نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
ما در بسیج، در جاهای حساس، مانند دبیرستان و خیابانهای اصلی، با بچه ها ایست و بازرسی داشتیم. حمید سردسته ی گروه بود. گاهی وقتها رزم شب داشتیم و در اطراف دبیرستان پاس و گشت می گذاشتیم و این برای مراقبت از دبیرستان بود. حمید در آنجا با دوستان گرم می گرفت و با آنها شوخی می کرد تا خسته نشوند. ما در انجمن و بسیج تقسیم کار کرده بودیم. بعضی ها که سابقه ی نظامی داشتند، عملیات نظامی را به عهده گرفته بودند و بقیه پشتیبانی و آماده سازی و تدارکات و ... را به عهده می گرفتند.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
شب که میشد از طرف بسیج، شام ساده ای می خوردیم و ساعت ده شروع می کردیم به خواندن دعای کمیل. خود حمید مراسم دعای کمیل را اجرا می کرد و می خواند. بچه های انجمن و بسیج و... از بیرون شرکت می کردند. حمید مسئولیت برگزاریش را به عهده داشت و خودش شروع کرد به خواندن. چنان شور و حالی داشت که همه را منقلب کرد.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳

خاطراتی از زندگی و رفتار شهید رجایی؛
شهیدرجایی در اوضاع سختی رئیس‌جمهور شد؛ ۳۰ خرداد تیراندازی‌ها شروع شد، رهبر انقلاب که آن زمان در تهران نماینده امام در شورای عالی دفاع بود، مجروح شد و هفتم تیر، حزب منفجر شد.
کد خبر: ۴۴۴۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱

طی مراسمی از روایان نهضت خاطره‌گویی دفاع مقدس تجلیل به عمل آمد.
کد خبر: ۴۴۴۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

خاطرات سردار شهیدعلی معمارحسن آبادی
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹

خاطرات سردار شهید علی معمار
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹

سردار شهید علی معمار
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

کتاب «باریک‌الله شیخ حسن!» نوشته حسن یوسفیان در 12 فصل، خاطرات خودنوشت حسن یوسفیان را از دوران کودکی و حضور در جبهه تا عملیات مرصاد به تصویر می‌کشد.
کد خبر: ۴۴۴۹۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

کتاب «سردار بی‌ادعا» خاطرات سردار فرخ بلند کیش است که رد پایش را هم در اسناد مربوط به پیروزی انقلاب اسلامی در گیلان و هم در سال‌های دفاع مقدس می‌توان دید.
کد خبر: ۴۴۴۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

روزگاران؛ کتاب دزفول
کتاب «روزگاران؛ کتاب دزفول» نوشته «طه فروتن»، به بیان خاطرات مردم در سال‌های جنگ ایران و عراق می‌پردازد.
کد خبر: ۴۴۴۸۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

سردار شهید علی معمار حسن آبادی
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۸۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

سوار ماشین شدم، مثل همیشه حمد و سوره و شهادتین را خواندم و بعد آیه الکرسی را خواندم خیلی خوشحال بودم، به اهواز رسیدیم، ساعت هفت صبح گذشته بود، از ماشین پیاده شدم سورا ماشین دیگری شدم و تا سه راهی سوسنگرد خرمشهر رفتم، بعد سوار ماشین صلواتی شدم و به طرف مقرمان حرکت کردم که یکدفعه نگاهم به افق افتاد، جاده خلوت بود و دشت صاف اجازه دید وسیع میداد.
کد خبر: ۴۴۴۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶

خاکریز خاطره «9»
پدر شهید هاشم اعتمادی در خاطره ای می گوید: «ماه محرم بود فرشاد 7 ساله بود خواهر و برادرش رو جمع کرده بود توی حیاط و براشون نوحه می خوند و اونا سینه می زدند. خودش هم سینه می زد و اشک می ریخت به حدی که بازوهاش می لرزید...» خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۴۴۴۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶

خاطراتی پیرامون شهید «مجید اسدی»؛
تمام دلخوشی من این بوده وهست که مجید امر امام زمانش را اطاعت کرده وجانش رافدای اسلام کرد تمام دلخوشی من لبخند رضایت امام بود.
کد خبر: ۴۴۴۷۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶

روزها و ساعت ها مي گذشت تا اينکه يک گروهي تشکيل داديم به نام ضربت تيپ 3 و مي رفتيم در قلب دشمن و ضربات محکمي به دشمن مي زديم و بر مي گشتيم و جز اين هم چاره اي نبود،
کد خبر: ۴۴۴۷۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶

مادر «شهید محمّد مرتضوی» تعریف می‌کند: پرستار بیمارستان می‌گفت؛ شب‌های جمعه با چنان سوز و گدازی دعای کمیل می‌خواند که همه را از خود بی خود می‌کند.
کد خبر: ۴۴۴۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶

در خاطره‌ای از «شهیده شهناز حاجی شاه» می‌خوانیم، دختر غیرمسلمانی به خاطر دوستی با شهناز، مسلمان شد.
کد خبر: ۴۴۴۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶

خاطراتی از شهید « جمشید شمس الديني‌پور»؛
جمشید در خواب دیده بود: مادرجان ! امشب آقا امام زمان «عج» را خواب دیدم . اجازه دهید که یکی از پسرانتان در راه اسلام و دفاع از انقلاب ، شهید شود .
کد خبر: ۴۴۴۷۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵

خاطره‌ای از « شهید محمد جواد تونی» در کتاب سیره شهدای دفاع مقدس، بیان شده که حس هم‌نوعدوستی این شهید را حکایت می‌کند.
کد خبر: ۴۴۴۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵

خاطره‌ای از «شهید عباس بابایی» در کتاب سیره شهدای دفاع مقدس، بیان شده که حس هم‌نوعدوستی این شهید را حکایت می‌کند.
کد خبر: ۴۴۴۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵