وفای به عهد
شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۲۲
برای زیارت به حرم امام رضا (ع) مشرف شدیم. حسین نگاهی به من کرد و گفت:«طیبه خانم! می خوام یه دعا کنم، دوست دارم تو آمین بگی.»
بعد از جشن عروسی، یه سه- چهار روز بعد با هم رفتیم مشهد.
برای زیارت به حرم امام رضا (ع) مشرف شدیم. حسین نگاهی به من کرد و گفت:«طیبه خانم! می خوام یه دعا کنم، دوست دارم تو آمین بگی.»
خندیدم و گفتم:«تا چی باشه!»
جواب داد:«تو کارِت نباشه.»
گفتم:خب، هر چی شما بگین.»
ای کاش این حرف را نمی زدم، چون وقتی این جمله را گفتم، حسین رو به گنبد طلایی حرم حضرت رضا (ع) ایستاد؛ دستانش را بلند کرد و گفت:«الهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک!»
عرق سردی تمام وجودم را گرفت. قطرات اشک بی اختیار بر گونه هایم جاری شد. با صدایی گرفته به قولم وفا کردم؛ گفتم:«آمین.»
منبع: زاغیان، مریم: آن سوی دیوار دل، تهران، بنیاد حفظ آثار نشر و ارزش های دفاع مقدس، 1386
نظر شما