نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - هفت شهید گمنام
معاون اجرایی سپاه کربلا استان مازندران از برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری پیکرهای هفت شهید گمنام دوران دفاع مقدس خبر داد.
کد خبر: ۳۹۸۲۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۰۲

دبیر ستاد یادواره شهدای شهر مشکین دشت استان البرز:
پاسدار سید حمزه موسوی گفت: چهارشنبه یازدهم اسفند ماه ساعت ۸:۳۰ صبح امت حزب الله مشکین دشت از مقابل بانک ملی پیکر مطهر شهید گمنام را تشییع و در پژوهشگاه مواد و انرژی به خاک میسپارند.
کد خبر: ۳۹۸۱۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۰۱

مسئول امور شهدای‌گمنام اداره‌کل حفظ‌ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس البرز گفت: همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) پیکرهای 6 شهید گمنام تشییع می‌شوند.
کد خبر: ۳۹۸۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۳۰

مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌‎های دفاع مقدس چهارمحال و بختیاری از ورود هفت شهید گمنام به استان خبر داد و گفت: در ایام دوم شهادت فاطمه زهرا (س) هفت شهید گمنام در شهرهای گندمان، فرادنبه، دستنا و شهرکرد تشییع و تدفین می‌شوند.
کد خبر: ۳۹۷۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۷

پیکرهای هشت شهید گمنام دفاع مقدس همزمان با دهه دوم فاطمیه در نقاط مختلف استان هرمزگان تشییع و خاکسپاری خواهد شد.
کد خبر: ۳۹۷۷۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۴

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (21)
در عملیات رمضان اسیر شدیم. آنجا در مقابل چشمان بهت زده ما چند نفر از اسرا را به رگبار بستند. بعد هم با تانکهای تی 72 از روی آنها عبور کردند!
کد خبر: ۳۹۶۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۳

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (21)
تصرف ارتفاع 1886 افتخاری بود برای گردان حبیب. عملیات والفجر 4 رو به پایان بود. بچه ها یکی یکی سنگرها را پاکسازی کردند. اما یک سنگر تیربار به شدت مقاومت می کند. دلهره و اضطراب بعضی از بچه ها را دچار تزلزل کرد.
کد خبر: ۳۹۶۶۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۹

دقایقی پیش پیکرهای پاک و مطهر 20 شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس در مرز باشماق وارد کشور شدند.
کد خبر: ۳۹۶۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۵

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (20)
شهید اسماعیل قهرمانی در روستاهای اطراف سراب به دنیا آمد. نامش را اسماعیل گذاشتند. پس از مدتی با خانواده به گنبد رفتند و انجا ساکن شدند. پدرش از دنیا بهره ای نداشت. اما همیشه در تربیت دینی فرزندان تلاش می کرد. اسماعیل دبیرستان را در مدرسه شبانه درس می خواند. تا بتواند روزها کار کند و کم خرج خانواده شود.
کد خبر: ۳۹۶۱۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (19)
سحرگاه بسیار سرد بود. با قامتی خمیده و نحیف مشغول نماز بود. دشت های اطراف روستای چنگوله همه او را می شناختند. گوسفندانش در کنار او مشغول چریدن علفهای خشک بودند.
کد خبر: ۳۹۶۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (18)
حجم آتش دشمن به قدری وسیع بود که کسی قادر به کمک نبود. همانجا در دام بعثی ها افتادیم. پیرمرد تا مدتی نمی توانست غذا بخورد. اما خیلی به بچه ها روحیه می داد. با دیدن او فراموش می کردیم که اسیر جنگی هستیم.
کد خبر: ۳۹۶۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۶

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (17)
نامش سعید گلاب بخش بود. متولد اصفهان. از کودکی ذهن فعال و جستجوگری داشت. خانواده او هم بسیار مذهبی و در عین حال از اعیان اصفهان بودند.
کد خبر: ۳۹۵۹۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۶

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (16)
سال 41 در کاشمر به دنیا آمد. دوران دبیرستان بیشتر از همه فعالیت می کرد. مسئول هنری انجمن اسلامی دبیرستان بود. با شروع جنگ پا به میدان گذاشت.
کد خبر: ۳۹۵۷۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (15)
مش رحیم نشسته بود توی امامزاده. سجده رفته بود و دعا می کرد. از خدا می خواست فرزندش صحیح و سالم به دنیا بیاید. می خواست هم فرزندش سالم باشد هم صالح.
کد خبر: ۳۹۵۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (14)
ابراهیم مسئول جبهه میانی عملیات بود. نیمه های شب با بی سیم تماسی گرفتم و گفتم: داش ابرام چه خبرا؟
کد خبر: ۳۹۵۵۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۵

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (13)
برای شناسایی به عمق مواضع دشمن رفتیم. با عبور از ارتفاعات به منطقه «دشت گیلان» رسیدیم. منطقه دارای دو جاده نظامی بود که شدیدا حفاظت می شد.
کد خبر: ۳۹۵۵۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۵

وصیت نامه
آنان كه ايمان آوردند هجرت كردند و جهاد كردند در راه خدا با اموال و جانهايشان درجه و مرتبه بلندى نزد خدا دارند و ايشانند رستگاران .
کد خبر: ۳۹۵۱۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (شماره 6)
قرار شد حاج احمد به عنوان نماینده نظام راهی سوریه شود. برای کمک به نیروهای سوریه و لبنان در نبرد با اسرائیل. قمستی از نیروهای لشگر را نیز برای این کار آماده کرد.
کد خبر: ۳۹۴۵۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۱

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (5)
هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مریض شد. خیلی حالش بد بود. رفته رفته حالش بدتر شد. آنقدر که قبل از طلوع آفتاب از دنیا رفت! جنازه بچه را داخل کفن پیچیدیم. صبر کردیم تا پدر بیاید و او را دفن کند!
کد خبر: ۳۹۴۵۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۱

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (2)
اولین ساعات روز دوازدهم محرم بود. سال 1383 قمری و یا همان 42 شمسی دسته هاس عزادار به سوی امامزاده جعفر پیشوا در حرکت بودند. با جمع شدن مردم یکی از روحانیون تهران وارد امامزاده شد و گفت: مردم، مرجع تقلید ما حضرت آیت الله خمینی را دستگیر کردند.
کد خبر: ۳۹۴۱۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۱۳