نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
یادمان شهید حجت الاسلام عبدالحسین مبشر
شهيد مبشر كه ديگر با هم ، هم حجره و مانوس شده بوديم انساني بود كه از نظر استعداد ، بالا و قوه اداراك عجيبي داشت . او راحت هم دروس حوزوي را مي خواند و هم كتب دانشگاهي را. اما با اين وضعيت هيچگاه روحيه اش با دانشگاه رفتن تغيير نكرد و با همان لباس روحاني بر سر دروس و كلاس دانشگاه حضور پيدا مي كرد .
کد خبر: ۳۹۱۲۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۴

دوستان و نزدیکان شهید قربانعلی (رضا) جامی به بیان خاطرات خود از این کبوتر خونین بال پرداختند
هشت سال دفاع مقدس گنجینه‌ای عظیم و بی نظیر است که درس ها، خاطرات و آموزه‌های فراوان آن تا مدت‌ها نقل محافل و مجالس خواهد بود. هفته دفاع مقدس فرصتی است تا به گوشه‌ای از ابعاد این حماسه ماندگار بپردازیم. شهید قربانعلی (رضا) جامی در سال ۱۳۳۶ در شهرستان سرخه متولد شد و پس از طی تحصیلات متوسطه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.
کد خبر: ۳۹۱۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۷

خاطرات شهدای استان سمنان / شهید محمد رضا اخلاقی
خاطرات شهید محمد رضا اخلاقی با موضوع لقمه حلال
کد خبر: ۳۹۱۲۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۴

سردار شهيد بصير همواره توصيه مي‌كرد كاري نكنيد كه خاطر خانواده‌هاي شهدا آزرده شود.
کد خبر: ۳۹۱۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳

رفتگر مي‌دانست كه حاج داود زماني فرماندهي بزرگ بوده و حالا كه جنگ تمام شده او به سر كار خود يعني كارگاه تراشكاري برگشته و از آن همه به گوشه‌اي كوچك و ناني بخور و نمير قناعت كرده است.
کد خبر: ۳۹۱۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳

ویژه نامه سردار جانباز شهید حاج داوود کریمی
حاج داود در كارگاه خود چهار كارگر داشت و يك پادو. پسرك كم سن و سال‌ترينشان بود كه تازه به جمع كارگرها پيوسته بود. روزي كه به در مغازه حاج داود آمد، اميد نداشت كه استخدامش كند. چون هر جايي كه رفته بود، گفته بودند، به كارگر ساده نياز نداريم. اما حاجي قبولش كرد، چون او هم مثل كارگرهاي ديگر اين مغازه پدر نداشت و به عنوان بزرگ‌ترين فرزند پسر، سرپرست يك خانواده بود.
کد خبر: ۳۹۱۱۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳

ویژه نامه سردار جانباز شهید حاج داوود کریمی
بعضي‌ها از اينكه او سنگر فرماندهي را با سنگر تداركات اشتباه گرفته بود زدند زير خنده؛ اما حاج داود از جا بلند شد و به دنبال بسيجي از سنگر بيرون رفت.
کد خبر: ۳۹۱۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳

داوود تخریب چی بود. یکبار حواسش نیست و روی والمر می نشیند. اگر کس دیگری بود بی شک خودش را می باخت، اما او رانش را روی مین فشار می دهد. شاخک های مین توی پایش فرو رفته بود، با تمام قدرت فشار می دهد تا باروت های والمر تمام می شود. جای شاخک ها مثل میخچه روی پایش مانده بود
کد خبر: ۳۹۱۱۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳

به نقل از مادر شهید
مشغول نماز که می شدم پشت سرم می ایستاد و گوش می داد و اگر دعایی می کردم، می گفت: (( مادر، ما هر چه داریم از شما داریم))
کد خبر: ۳۹۱۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۲

کالک‌های خاکی، اخراجی‌ها، اکیپ حاج هادی و...
سالی دیگر بر فاصله ما از وقایع جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه ایران گذشت و در هفته گرامی‌داشت دفاع مقدس در سال 1395 قرار گرفتیم. اگر آغاز جنگ را مبداء قرار دهیم، 36 سال گذشته و اگر پایان جنگ را محور قرار دهیم، 28 سال سپری شده است. محصول و مجموعه‌‌ای که نشانی از این سال‌های سپری شده و تلاش انجام برای ثبت وقایع جنگ دارند، کتاب‌ها و کتابخانه‌ها هستند. به مناسبت هفته دفاع مقدس امسال، از میان کتاب‌هایی که نسخه‌هایی از آنها به دفتر سایت تاریخ شفاهی ایران رسیده، پنج کتاب را در یک بسته پیش روی شما قرار دادیم تا خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل.
کد خبر: ۳۹۱۰۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۳۱

نه این خاطرات بیانگر همه زحماتی است که این خلبان متعهد و دلیر هوانیروز وخانواده محترمش به انجام رسانده اند و نه خلبان فرهادی منحصر به فرد است. هزاران نفر از کارکنان ارتش جمهوری اسلامی ایران اعم از کارکنان پایور و وظیفه ارتش، در دوران هشت ساله دفاع مقدس، با جهاد و شهادت میهن اسلامی را پاس داشته اند. با گرامی داشت یاد و خاطره همه آن عزیزان، توجه شما را به خاطرات سرهنگ خلبان فرهادی، جلب می نماییم.
کد خبر: ۳۹۱۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۳۱

خاطرات شهدا پیرامون مسله حجاب و عفاف
خاطرات شهدا پیرامون مسله حجاب
کد خبر: ۳۹۱۰۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۱

یک دست لباس نوزاد، سوغاتی و نبات...اینها همه هدیه ی تبرک شهادت او برای من بود
کد خبر: ۳۹۱۰۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۳۰

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید شیخ مهدی شرعیات در سال 1323 هجری شمسی در نجف اشرف چشم به جهان گشود. او در 23/6/1384 طی یک اقدام تروریستی در راه بغداد به فیض شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۱۰۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۳۰

خاطره ای از زبان همسر شهید محمد کهدوئی/شهید شاخص فارس
زمانيکه که ما به گلزار شهداء مي رفتيم مي ديدم که خيلي سر خاک مي نشيند و صحبت ميکند هر چه به او مي گفتم تو اينقدر مي نشيني چي مي گي مي گفت بعداٌ مي فهمي که بعد از شهادت متوجه شدم که او براي اينکه شهيد شود از برادرم مي خواست که پيش خدا او را وساطت کند...
کد خبر: ۳۹۱۰۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۸

حاج احمد می گفت و بچه ها اشک می ریختند، غوغایی به پا شده بود.
کد خبر: ۳۹۰۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۷

سه نفری چندین مرتبه طواف به جا آوردیم تا شاید بار دیگر او را ببینیم، اما هر چه گشتیم او را نیافتیم.
کد خبر: ۳۹۰۹۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۷

یک سال بعد خوابم تعبیر شد و رضا به جمع شهدای آرمیده در گلزار پیوست .
کد خبر: ۳۹۰۹۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۵

مدتي است به صرافت افتاده ام خاطرات م را پاکسازي کنم و گويي زمان مناسبي پيش آمده. وقتي صفحات انبوه دفترچه ي خاطرات م را يکي يکي ورق مي زنم و خاطرات شيرين، تلخ، تکان دهنده و خاطره انگيز را مرور مي کنم، دلم مي گيرد. حتي خاطرات شيرين و خنده دار هم آن قدر سينه ام را مي فشارد که نه تنها بغضم، که وجودم مي خواهد بترکد
کد خبر: ۳۹۰۹۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۴

در خواب دیدم که یک زن از سر تا پا مشکی پوش به خوابم آمد و گفت برخیز... جزیره مجنون 70 نفر شهید داده که یکی از آنها برادر شما بود.
کد خبر: ۳۹۰۹۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۳