پوتين هاي يك مرد
يکشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد:وقتي سوسنگرد آزاد مي شود , اسرا ي عراقي را به طرف اتاق فرماندهي مي برندو به آنها دستورداده مي شود كه براي ورود به اتاق فرماندهي كفش هايشان رااز پا در آورند.
در بين آن همه پوتين يك جفت پوتين توجه فرمانده ايراني را برمي انگيزد.برروي لبه داخلي پوتين نوشته شده: قربان اكبري...
وقتي سوسنگرد آزاد مي شود , اسرا ي عراقي را به طرف اتاق فرماندهي مي برندو به آنها دستورداده مي شود كه براي ورود به اتاق فرماندهي كفش هايشان رااز پا در آورند.
در بين آن همه پوتين يك جفت پوتين توجه فرمانده ايراني را برمي انگيزد.برروي لبه داخلي پوتين نوشته شده: قربان اكبري.
وقتي از اسير عراقي مي پرسند :چرا روي كفشهايت اسم ايراني نوشته اي ؟ او در جواب مي گويد: اين كفشهاي يكي از بسيجيهاي شماست و من آن را از پاي او در آورده ام .
وقتـــــــي اين حرف را مي زند , به رگ غيرت رزمنده هاي ايراني برمي خورد . ميخواهند يقه اش را بچسبند كه او ادامه ميدهد: اوفرد شجاعي بودو موقعي اسير شدكه هيچ گلوله اي در اسلحه اش نداشت و مرتب فرياد ميزد الله اكبر –الله اكبروقتي اورا گرفتم افسر بعثي با كتك به جانش افتاد ودرحالي كه همچنان كتك مي خورد به عكس صدام آب دهان مي انداخت.بعثي هادردادگاهي صحرائي اورا همراه 9نفرديگرتيرباران كردندوفقط در پيكر قربان اكبري 30تير شليك نمودندومن كه ازآن همه شجاعت متحيرشده بودم پوتين هايش را به يادگار از پايش درآوردم وپاي خود كردم .رزمنده هاي ايراني براساس آدرسي كه اسير عراقي داده بود پيكر مطهرش را پيدا كردند.
انتهاي پيام/ز
نظر شما