روحانی شهید مدافع حرم که در ۳۰ سالگی به مقام قریب الاجتهاد رسيد
زهرا احمدی، همسر شهید حجت الاسلام «محمدمهدی مالامیری» روحانی لشکر فاطمیون، به خبرنگار نوید شاهد گفت: آشنایی من با شهید مالامیری طی همکاری خانوادههایمان و سپس خودمان با بسیج شکل گرفت. به گونهای میتوانم بگویم خانوادههای ما از دوران کودکی مان با هم آشنا بودند. سال 1383 بود که ایشان درس طلبگی میخواند. من در آن زمان در مقطع پیشدانشگاهی درس میخواندم.
ما اصالتا گیلانی و خانواده همسرم اصالتا مازندرانی بودند. اما هر دو خانواده سالها پیش به شهر قم مهاجرت کرده بودند. قبل از ازدواج که همراه با دوستان عازم مشهد و زیارت امام رضا (ع) شدم، در مسیر سفر بحث ازدواج با طلبه پیش آمده بود. همه دوستان از جمله خودم میگفتیم که هرگز با طلبه ازدواج نمیکنیم. من ازدواج را در سن 23 یا 24 سالگی میپسندیدم و اصلا به ازدواج زودتر فکر هم نمیکردم.
همسر شهید حجت الاسلام «محمدمهدی مالامیری» ادامه داد: زمانی که در حرم امام رضا (ع) بودیم، وقتی زوجهای جوان را میدیدم، به شوخی با دوستانم میگفتم که من هم دلم میخواهد مثل اینها باشم. اما این فقط یک شوخی بود! وقتی به منزل بازگشتم، مادرم گفت که همزمان سه خواستگار برایت آمده است. من خندیدم و با خودم گفتم: گویی امام رضا (ع) شوخی را هم جدی تلقی میکند. برای همین، همان لحظه هر سه خواستگار را کنسل کردم. اما بعد دیدم که یکی از خواستگاران بسیار اصرار دارد. به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و در آنجا با ایشان درباره معیارهای حضرت زهرا (س) که بنا به توصیه پیامبر «علم»، «حلم» و «تقوا» بود را یادآور شدم و از حضرت معصومه (س) خواستم که خداوند همسری نصیبم کند که این سه ویژگی را داشته باشد. ضمن اینکه زندگی ما همراه با عاقبت به خیری و ختم به شهادت شدن باشد. مبنای معیارهای همسرم نیز همچنین بود. نکته دیگری که یادآور شدیم این بود که با توجه به اینکه بستگان دور ما از نظر پوشش بازتر هستند، به گونهای نباشد که در طول زندگی، با آنها قطع رابطه کنیم.
احمدی درباره انگیزههای شهید مالامیری برای اعزام شدن به سوریه و دفاع از حرم توضیح داد: همسرم در دوران مجردی هم تمایل داشت که به نبرد با اسرائیل برود. حتی به مرز میرود که بتواند در لبنان حضور یابد اما متوجه میشود که نظر رهبر معظم انقلاب این نیست. از این رو، منصرف میشود اما همیشه میگفت: من دوست داشتم در جنگ اسرائیل و به دست اسرائیل کشته شوم ولی چه کنم که حضرت علی (ع) نیز به دست خوارج به شهادت رسید. این فضا در میان ما هم وجود داشت. حتی اولین هدیه همسرم به من کتاب «نیمه پنهان؛ شهید کاظمی » بود. ما در فراغتها و فرصتهایمان هم غیر از زیارت مشهدالرضا و راهیان نور، به گلزار شهدا میرفتیم.
وی به دو رویایی که درباره همسرش دیده بود اشاره کرد و افزود: در یکی از رویاهایم که در ایام سفر حج اتفاق افتاد، دیدم که یک نشانی در همه فضای حج و بیتاللهالحرام وجود دارد و حتی در یکی از رواقها این نشان را می فروشند. رفتم و پرسیدم که این نشان چیست؟ گفتند کسانی که حجشان مقبول است، این نشان را دریافت میکنند. یک نشان هم به من دادند و گفتند حج شما هم قبول شده. گفتم میشود برای دیگر اعضای کاروان هم ببرم؟ گفتند چون حج شما قبول است، حج همراهان شما هم قبول است. وقتی از خواب برخواستم، این خواب را برای یک معبر معتبر تعریف کردم. به من گفت که تعبیر این رویا، حاجتروایی است.
همسر شهید حجت الاسلام «محمدمهدی مالامیری» ادامه داد: زمانی هم که ازدواج کردیم، در عالم رویا دیدم که پیکر شهیدان را روی یک تریلی آوردهاند اما به جای تابوت شهدا یک عمامه گذاشتهاند و در بالای تریلی هم حضرت آقا (مقام معظم رهبری) در حال تبرک کردن هستند. ایشان من را که دورتر ایستاده بودم، صدا زدند و گفتند که این عمامه را به آقا مهدی (همسرم) بدهید. این خواب را نیز معبر اینگونه تعبیر کرد که همسرتان به مقام بالایی میرسد. این تعبیر برای من همان رسیدن همسرم به مقام شهادت بود. هرگز گمان نمیکردم که همسرم را در عالم پیری از دست میدهم. پیشبینی از دست دادن او در جوانی همواره در ذهنم بود.
احمدی اظهار کرد: همسرم روحیه علمی داشت. نزد مراجع عالیقدری درس طلبگی خوانده بود. گاهی پیش میآمد که ساعت 4 صبح به کتابخانه می رفت و ساعت 22 به منزل باز میگشت. مدرسان حوزه به او گفته بودند که نیازی به تحصیلات تکمیلی نداری. او حتی پیش از آنکه مقدمات را تدریس کند، درس خارج را تدریس میکرد. او در 30 سالگی به مقام قریبالاجتهاد رسیده بود.
به گفته همسر شهید حجت الاسلام «محمدمهدی مالامیری»، زمانی که مسائل سوریه پیش آمد، همسرش در پی اعزام بود تا آنکه پس از پیادهروی اربعین در سال 1393 اعلام شد که سپاه قدس قصد اعزام روحانیون نخبه و مسلط به زبان عربی و انگلیسی به سوریه را داشت.
او تعریف کرد: از آنها خواسته بودند که اعزامشان به سوریه را پنهان کنند و به خانوادههایشان هم نگویند. اما هنگام خداحافظی که شد، همسرم برایم این ماجرا را توضیح داد. زمانی که گفت برای جهاد به سوریه میروم، همان لحظه سجده شکر گذاشتم و به همسرم گفتم که خداوند تو را برای جهاد و من را برای صبر در جهاد انتخاب کرده است. حتی مدت یک روز در نزد همسرم برای شهادتش گریستم. به او گفتم که درباره اعزام و جهاد تو کودکانه فکر نمیکنم. میدانم چه اتفاقاتی پس از تو خواهد افتاد. میخواهم گریهام هم مال خودت باشد. این ها را میگویم که پیش خداوند هم سند باشد.
وی ادامه داد: همسرم 19 اسفندماه 1393 به سوریه اعزام شد. قرار بود 42 یا 43 روز آنجا باشند. 12 فروردین که همراه با خانوادهام به بیرون از شهر قم برای تفریح رفته بودیم، از سوریه با ما تماس گرفت. صدایش را منقطع میشنیدم. به من گفت که ممکن است ماموریت او طولانیتر شود. قبول کردم و گفتم بیا با هم نیت کنیم که هرقدر بیشتر ماندی جهاد تو به نیت مقام معظم رهبری و صبر من نیز به نیت ایشان باشد. او هم از این ایده خوشش آمد و قبول کرد. با آنکه ایشان شخصیت کمحرفی داشت اما به گفته دوستانش اصرار عجیبی برای حضور در عملیات آزادسازی در غرب درعا داشت. وی در همین عملیات به شهادت رسید.
احمدی افزود: هرچند تاریخ شهادت همسرم را 29 جمادیالثانی ثبت کردهاند اما این تاریخ صحیح نیست. او روز اول رجب و در فاصله زمانی بین ساعت 10 تا 13 به شهادت رسید. به یاد دارم که همان روز پس از نماز عصر در سجده به خداوند گفتم که خدایا شهادت را نصیب مهدی و سایهاش را برایمان ابدی کن. روز شهادت امام هادی (ع) گوشی موبایل من گم شده بود و به دلیل اینکه منتظر تماسی از همسرم بودم، همه جای خانه دنبال آن میگشم. ناگهان مادرم من را صدا کرد. وقتی به طبقه بالا رفتم، دیدم که حال مادرم دگرگون است و میگوید گویا مهدی مفقودالاثر شده است. گفتم اینکه ناراحتی ندارد. گفتم من به حرم حضرت معصومه (س) میروم. اما از خانوادهام خواستم که همراه با من به داخل فضای حرم نیایند. به حضرت گفتم که با آنکه حضرت زینب (س) از ابتدا با شهادت امام حسین (ع) آشنا بود اما طاقت شهادت برادر برایش دشوار بود. از ایشان خواستم که به من صبر عنایت کند. همان لحظه گویی جام صبر را در قلبم ریختند.
وی با بیان اینکه پیکر شهید مالامیری به میهن باز نگشت، گفت: در آن زمان هنوز هم ایران حضور در سوریه را کتمان میکرد. ما حتی اجازه برپایی مراسم را هم نداشتیم. حتی یک پارچه سیاه هم نزدیم. بعد از آن بود که ایران اعلام کرد که در سوریه حضور مستشاری دارد.
همسر شهید حجت الاسلام «محمدمهدی مالامیری» درباره نحوه ترویج روحیه ایثار و مقاومت و صبر بر جهاد گفت: این روحیه را از خانواده شهدا و ایثارگران و پیش از آن، از اهل بیت(علیهم السلام) آموختیم. اگر درست عمل کنیم، میتوانیم به چنین روحیاتی دست یابيم. زمانی که برای برنامه «ملازمان حرم» مصاحبه میکردم، گفتم که از من نمیتوانید تصویر اشکبار بگیرید. پس از آن، به من گفتند که طبق نظر سنجی صورت گرفته برنامههایی که صلابت خانواده شهدا را به نمایش گذاشته است، از تاثیرپذیری بالاتری در نزد مخاطب برخوردار بود.
این همسر شهید مدافع حرم در پایان گفت: من حتی اجازه نمی دادم که خانوادهام نزد فرزندانم گریه کنند. برای فرزندانم لباس نو میخریدم و به همه میگفتم که «شهادت» میهمانی پدر فرزندانم است. آنها نباید غمگین باشند.