مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد
نوید شاهد: شهید «صحنعلی موسوی چهارراه گشین» فرزند «علی اکبر»، 11 تیر ماه 1350 در بالشتِ کهگیلویه و بویر احمد دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 23 شهریور 1365 به فیض شهادت نائل آمد. بخشهایی از وصیتنامه شهید را به بهانه سالگردش میخوانیم.
هان ای شهيدان در جوار حق تعالی، آسوده خاطر باشيد كه ملت شما پيروزی شما را تا ظهور امام زمان(عجلالله) نگهبان میباشد.
آری برادر! من سربازم، سرباز يكی از دشتهای سرسبز شمال گرفته تا هواي گرمسير خوزستان آمدهام كه به جهانيان ثابت كنم كه اسلام فرزندانی دارد كه از مكتب و ناموسش دفاع كند. بله سربازم سربازی كه میخواهد پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز درآورد تا با خون خودم اين مزدوران آمريكايی را بيرون كنم، چون مولای من علی(ع) میفرمايد: «ذليل مردان كسانی هستند كه بيگانهای بر كوچه و خيابان آنها تاخت و تاز كند.» من هم امروز فرمايشات مولايم، ولی عصر(عجالله) و رهبر كبير انقلاب را تا پای جان انجام میدهم چون مكتبی كه شهادت دارد اسارت ندارد.
آنقدر به جبهه میروم و میجنگم تا شهيد شوم. ای جوانان! نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حسين(ع) در ميدان نبرد شهيد شد، ای جوانان! مبادا در غفلت بميريد كه علی(ع) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در حال بیتفاوتی بميريد كه علیاكبر حسين(ع) با هدف شهيد شد.
ای مادران! مبادا از رفتن جوانانتان به جبهه جلوگيری كنيد كه فردا در محضر خدا نمیتوانيد جواب زينب كبر(س) را بدهيد كه تحمل غم 72 تن شهيد را نمود. همه مثل خاندان وهب، جوانانتان را به جبهههای نبرد بفرستيد و حتی جسد او را هم تحويل نگيريد زيرا مادر وهب فرمودند: «سری را كه در راه خدا دادهام پس نمیگيرم.
خوشا به حال آنهايی كه میروند تا از آتش دوزخ رهايی يابند و به خدای متعالشان بپيوندند. آنها هستند كه با خون خود اين انقلاب را آبياری كردند، اما به ياد آن زمانی كه ما نبوديم كه به ندای هل من ناصر ينصرنی حسين لبيك بگوييم و تا آخرين قطره خون خود از ايران عزيزمان پاسداری كنيم.
برادران! هوشيار باشيد كه ديگر انقلابمان را از دست ندهيم و حالا اين ابرقدرتها میخواهند جمهوری اسلامی ايران را سرنگون كنند با آن اسلحههای مدرنی كه از آمريكا میسازند ولی به اميد خداوند متعال همه آنها با يك بسيجی و با كلاش كه آن تير كوچك را رها میكند همه را از بين خواهند برد و عدل الهی را به جای آن برقرار میكنند.
برادران! به جبههها بنگريد، ببينيد كه عزيزان شما چگونه دارند با مزدوران میجنگند. واقعاً كه اين انقلاب، انقلاب مستضعفان است و همه آنهايی كه میجنگند از خانوادههای ضعيف برخاستهاند اگر كه خداوند مرا مشمول رحمت خويش قرار داد برای من گريه و زاری نكنيد.
پدر عزيزم! خيلی برای من زحمت كشيدهای مرا با رنجها و سختیها تا به اينجا رساندی و تقديم خدا نموديد. من نمیدانم چه در دل توست، خدا میداند كه تو چقدر رنج كشيدهای تا ما را بزرگ كرديد و من نمیدانم جواب تو را چه بدهم غير از اينكه خداوند اجر اين همه زحمات را عنايت بفرمايد؛ زيرا اگر شهادت در راه خدا سعادت گرديد جای ناراحتي نبوده، بر مزار من گريه نكنيد و بر مظلوميت حسين(ع) گريه كنيد.
ای مادر عزيز و مهربانم كه با زحمتهای طاقتفرسا مرا در آغوش خويش پرورش دادی.
ای مادری كه اين همه رنج و زحمت كشيدی و مرا تقديم خداوند نمودی، خوشحال و شكيبا باش و از خداوند طلب صبر و استقامت كن. خوشا به حال شما ای مادران شهدا كه چنين جوانانتان را تقديم خداوند متعال میكنيد.
مادر! به خدا قسم من از اين جوانان عزيزتر نيستم و تو به ياد حسين(ع) مظلوم كه هيچ كس را نداشت و در صحرا كربلا او را شهيد كردند باش.
ای خواهران عزيز! میدانم كه شما ناراحت هستيد ولي به ياد فاطمه زهرا(س) باشيد اگر گريه كنيد مرا ناراحت كرده ايد.
ای معلمان عزيز! خداوند شما را پاداش عظيم عنايت بفرمايد كه مرا تعليم داديد و درس تعلم آموختيد. مرا باسواد نموديد كه به انقلاب اسلامی پی ببرم و در راه آن كشته شوم.
خداوند به همه شما صبر و استقامت عنايت بفرمايد. به نظر میرسد كسی كه ديگر رفت، وصیت لازم نيست چون میخواهد در راه هدفش كشته شود و انسان آخر مرگ سراغ او میآيد پس چه بهتر كه انسان در راه هدف و خدای خويش كشته شود.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
صحنعلی موسوی به تاريخ 1361/11/24 در جبهه جنوب
خدايا خدايا تا انقلاب مهد خمينی را نگهدار