همراه حاج احمد برای بازرسی به یکی از پایگاه های مرزی رفتیم، سر ظهر بود. آن ها از حاج احمد خواستند تا نهار را پیششان باشد. التماسش می کردند. قبول کرد و گفت: «باشه، ناهارو با شما می خورم» سفره پهن شد و غذا را آوردند.
اهتمام حاج احمد متوسلیان به اموال مردم

همراه حاج احمد برای بازرسی به یکی از پایگاه های مرزی رفتیم، سر ظهر بود. آن ها از حاج احمد خواستند تا نهار را پیششان باشد. التماسش می کردند. قبول کرد و گفت: «باشه،ناهارو با شما می خورم» سفره پهن شد و غذا را آوردند. ناگهان دیدم اخم های حاج احمد درهم رفت. دقت کردم ببینم قضیه چیست. متوجه شدم که ظرف های غذای آنها چینی و استیل است.

حاج احمد خطاب به مسئول آنها گفت: «این ظرف ها را سپاه مریوان به شما داده؟ این ها مال کیه؟ چیه؟ قاشق های استیل و بشقاب های چینی! ما از این ظرف ها نداشتیم به کشی بدیم!» آن برادر گفت: «والله من هم نمی دونم. من تازه ده بیست روزه که اومدم اینجا. از وقتی هم که اومدیم، اینا اینجا بودن.»

بالاخره بعد از تحقیق معلوم شد که عده ای از نیروها رفته اند و از خانه های مردمی که خانه شان را ترک کرده اند، آن ظرف ها را آورده اند. حاج احمد غذا نخورد و گفت: «برای من توی یه تیکه نون غذا بریزین، این ظرف ها مال مردمه. کی به شما اجازه داده برین داخل خونه مردمی که درش بازه، ظرفاشونو بردارین بیارین؟ شما اومدین اینجا برای صیانت و دفاع از مال مردم. ناموس مردم، درسته که اون ها از این جا رفتن، ولی این که دیگه مالشون بوده. بلافاصله بعد از ناهار، این ها رو تمیز می شورین و می رین ببینی مال کدوم خونه س و مرتب می ذارین سرجاش. اگه توپ بخوره، این ها نابود بشه عیبی نداره، ولی شما حق ندارین دست به هیچی بزنین.» نهار که تمام شد، یک گروه رفتند و دستور حاج احمد را اجرا کردند.

سعید طاهریان

منبع: می خواهم با تو باشم/ خاطراتی از جاودیدالاثر احمد متوسلیان/ به کوشش علی اکبری/ 1395

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده