امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۶
نوید شاهد: ساعت 5/3 بامداد ، با صداي آقاي دربندي که از بلندگوهاي قطار پخش مي شود ،‌از خواب برمي خيزيم وقت نماز ، نزديک است .
غرش شيران فتح المبين

ساعت 5/3 بامداد ، با صداي آقاي دربندي که از بلندگوهاي قطار پخش مي شود ،‌از خواب برمي خيزيم وقت نماز ، نزديک است .

در انديمشک از قطار خارج مي شويم ، با هماهنگي که از قبل صورت گرفته در محوطه ايستگاه در سطح وسيعي براي اقامه نماز ، موکت گسترانده اند . تعدادي از دانشجويان در حالي که آستين بالا زده و پوتينهايشان را از ساق خم کرده اند براي تجديد وضو اين طرف و آن طرف مي روند . در گوشه ديگري از محوطه هم انبوهي از کيسه ها که براي وسايل دانشجويان است قرار دارد .

بعد از اقامه نماز از ايستگاه خارج مي شويم . در ميدان نزديک ايستگاه ، تعداد زيادي کاميون ،‌آماده نقل و انتقال دانشجويان ايستاده اند .

بيشتر همراهان ، مسير يک ساعتي انديمشک تا محل اردو گاه را به استراحت مي پردازند .

با نزديک شدن به محل اردوگاه چادرهايي را که برپا شده و پرچمهايي که به اهتزاز درآمده ، مي بينم . در چند صد متري اردوگاه پارچه نوشته هايي چون " ارتش ، ذوالفقار ولايت است " ، " مقدم دانشجويان دانشگاه امام علي (ع) را گرامي مي داريم " و نصب کرده اند . در سينه کش تپه اي خاکي نيز نوشته شده است : "‌ارتش عزت دين است "

به محل اردوگاه مي رسيم . چادرها و حسينيه لشگر 92 آماده پذيرايي از دانشجويان است . بدنه و سقف حسينيه با داربست فلزي استوار است و بر بدنه آن گوني چتايي و بر سقفش چادر برزنت کشيده اند .

چادرها و پرچمهاي برافراشته ،‌انسان را به ياد چادرهاي برافراشته صحراي عرفات مي اندازد ساکها و کيفها بر روي شانه ها سنگيني مي کند ،‌هر کسي به چادري مي رود من نيز ،‌اسم خود ،‌حاج آقاي فخرزاده و داوري را بر روي کاغذي نوشته و بر روي در چادر مي چسبانم . صياد نيز از رفتن به مکان مناسب پرهيز مي کند و همچون دانشجويان ،‌در چادري جاي مي گيرد ، چادر او ، در رديف دوم و چادر ما ،‌در رديف سوم است . چادر تدارکات نيز در رديف چهارم و نزديک به چادر ما قرار دارد ، که از اين امر داوري خيلي استقبال مي کند . صداي نوحه خواني آهنگران در محوطه اردوگاه طنين انداز است : "‌اي شهيد غرق خون في سبيل الله ، يا حسين جان يا حسين جان ، يا ثارالله " به تعدادي از دوستان برمي خورم که ديروز با هواپيما آمده اند و تاکنون منتظر ما بوده اند .

روحاني عقيدتي ـ سياسي دانشگاه ـ حاج آقاي گل تبار ـ از لحظه حرکت ، آرام و قرار ندارد و از وقتي که به اينجا رسيده ايم، لباس نظامي به تن کرده است . صياد در چادر خود جلسات هماهنگي با گروههاي مختلف را يکي پس از ديگري آغاز مي کند . اولين جلسه، به کادر اصلي هيئت معارف جنگ اختصاص دارد . او مي گويد :‌" کل مأموريت ما از نظر آموزشي دو قسمت است : 1.قسمت اول بين تردد تهران و انديمشک و بالعکس ، در قطار 2.قسمت دوم مربوط مي شود به خود منطقه ما سه روز کامل وقت داريم براي اين کار و بايد آن را با مراحل عمليات فتح المبين تطبيق دهيم من مايلم در اين دو سه روز فرسوده نشويد "

تيمسار ، جلسه دوم را با کادر و پرسنل نيروي هوايي و هوانيروز تشکيل مي دهد و مي گويد : "‌ در اين مأموريت کار شما دو بخش است : 1.بخش هوانيروز 2.بخش نيروهوايي ، مي خواهيم از اين اتصال آموزشي در نيروي هوايي و هوانيروز براي دانشجويان بگوييم "

جلسه سوم نيز به افراد روحاني اختصاص دارد . صياد در اين جلسه ميگويد : "‌ نشانهاي معنوي سفر ما ، از بدو ورود مشخص بود دانشجويان بسيار خوب و شايسته اي هستند ،‌يک سال در اين مسير تربيت شده اند مأموريتي به کسي نداديم ،‌دايم خودمان متصل بوديم . چون خود آقا ( حضرت آيت الله خامنه اي ) در ديدار اخيرشان چند سئوال فرمودند از جمله ‌کلاستان چطور است ؟ " (‌و اين توجه ايشان ) که موجب مي شود ما از آنها جدا نشويم اين برنامه اي است محتوايي که به اجرا در مي آيد ،‌چرا که عين مطالب جبهه و جنگ از سينه پيشکسوتان به جوانان منتقل مي شود . چون اصل بهره مان را از ايمان و انگيزه معنوي داشتيم و بنابراين حرف اول و آخرمان حرف شماست ، کار نظامي گري ما در دل کار شماست دانشجوها در داخل قطار چند ساعتي آموزش ديدند شروع سفرمان با يک نماز بسيار معنوي در سالن ايستگاه تهران انجام گرفت امروز تا ظهر درست صحنه عمليات فتح المبين را در زمين بررسي مي کنيم . چهار قرارگاه است . قرارگاه نصر با مسئوليت تيمسار حسني سعدي ،‌قرارگاه فتح در منطقه تنگ رقابيه به مسئوليت تيمسار عبادت و قرارگاه فجر در منطقه شوش به مسئوليت تيمسار ازگمي فرمانده {وقت} لشگر 77 خراسان ، قرارگاه قدس در منطقه عين خوش که تيمسار امرالله شهبازي آن زمان فرمانده عمليات بود ،‌و با اين که معلول است به پرستاري همسرش الان به منطقه آمده و نقل و انتقال او را با هلي کوپتر انجام مي دهيم . امروز قرارگاه نصر و در بعد از ظهر قرارگاه قدس ، فردا قرارگاه فتح و روز سوم ، صبحي قرارگاه فجر را که در شوش است و بعد به طرف فکه مي رويم که در تعاقب دشمن است و آن بررسي را مي کنيم . روز سوم به يک مانور هوايي ختم مي شود ما نمازهاي ظهر و عصرمان را به غير از روزي که در رقابيه هستيم ،‌همه اش در اينجاست . نماز مغرب و عشا نيز همه اينجا اقامه مي شود احتمال اين که امروز نماز مغرب را نرسيم ، اول وقت در دشت عباس {نماز} مي خوانيم 

جانباز کمانگري ،‌با آمبولانس از راه مي رسد ،‌دوستان و فرماندهان قديم او را دي ميان گرفته و مي بوسند . ستون خودروهاي سواري و کاميون به طرف منطقه کوت کاپن به راه مي افتند گروهانهاي دانشجويي هر يک براي خود کلمن آبي دارند . در کوت کاپن ، ما جلوتر از دانشجويان به بالاي تپه مي رسيم عکاس و فيلمبردارها سعي مي کنند از صحنه زيبا و با شکوه بالا آمدن دانشجوان در دامنه تپه ،‌تصاويري تهيه کنند .

در روي تپه کوت کاپن بقاياي سفالينه ها و آجر نپخته هايي ديده مي شود . همراهان مي گويند اينجا در گذشته قلعه اي مربوط به انگليسيها بوده است . علاوه بر اين بقايا ،‌ترکشهاي خمپاره و گلوله نيز در اينجا به وفور يافت مي شود .

پس از مصاحبه هاي آموزشي تشريح چگونگي عمليات فتح المبين در اين نقطه توسط فرماندهان ،‌به سمت خودروها رفته و به اردوگاه باز مي گرديم و مهياي اقامه نماز ظهر و عصر مي شويم ،‌بين دو نماز ، يکي از پرسنل دانشگاه افسري ، قطعه اي را مي خواند:

" خير مقدم بر شما اساتيد و دانشجويان که به سرزمين گلگون خوزستان آمديد و عرض سلامي به اين سرزميني که غرق خون کساني است که شعارشان هيهات من الذله بود ،‌سلام ما به تو اي دشت خونين ، به تو اي ميعادگاه عاشقان ، به تو که فرياد يا زهرا در تو طنين انداز است ، اي پهن دشت غرش شيران فتح المبين ، بر تو سلام باد . بر تو که عطر شهيد ، عطرخانه ،‌عطر برادر در تو جاودانه گشته است ما سرداران جبهه ايثار ،‌نقطه نقطه مکان تو را مانند آشيانه مقدسي که هزاران هزار بار زيارت کرده اند ، مي شناسيم ما دانشجويان دانشگاه امام علي (ع) عطر شهيدان را از خاکت ، از خاک مقدست استشمام مي کنيم و ما آمده ايم تا از فراز بلنديهايت حکايت عشق ، حکايت خلوص و ايثار را که در زمان نمي گنجد بشنويم و ما عاشوراييان از پير و جوان آماده ايم تحت رهبري مقام ولايت ، هر اشغالگري را بر جاي خود بنشانيم و فتح المبين را در بيت المقدس پياده کنيم ‌

دانشجويان پس از قرائت اين قطعه يک صدا فرياد مي زنند :

‌ما همه سرباز توايم خامنه اي گوش به فرمان توايم خامنه اي "

بعد از اجراي برنامه در محل عملياتي تيپ 2 لشگر 21 حمزه ( ارتفاعات علي گره زرد ) و ضبط مصاحبه هاي آموزشي فرماندهان ، به طرف ارتفاعات " دال پري " مي رويم . در بالاي ارتفاع ، ديدن حلقه شماره 3 چاه نفت و تلاش متخصصين متعهد ايراني برايم جالب است . خود را به بلندترين نقطه مي رسانيم ، دانشجويان نيز همه در اين نقطه متمرکز مي شوند ، دقايقي بعد صداي هلي کوپتر شنيده مي شود تيمسار بازنشسته شهبازي که به دليل کهولت سن و بيماري به همراه همسرش ( پرستار وي ) است ، مسافرين اصلي هلي کوپتر هستند . شهبازي با تمام عشق و علاقه اي که در درون دارد ، به ميان دانشجويان مي آيد تا مطالب خود را درباره نحوه عمل قرارگاه قدس مطرح کند . قبل از او ، تيمسار صياد مي گويد :

‌ در زمان عمليات ، فرماندهي قرارگاه قدس به تيمسار شهبازي از نزاجا ، سپرده شد . چهره اي سلحشور ،‌مفيد ،‌متدين و بعد از نشيب و فرازهاي بسيار ، در عمليات فتح المبين مسئوليت فرماندهي قرارگاه قدس را به ايشان داديم و از سپاه به سردار محمدعلي جعفري و اما تيمسار شهبازي با معلوليتي که دارند مي توانستند اين دعوت ما {‌حضور در جمع دانشجويان } را رد کنند ، ولي طوري برخورد کردند که ما براي ادامه کار مشتاق شديم . حال از زبان خودش سازمان و مأموريت قرارگاه قدس را مي شنويم . و بعد از او تيمسار بيرانوند فرمانده لشگر 58 خرم آباد توضيح مي دهند ‌

تيمسار شهبازي با صدايي لرزان مي گويد :

" من امرالله شهبازي متولد 1313 از نهاوند در 18/12/60 تيمسار جمالي مرا در بيمارستان دکتر چمران احضار کردند و گفتند بايد قرارگاهي تشکيل دهيم اسامي افسران را مشخص کرديم شناسايي ها انجام شد ، ارتفاعات تينه مناسب بود . در آنجا از قرارگاه کربلا ابلاغ شد که هدف استقرار ،‌عين خوش باشد و تأمين معبر ابوغريب براي اين منظور آمديم هدفهاي استنتاجي هم تعيين کرديم ،‌ارتفاعات "

کهولت و بيماري جسماني او و حضورش در اين وضعيت در ميان دانشجويان ، به آنها روحيه مي دهد تا با انگيزه بيشتري خدمت کنند .

در بخش پاياني برنامه ، سروان عليجان هاشمي مداحي مي کند : ‌ السلام اي جان نثاران ،‌السلام اي لاله هاي پرپر گلزار ايران اي شهيدان راه دين ، اي شما ياران رهبر در ميان جمع ياران ، جايتان خالي عزيزان ،‌داغ جان سوز شماها مي زند آتش به دلها "

پس از اقامه نماز و صرف شام در محل حسينيه اردوگاه ، صياد شيرازي جلسه اي با پرسنل هوانيروز در خصوص مانور آنها ، برگزار مي کند . در اين جلسه سرهنگ خليلي و تيمسار آسوار طرح مانور را ارايه مي کنند و صياد پس از رؤيت طرح مکتوب ، آن را اصلاح مي کند و کار را در سه بخش : 1. وضعيت منطقه عملياتي 2.مأموريت 3.اجرا ، تقسيم بندي کرده و وظيفه توجيه مقدماتي قبل از مانور را به آسوار مي سپارد و از او مي خواهد که قبل از مانور ، منطقه شناسايي شود تا مشکلي پيش نيايد .
 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده