني، خواهند بود كه از يكي از مهمترين واجبات سرپيچي كره اند .در اين نگاه ، رزمند گان داوطلب همانند افراد اهل نماز، و بر جاي نشستگان همچون افراد بي نماز وتارك الصلوة خواهند بود ولي قبح عمل گناهكاران ، به خاطر كثرتشان چندان به چشم نمي آيدو تخلف آنان به دليل" عموميت " عادي شده است همانند مجامعي كه اكثريت نماز، نخوانند و معدودي نماز گزار به دليل تعداد كمشان آنچنان به چشم بزنند كه به عنوان انسان هاي فوق العاده وآرماني معرفي شوند.
بنابراين،رزمندگان نه ايثارگران، كه مسلماناني عادي هستند وحضور داوطلبانه براي آنان وظيفه اي بيش نبوده و كار فوق العاده اي انجام نداده اند و اصل بر انجام آن عمل بوده و ترك آن خلاف اصل بوده است .در اين فرض ،اقليتي وظيفه شناس در برابر اكثريتي گناهكار و متخلف قرار دارند بنابراين امتيازدهي به رزمندگان چندان معقول و صحيح نخواهد بود بلكه به جاي آن بايد بر متخلف بودن برجاي نشستگان تأكيد شود .درچنين فرضي ،آن دسته از فتاوي و دستورات ولي فقيه زمان مورد استناد است كه حضورهمه ي افراد توانا در سوي جبهه ها واجب و ضروري شمرده شده است .امام راحل با صراحت تمام در همه ي مراحل دفاع مقدس ، جنگ را اصلي ترين مسأله و مصداق دفاع اسلام در برابر تجاوز كفر دانسته و حضورآحاد مردم را در جبهه ، به عنوان يك تكليف واجب معرفي كرده اند «همه ي ملت ايران بايد در اين امرشركت داشته باشند مسأله مسأله ي يك حكومت نيست مسأله مسأله ي يك جنبه نيست مسأله ي اسلام است مسأله ي اسلام يعني بر زن و مرد اين كشور واجب است كه دفاع كنند هر كس به اندازه اي كه مي تواند بايد دفاع كند» 10او بارها بر ماهيت دفاعي بودن جنگ هشت ساله تأكيد كرده و. دفاع از اسلام را حتي براي زنان و مخدرات واجب مي دانست. 11
امام راحل با دستور تشكيل ارتش بيست ميليوني همه ي بيست ميليون را براي دفاع از كشور فرا خوانده و مي گويد:" اين بيست ميليون يعني همه ي جوان ها، همه ي اشخاصي كه ازشان كاري برمي آيد بايد خودشان را مهيا كنند" 12 او اين جملات را آنقدر صريح بيان كرده است كه راه هرگونه توجيه را براي توجيه گران مي بنددو مي گويد": ما در برابرعراق هم تنها دفاع مي كنيم دفاع حقي كه شرعاً وعقلاً برهمه ي مسلمانان واجب است خصوصاً مردم ايران كه مورد تجاوز قرار گرفته اند." 13 بر اين اساس حتي عمليات هاي ما كه در داخل خاك عراق پي گيري مي شد از ديدگاه امام همچنان جلوه اي از دفاع (دفاع متحرك)بودزيرا عراق در همان زمان نقاط مختلفي از كشورمان را تحت تصرف متجاوزانه اش حفظ كرده بود و نيزما براي دور كردن آتش دشمن از شهر ها ي خود مجبور به ورود به خاك عراق بوديم .
امام راحل نه تنها هيچوقت از كافي بودن نيرو در جبهه سخن نگفت بلكه برعكس، پيوسته از حضور بيشتر مردم وناكافي بودن رزمندگان در جبهه ها سخن گفت": جوان هاي ما بايد اين جبهه ها را پركنند از انسان هاي قوي ، كه بحمدالله الآن هم پر كردند ولكن بيشتر لازم است«14 او حضور در جبهه را براي مخالفان جنگ نيز واجب اعلام كرده ومي گفت»: آن كسي كه اشكال به جنگ دارد واجب است برايش كه برود به جنگ « 15 آن رهبر فقيد، حتي در اوج فعاليت هاي داغ انتخاباتي مجلس سوم ، در پيام انتخاباتي خود با مردم خود اينگونه سخن مي گويد»: درنگ امروز فرداي اسارت باري دارد .....به سوي جبهه ها هجوم بريد تا ضربات پي درپي شما توان و امان او را بگيرد خلاصه آنكه امام راحل با پرهيز ازهرگونه تعارف و كلي گويي ، جنگ را مصداق دفاع و آن را واجب مي دانست.
2- تصوير ايثار
در اين تصوير حضور داوطلبانه در دفاع مقدس امري» فرا وظيفه مندانه « وبالاترازحد وظايف شرعي و قانوني است زيرا شرع مقدس اسلام و قوانين جمهوري اسلامي از خود گذشتگي براي رفاه و سلامت ديگران را واجب نشمرده است.17 در تصوير« ايثار»برجاي نشستگان ،افرادي غير متخلف و مبرايي هستند. نهايت آن است كه رزمندگان داوطلب را نسبت به برجاي نشستگان بسيار برترند وتجليل از آنان لازم است ولي ديگران وظيفه ي واجبي نداشتند كه از آن كوتاهي كرده باشند .از اين رو مستحق هيچگونه توبيخ و مجازاتي نيستند. در اين تصوير رزمندگان داوطلب همانند كسي است كه نماز مستحبي مي خواند و برجاي نشستگان چنين نمازي را نمي خوانند . دراين صورت اعطاي امتيازات به داوطلبان كاري صحيح و معقول، واز باب تشويق آنان خواهد بود به خاطر انجام كارهايي كه به هيچ وجه وظيفه شان نبوده است . زيرا اساساً فرمان امام) ره) نه يك حكم وجوبي كه يك فراخوان اخلاقي و دعوتي استحبابي بوده است .
موجهاتي كه براي اين تصويرمي توان تصوركرد، پيام غير مستقيمي است كه ازعملكرد مسؤولان و امام راحل برداشت شده است . به اين معنا كه ازعملكرد مسؤولان و سياستگذاران مملكت در زمان جنگ چنين بر نمي آمد كه آنها به حضورحداكثري مردم در جبهه نياز داشته باشند.
اگر حضور داوطلبانه يك تكليف شرعي بوده است نظام جمهوري اسلامي مي بايست به برجاي نشستگان به چشم انسان هاي گناهكار مي نگريست و آنان را مورد مؤاخذه قرار مي داد ولي چنين نشد واين گروه حتي در زمان جنگ هم ازهيچ حقي محروم نشدند . بسياري از هواداران نظام و معتقدان به ولايت فقيه درعين حال كه مي توانستند وهيچ مشكلي نداشتند ولي در طول جنگ حتي يك بارهم به جبهه نرفتند و مسؤلان نظام نه تنها به چنين افرادي به چشم متخلف نگاه نكردند بلكه كثيري ازآنان درآينده درپست هاي مديريتي همين نظام نيز قرار گرفتند18. يكي از افتخارات جمهوري اسلامي اين است كه در طول هشت سال جنگ تحميلي كسي را به زور و با الزام به جبهه ي جنگ نفرستاد . مسؤولان نظام كه از همه ي مردم به وضع جبهه ها آگاه تر بودند، صلاح نديدند همه ي توانمندان به جبهه روند وهمه ي فعاليت ها وسرمايه گزاري هاي ديگر درپشت جبهه اعم از آموزشي ، رفاهي، سياحتي و تجاري و...متوقف ، و در كشورحالت فوق العاده اعلام شود ومراكزي چون دانشگاه ها، حوزه ها ودبيرستان ها و ... به حالت تعطيل درآيد. بلكه فعاليت هاي غيرضروري اعم از همايش ها ، اردوهاي تفريحي و سياحتي و فرهنگي و ...در طول جنگ هشت ساله همچنان برقرار بود و بسياري از افراد معتقد و حزب اللهي و مورد تأييد نظام، به جاي اينكه به جبهه بروند با اطلاع و تأييد نظام به فعاليت هاي عادي خود مانند تحصيل در خارج و سفرهاي سالانه ي حج مستحبي و زيارت و سياحت و... ادامه مي دادند. صدا و سيما ضمن پرداختن به مسأله ي جنگ به فعاليت هاي عادي فرهنگي خود ادامه مي داد . پشت جبهه حتي درايام عمليات هاي مهم رزمندگان اسلام مملواز جمعيت حزب الله بود. همه ي اينها نشانگر اين است كه افراد كافي در جبهه تأمين بوده است و نياز به نيرو درآن حدي نبود كه در تصوير تكليف ترسيم مي شود . بلكه فرماندهان ما در جبهه ها، نيروي رزمنده كافي دراختيار داشتند وهيچگاه با كمبود نيرو مواجه نبوده اند واگرهم گاهي ضعفي در جبهه ي خودي بوجود مي آمد نه به خاطر كمبود نيروي رزمنده ، بلكه به خاطرعواملي نظير كمبود تجهيزات پيشرفته، و استفاده ي دشمن از سلاح هاي شيميايي و...مربوط مي شد.
همچنين برخي از سخنان و فرامين امام در باره ي دفاع به سال هاي پيش از جنگ مربوط مي شود و دستوري براي حضور در جنگ با عراق نيست . بلكه دستوري كلي براي مهيا بودن در برابراحتمال دخالت نظامي امريكا در كشورمان بود.كه فرمود: " اين بيست ميليون يعني همه ي جوان ها، همه ي اشخاصي كه ازشان كاري برمي آيد بايد خودشان را مهيا كنند". در هر حال از دستورات امام راحل هم حكمي فراتر از واجب كفايي بر نمي آيد و وقتي كه كفايت محقق باشد تكليف همگاني ساقط خواهد بود زيرا امام راحل حضور بيشتر را مشروط به نياز كرده بود و ملت نيز پس از هر پيام امام راحل جبهه ها را مملو از نيروي رزمنده مي كردند و بلافاصله تكليف را ازهمه ي مردم ساقط مي نمودند. وامام راحل در طول انقلاب و جنگ تحميلي از اين ملت خود راضي بود و همواره حضور آنها را در صحنه هاي مختلف از جمله دفاع مقدس ستوده است ودر برابرمردم تواضع كرده و هيچگاه مردم را توبيخ نكرد و اين اظهار رضايت كاملاً جدي و بدون تعارف بود و او كسي نبود كه برخلاف خواسته ي قلبي خود سخني به زبان يا به قلم خود جاري سازد .چنين رضايتي نمي تواند با نظريه ي تكليف همگاني و گناهكار بودن اكثريت سازگار باشد زيرا انگاره ي تكليف همگاني و حضور حد اكثري ، اكثريت ملت را تحت عنوان «برجاي نشستگان»در شمار متخلفان قرار مي دهد و آنها را محكوم مي كند كه چرا به تكليف خودعمل نكرده اند؟ درحالي كه اگراينگونه بود امام اين گروه را توبيخ و يا حداقل ازآنان گلايه مي كرد.
بررسي دو تصوير
در حل مسأله ي« ايثار يا تكليف؟ » نخستين گام آن است كه نسبت منطقي دو مفهوم ايثار و تكليف را بررسي كنيم. اگر آن دو مفهوم نقيض يكديگر باشند، پاسخ ما لزوماً مي بايست به يكي از طرفين قضيه مثبت و به ديگري منفي باشد و نمي توان هردو را پذيرفت و يا هر دو را رد كرد . زيرا اجتماع وارتفاع نقيضين عقلاً محال است .اما اگر چنين نسبتي ميان اين دو مفهوم بر قرارنباشد ، صورت مسأله غلط بوده وجاي پاي يك تردستي فكري (مغالطه) را در شكل گيري اين پرسش مشاهده خواهد شد . مغالطه اي كه منطق دانان معاصر از آن به عنوان «طناب پوسيده ي} يا{ »نام مي برند. 20 دراين مغالطه چنين وانمود مي شود كه غيرازاين دو راه، هيچ راه ديگري وجود ندارد وميان دو گزاره تناقض برقراراست.
در اينجا هم پرسش به گونه اي طرح شده است كه گويي عمل به تكليف واجب ، با ايثارگري«مانعة الجمع» است و وانمود شده است كه هيچ تكليفي نمي تواند ايثار باشد وهيچ ايثاري نمي تواند تكليف واجب باشد .جالب آنكه هر دو تصوير از اين مغالطه رنج مي برند و لذاهيچ يك از دو تصوير را نمي توان به طور مطلق پذيرفت و اشكالاتي اساسي برهردو گزينه متوجه است .
در تصوير تكليف ،هرچند همگاني بودن تكليف كاملاً پذيرفتني است - و چنانكه خواهد آمد- دستور صريح امام بيانگر تكليف حد اكثري است و برجاي نشستگان، بدون ترديد از فرمان امام تخلف كرده اند، ولي از نكته اي اساسي و كليدي غفلت شده است ، و آن كفايي بودن وجوب است به همين خاطر امام راحل در پاسخ به استفتائاتي كه در مورد رفتن به جبهه داده اند قيد «در صورت نياز» را آورده اند. همچنين با گرفتاري در مغالطه ي پيش گفته، گمان شده است كه واجب بودن حضور در جبهه با ايثار منافات دارد در حالي كه در واجب كفايي مخصوصاً اگر نيروي كافي (من به الكفاية ) تأمين نشود، عمل به تكليف واجب با ايثارگري قابل جمع خواهد بود .
در تصويرايثار نيزهمين مغالطه موجود است. زيرا آنجا نيز به غلط ايثار و تكليف غير قابل جمع تلقي شده است . همچنين در تصوير ايثار، برجاي نشستگان مبرا شناخته شده اند در حالي كه آنان نيزهمين وظيفه ي همگاني را داشته اند و انجام تكاليف از سوي گروهي داوطلب، تكليف واجب را از گروه ديگر سلب و ساقط نمي كند زيرا- چنانكه خواهد آمد - در طول دفاع مقدس همواره نيروي كافي در جبهه فراهم نبوده است و نوع عملكرد مفروض مسؤولان و افراد حزب اللهي نيز نمي تواند توجيهي براي كوتاهي مكلفان و دليلي براي رفع تكليف آنان باشد و بيانگر آنچنان پيام غير مستقيمي باشد كه بتواند فرامين عام،صريح، مستقيم ،ومستمر امام راحل را تخصيص بزند و يا واقعيت «نيازجبهه ها » رابپوشاند. آنچه مي تواند به عنوان استذلال دراين بحث به كار آيد، نه عملكرد مفروض شخص يا دستگاهي خاص ، ونه پيام هاي غير مستقيم آن، بلكه صراحت فتاوي امام و اعلام نياز مستقيم ومستمر مسؤولان است كه نمايانگرتكليفي همگاني است و عمل درست يا غلط ديگران هرگز نمي تواند تغييري درحكم و ماهيت دفاع مقدس ايجاد كند.
پس با نظر به اينكه حضور داوطلبانه منحصر در يكي از دو حالت ياد شده (ايثاربدون تكليف يا تكليف بدون ايثار) نيست، مي توان صورت سومي را براي آن در نظر گرفت و قضيه را از حالت منفصله ي حقيقيه خارج كرد.
3- تصوير تكليف ايثارگرانه
به نظر مي رسد حضور داوطلبانه در دفاع مقدس درعين تكليف ايثار نيز محسوب مي شود. زيرا وجوبي كه امام راحل درباره ي حضور در جبهه بيان مي كرد، نه وجوب عيني كه «وجوب كفايي »بود .درمبادرت به انجام وجوب كفايي گاهي ايثار گري هم مشاهده مي شود . اگر براي واجب كفايي همان مثال معروف تجهيز و تدفين جنازه ي مسلمان رادر نظر بگيريم ، خواهيم ديد حتي در اينگونه واجبات بي خطر هم گاهي ايثارگري وجود دارد. زيرا شارع مقدس در واجب كفايي« انجام فعل» را بدون در نظر گرفتن فاعلي خاص مطالبه كرده است. اگر در يك شهربزرگ مسلمانان همواره تنها يك گروه چند نفري نسبت به تجهيز و تدفين جنازه اقدام بكنند و اكثريت جامعه هيچگاه در اين عمل شركت نجويند ، آن گروه اندك در عين انجام واجب شرعي، ايثارنيز مي كنند زيرا زحمت همگان را به دوش مي كشند زيرا شارع مقدس ازهمه ي مردم اين عمل را خواسته است واگراين گروه وظيفه شناس اقدام نكنند،همه مسؤولند. دراين مثال با توجه به تأمين نيروي كافي اكثريت جامعه كه به اين واجب كفايي عمل نكرده اند، گناهكار نيستند ولي آنها كه به اين عمل اقدام كرده اند، مستحق اجر اخروي هستند .
اما فرض كنيد در يك جامعه ي بيست ميليوني ، انجام يك واجب كفايي نيازمند به حضور سه ميليون نفر است و عليرغم اعلام نياز شديد و فراخوان همگاني، افراد كافي)من به الكفاية( فراهم نشود وتنها يك مليون نفر همه ي اين بار را به دوش كشند و با تلاشي مضاعف و با زحمات و خساراتي بيشتر، اين تكليف را در زماني چند برابر از زمين بردارند. اين افراد در عين عمل به تكليف، ايثار نيز كرده اند.
ممكن است در مثال تدفين جنازه ، افرادي كه در اين كار شركت نكردند، گناهكار نباشند و با وجود افرادي كافي واجب كفايي به انجام برسد ولي در مثال اخير «برجاي نشستگان» گناهكارند زيرا عدم شركت آنان گرچه به ظاهر امري عادي به نظر مي آيد ولي اين امر موجب شده است كه افراد كافي براي انجام واجب كفايي فراهم نشود و كاري مهم و واجب در زمان لازم و به شيوه شايسته به انجام نرسد وخسارات بيشتري به بارآيد . اينجا است كه صورت ديگري شكل مي گيرد .براي اثبات اينكه حضور داوطلبانه مصداق« تكليف ايثار گرانه »است بايد چند نكته مورد توجه قرار گيرد:
نكته ي اول- فتواي امام به طور مستمر دال بر وجوب كفايي حضور بوده است و تا اعلام كفايت از سوي مسؤولان اين حضور را برهمه ي توانمندان واجب مي دانستند.
نكته ي دوم - مسؤولان جنگ به طور پيوسته، بويژه درايام عمليات از مردم درخواست نيرو كرده اند و هيچگاه اعلام كفايت نكرده اند.
نكته ي سوم - افرادي كه با وجود شرايط اعزام، در طول هشت سال هيچگاه به جبهه نرفتند از وظيفه ي واجب خود كوتاهي كرده اند.
در صورت پذيرش نكات ياد شده معلوم خواهد شد كه : حضور داوطلبانه تكليف همگاني بوده است وچون نيرو به قدركافي تأمين نشده بود وجوب تكليف برذمه ي همگان باقي بود .(تكليف) و با توجه به كمبود نيروهاي اعزامي، رزمندگان موجود با اعزام هاي مكررخود و تلاش هاي دوچندان، بخشي از كاستي ها را جبران مي كردند .(ايثار)
رژيم متجاوزعراق عليرغم داشتن ارتشي مجهز و آماده ي نبرد وعدم نياز به نيروي بيشتر، وعليرغم اينكه كشوري متجاوز بود با تشكيل سپاه مردمي خود (جيش الشعبي) توانسته بود نيروهاي كمكي فراواني را به ارتش متجاوز خود ملحق نمايد . با آنكه جمعيت عراق كمتر از هجده ميليون نفر و بسيار كمتر از نصف جمعيت چهل ميليوني كشورما بود ولي از نظر تعداد نيرو همواره در حال تقويت خود بود وبا فراخوان مردمي و حفظ و نگهداري نيروهاي احتياط خود توانسته بود برتري كمي خود را حفظ و در اواخر جنگ روز افزون نمايد. قاعدتاً كشور متجاوز نمي تواند به اندازه ي كشور مدافع پاي مردم خود را به جبهه هايش بكشاند ولي هرچه بود رژيم صدام توانسته بود به وسيله ي زر و زور و تزوير در صد قابل توجهي از مردم خود را در قالب هاي گوناگون در جبهه ي تجاوز حاظر كند.بر كسي پوشيده نيست كه جبهه ي ايران از نظر سلاح هاي پيشرفته ي هوايي و زرهي واطلاعاتي و پشتيباني بين المللي و رسانه اي به مراتب ضعيف تر از دشمن بود دشمني كه با پشتيباني بي شائبه ي سلطه ي جهاني با ايران مي جنگيد . در چنين جنگ نابرابري ، عقل سياسي و اصول نظامي حكم مي كند كه ، كشور مورد تجاوز نيروي انساني بيشتري در جبهه هايش حاضر كند واصلي ترين دغدغه اش رفع تجاوز دشمن باشد . نه اينكه كشور متجاوزعليرغم جمعيت كم وعلاوه بر داشتن تسليحات مدرن ، حتي در تعداد نيروي انساني خود نيز برتر از كشور مدافعي باشد كه به گفته ي امام راحل بيست ميليون جوان دارد .
هرچند كه روحيه ي شهادت طلبي و نيروي ايمان رزمندگان اسلام ، كاستي هاي موجود را جبران مي كرد ولي دربرخي ازعمليات هاي سپاه اسلام كمبود نيرو موجب مي شد تا رزمندگان اسلام به اهداف خود نرسند و يا نتوانند اهداف به دست آمده را تثبيت كرده و به پيشروي خود ادامه دهند. مانند تخليه ي داوطلبانه ي مناطق عمليات والفجر10 (دشت حلبچه) كه فقط به خاطر كمبود نيرو در جبهه هاي ديگر انجام گرفت . 22 فرماندهان جنگ همواره از مردم طلب نيرو مي كردند و اطلاعيه هاي شوراي عالي پشتيباني جنگ ، بسيج وارگان هاي ذيربط همه گواه اين حقيقت بود كه جبهه هاي ما همواره به نيروي رزمنده بيش از پيش نيازمند بود و گاهي نياز آنقدر شديد بود كه حضرت امام باز گشت رزمندگان داوطلب را از جبهه ها حتي پس از پايان مأموريتشان جايز نشمرده و هيچ عذري را در اين خصوص موجه نمي دانستند. براي نمونه به يكي ازاين اعلام نيازهاي رسمي توسط ستاد تبليغات جبهه و جنگ و دستور شرعي صريح امام راحل اشاره مي شود:
محضر مبارك فرمانده كل قوا حضرت امام خميني سلام عليكم
مواردي در جبهه پيش مي آيد درهنگامي كه فرماندهان محترم نظامي لشكرها و تيپهاي سپاه اسلام به حضور بيشتر وادامه فعاليت برادران عزيز بسيجي درجبهه ها براي آمادگي وادامه عمليات نياز مبرم و حياتي دارند برخي از اين عزيزان به اين دليل كه ماموريت چند ماهه آنان پايان يافته است تقاضا و اصرار به مراجعت به شهروگرفتن پاياني مي نمايند كه درصورت توافق مسئولين جايگزيني سريع آنها ممكن نبوده و رفتن آنها ضربه كاري و جبران ناپذيري در وضعيت تثبيت خطوط پدافندي ويا نتيجه عمليات و ... وارد نموده و باعث تضعيف روحيه رزمندگان نيز مي گردد.
متمني است نظر مبارك خود را در اين مورد بيان فرماييد تا رزمندگان اسلام به گوش جان پذيرا باشند و سرلوحه عمل قرار دهند.
از خداوند تبارك و تعالي صحت و سلامت و طول عمر حضرتعالي را عاجزانه مسئلت داريم
27/9/ 65 تبليغات جبهه و جنگ
بسمه تعالي
در فرض مذكور بايد در جبهه باشند و نمي توانند به هيچ عذري جبهه ها را ترك نمايند.
انشاءاللّه موفق باشند.
15 دي65 روح الله الموسوي الخميني23
آيا برجاي نشستگان ناتوان بودند؟
در فقه اسلام «قدرت» يكي از شرايط تكليف است و اساساً يك شرط عقلي است وبا فقدان آن، تكليف نه واجب است و نه ممكن و به همين خاطر در همه ي سخنان و پاسخ هايي كه امام راحل به استفتاها داده اند به قيد هايي چون «افرادي كه مي توانند» و «افرادي كه قادرند» اشاره كرده اند. 24حال سخن اينجا است كه آيا براستي در طول هشت سال دفاع مقدس، از ميان مردم مسلمان ايران تنها همين رزمنده هاي موجود قادر به حضوردرجبهه بودند؟ و كساني كه نرفتند همه ناتوان بودند ؟!
طبيعي است برخي بخواهند در جمله ي« هركس مي تواند» تصرف معنايي كرده وهرگونه «عدم تمايل» را با « عدم توان» يكسان قلمداد كنند وبا احساس كمترين دلتنگي ! خود را ناتوان شمرده و درشمار معذوران به حساب آورند تا به گمان خويش مشمول حكم صريح امام قرار نگيرند وچنين وانمود كنند كه جبهه ي جنگ به نيروهاي توانمندي احتياج دارد و اگرآنها به جبهه روند به دست وپاي آن رزمندگان چالاك مي پيچند و روحيه ي آنها را هم تضعيف مي كنند! دراين فرض وجود نياز مبرم به نيرو را مورد انكار نيست ولي برخي منكر توانايي خود بودند.
حقيقت اين است كه توانمندي و عبارت «تا مي توانيد» داراي مراتب حد اكثري حداقلي است و ميان اين دو مرتبه، درجات مختلفي قابل تصور است. همانگونه كه درآيه ي شريفه ي25« و اعدوا لهم ما استطعتم من استطعتم» درباره ي مادرجات گوناگوني متصوراست ولي طبيعي است كه اگر دشمن به خانه ي انسان هجوم آورد، شخص مورد هجوم، هيچگاه پايين ترين درجه ي توان را در نظر نمي گيرد و با تواني حد اكثري به مقابله بر مي خيزد.
در اينجا به چند پاسخ از امام راحل در باره ي لزوم حضور در جبهه اشاره مي شود، تا معلوم شود عذر هايي كه برخي از مدعيان مسلماني و انقلابي گري براي عدم حضور خود و اطرافيانشان مي آوردند ، چقدر مشروع و پذيرفتني بود و چند در صد از مردم به تكليف خود عمل كردند و رزمندگان داوطلب ما اعم از جوانان ، نوجوانان و كهنسالان چگونه در غياب بر جاي نشستگان، چگونه تكليف شرعي خود را، به ايثاري جاودان مبدل كردند.
سؤال : آيا براي رفتن به جبهه اجازه والدين لازم است؟
پاسخ : تا موقعي كه جبهه نياز به نيرو دارد رفتن به جبهه واجب است و اجازه ي والدين شرط نيست.26
سؤال: پدراينجانب به جبهه رفته و مرا تا بازگشت خود از رفتن به جبهه ممنوع نموده است . وظيفه ي اينجانب را در شرايط فعلي مرقوم فرماييد.
پاسخ: اگر با مراجعه به مسؤولين محرز شود حضور شما در جبهه لازم است منع پدرمانع نيست.27
سؤال: براي كساني كه به تحصيل علوم اسلامي يا علوم جديد اشتغال دارند يا به انجام وظايف ديگر براي خدمت به جمهوري اسلامي مشغولند آيا رفتن به جبهه ي جنگ مقدم است يا آنكه به كار خود ادامه دهند؟ لطفاً وظيفه ي شرعي را بيان كنيد.
پاسخ«در حال حاظر تمام افرادي كه قدرت دارند به جبهه بروند بايد به مقامات مسؤول مراجعه كنند و چنانچه تشخيص دادند كه جبهه به آنها نياز دارد واجب است به جبهه بروند و برهركار ديگري مقدم است».28
پوشيده نيست كه اين تكليف همگاني نيز همانند ديگر تكاليف الهي درگرو توفيق الهي بوده است ولي هرگز در «توقيف» و انحصار قشر خاصي نبوده است و اصولاً هيچ توفيقي بدون اقدام مكلف فراهم نمي شود لذا نمي توان با ماورائي و عرشي جلوه دادن اين حضور، اين واجب همگاني را تكليف خاص افراد برگزيده و طبقه ي ويژه اي از جامعه دانست و با عادي جلوه دادن عدم حضور، برجاي نشستگان را افرادي«بي وظيفه »معرفي كرد و آنان را از نشيب تجري و سرپيچي به سطح تبرئه و بي گناهي كشاند.
نتيجه گيري
از آنچه گذشت مي توان نتيجه گرفت كه نسبت تكليف واجب با ايثار تناقض نيست واينگونه نيست كه يك فعل در صورت وصف تكليفي نتواند مصداق ايثار قرار گيرد بلكه در انجام برخي از تكاليف مانند عمل به واجب كفايي اين اتحاد دو وصف در يك عمل به وقوع مي پيوندد.
در طول دفاع مقدس حضو رزمندگان داوطلب مصداق تكليف عقلي و شرعي ولي نه آنگونه كه هيچ نوع ايثارگري در برنداشته باشد بلكه با نظر به نوع تكليف (واجب كفايي)، اين وظيفه ي فراگير برعهده ي عموم مردم بوده است و قاعدتاً در اينگونه موارد همه ي مردم بايد بر انجام آن كمر همت ببندند .
ولي با وجود افراد فراواني كه در جامعه قادر به جنگيدن بودند ، تنها بخشي از مردم به اين مهم مبادرت كردند و آن نبرد نابرابر را با مشقات فراوان و كمي عده و عده در مدت نزديك به هشت سال به پايان رساندند . روشن شد كه اگر نيروهاي داوطلب با اين حضور فداكارانه به كمك نيروهاي مسلح نمي شتافتند شكست كشورمان در اين دفاع مشروع قطعي بود. واگر افراد بيشتري حضور پيدا مي كردند پيروزي آسانتر شايسته تر و سريعتر ودرنتيجه با تلفات كمتري به دست مي آمد زيرا مسؤولان جنگ پيوسته همه ي مردم را به حضور در جبهه فرا مي خواندند و مخصوصاَ در بعضي مراحل با كمال صراحت ناكافي بودن نيروهاي موجود را اعلام مي كردند.از اين رو نمي توان افرادي را كه عليرغم داشتن شرايط در جبهه حضور نيافتند ، بي تقصير دانست زيرا در آن شرايط ، بسياري از عذرها از نظر شرعي و عقلي، مانعي براي حضور در جبهه نبوده اند . از اين رو تصاوير« تكليف منهاي ايثار» و« ايثار منهاي تكليف »هيچ يك درباره ي «رزم داوطلبانه» صادق نخواهد بود و« تكليف ايثار گرانه » عنوان شايسته اي است كه با ماهيت اين حضورآزادانه سازگاري دارد.
پي نوشت ها
1- دهخدا،علي اكبر، لغت نامه، مؤسسه لغتنامه دهخدا، واژه ايثار
2- ابن منظور، لسان العرب،دارالاحياء التراث العربي،بيروت 1988 ،ص70 و 71
3- دبير سياقي ، محمد، بوستان سعدي ،انتشارات امير كبير،تهران 1380/باب1/ ص 224
4- نازعات/38، يوسف/ 91 ،الاعلي 16،طه/ 72 و...
5- گاهي واژه ي ايثار را با تعبيري معكوس و غلطي مشهور به كار مي بريم وقتي مي گوييم "عده اي مال وجان خود را ايثار كردند" يعني "عده اي مال و جان خود را«عده اي با مال » از اين روصحيح آن است كه بگوييم »! برگزيدند و بر ديگران مقدم داشتند و ديگران را برگزيدند و بر خود مقدم داشتد وجان خود ايثار كردند.
6- حشر/9
7- روز 23 آذر 1370 طي گزارش دبيركل سازمان ملل به شوراي امنيت اين سازمان، دولت عراق رسماً به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ 8 ساله عليه جمهوري اسلامي ايران شناخته شد. گزارش مزبور بر اساس بند 6 قطعنامه 598 كه دبيركل سازمان ملل را موظف كرده بود تا آغازگر جنگ ايران و عراق را به شوراي امنيت معرفي كند، تهيه شده بود. به همين دليل، دكوئه يار، دبيركل وقت سازمان ملل در 23 مرداد 1370 از دو كشور ايران و عراق خواسته بود تا در گزارشهاي جامعي، نظرات خود را درباره شروع جنگ تسليم وي كنند. ايران در 24 شهريور گزارش كاملي كه تجاوز عراق را به ايران اثبات مي كرد تسليم دكوئه يار كرد. عراق نيز در 7 شهريور ماه پاسخ خود را براي دبيركل فرستاد . دكوئه يار در گزارش خود پاسخ عراق را غيرمحتوايي توصيف كرد و دلايل اين كشور را براي شروع جنگ غيرقابل قبول دانست و افزود:
" اين واقعيت روشن است كه توضيحات عراق براي جامعه بين المللي قابل قبول وكافي نيست"
8- رك، صحيفه ي امام ج 12 ص 25 ،ج 15 صفحات 117 و 119 ، ج 19 صفحات 204 و 216 و 310 و ج 20 صفحه ي 25
9- به طوري كه گروه هاي ملي مذهبي ادامه ي دفاع مقدس را موجب نابودي حرث ونسل كشورمي دانستند ( بيانيه ي نهضت آزادي 21/ 11/ 64)
10- صحيفه ي امام ، مجموعه آثار امام خميني ، مؤسسه ي تنظيم و نشرآثار امام خميني چاپ اول1378 ج 19ص 216
11- همان ج 15،ص 216
12- همان،همان
13- همان ج 19 ص 310
14- همان ج 20 ،ص 26
15- همان ، همان
16- همان ج 2 ،ص 12
17- پرداخت وجوهات شرعي مانند خمس و زكات ويا وجوه قانوني نظيرماليات كه از الزامات ديني و قانوني برخوردارند از مصاديق ايثار نيستند زيرا هيچكدام از آنها بذل حقوق مسلم نيست بلكه اين وجوه شرعاً يا قانوناَ از اموال او خارج است و اگر نپردازد معصيت يا تخلف كرده است .
18- در حال حاضر و جود كارمندان وحتي مديراني كه در زمان جنگ حتي يك بار هم به جبهه نرفتند بهترين دليل اين مدعا است.
19- صحيفه ي امام ، مجموعه آثار امام خميني ، مؤسسه ي تنظيم و نشرآثار امام خميني چاپ اول ج 12 ،ص
20 - قرا ملكي ، احد فرامرز ، درآمدي بر اخلاق حرفه اي ، انتشارات سر آمد ، چاپ اول ،تهران، خرداد 88 ص 85
21- نقش احتمالي گرايش هاي عملي را در اينگونه نظر سازي ها نمي توان ناديده گرفت و نمي توان نوع عملكرد افراد را در طول دفاع هشت ساله در نوع نظريه پردازي شان بي تأثير دانست.
22- بيانيه ي هيأت دولت جمهوري اسلامي مورخ 22/4/67 كه همان روز از صداي جمهوري اسلامي ايران نيز پخش شد.
23- صحيفه ي امام ، مجموعه آثار امام خميني ، مؤسسه ي تنظيم و نشرآثار امام خميني چاپ اول ج 20 ص 94
24- خميني، امام روح الله الموسوي ،استفتاآت ،ج 1، دفترانتشارات اسلامي وابسته به جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه ي قم، 1366 ،صص 519 -492
25- انفال/ 60
26- اسدي،علي محمد،احكام جبهه، واحد آموزش عقيدتي سپاه پاسداران، مركز بررسي وتحقيقات عقيدتي و سياسي ، چاپ دوم ،آبان 1362ص 25
27- همان ، ص 26
28- همان، ص 20
منابع
- قرآن كريم
- ابن منظور، لسان العرب،دارالاحياء التراث العربي،بيروت 1988
- اسدي،علي محمد،احكام جبهه، واحد آموزش عقيدتي سپاه پاسداران، مركز بررسي وتحقيقات عقيدتي و سياسي ، چاپ دوم ،آبان 1362
- دبير سياقي ،محمد،بوستان سعدي ،انتشارات امير كبير،تهران 1380
- خميني ، امام روح الله،استفتاآت، ج 1، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه ي قم ،چاپ اول، 1366
- خميني ، امام روح الله الموسوي، صحيفه ي امام ، مجموعه آثار امام خميني ، 22 جلد، مؤسسه ي تنظيم و نشرآثار امام خميني چاپ اول 1378
- دهخدا،علي اكبر، لغت نامه،مؤسسه لغتنامه دهخدا،واژه ايثار
- قرا ملكي ، احد فرامرز ، درآمدي بر اخلاق حرفه اي ، انتشارات سر آمد ، چاپ اول ،تهران، خرداد 88
منبع: كتاب مجموعه مقالات همايش ملي فرهنگ ايثار و شهادت/ دانشگاه زنجان
نظر شما