نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
برای اینکه مواضع دشمن را بهتر شناسایی کند، بیش از سی مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود تا به خط عراقی ها برسد، منطقه را شناسایی کند و برگردد.
کد خبر: ۳۹۱۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۲

همه چیز جهان آخرت است!
پوستر / برگفته هایی از خاطرات شهید والامقام نور الله اختری
کد خبر: ۳۹۱۴۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

به عنوان تبرک پولی را که از شهید رسیده بود قبول کرد و به روی چشمانش گذاشت.
کد خبر: ۳۹۱۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

شهیده ˈگلدسته محمدیانˈ از شهدای فرهنگی دوران جنگ تحمیلی شهرستان شیروان، به همراه دختر خردسال و همسرش، در جریان بمباران شهر دزفول توسط دشمن بعثی به دیدار معبود پرکشید
کد خبر: ۳۹۱۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

در جوابم گفت: از ما گفتن بود مادر عزیزم، مواظب این عکس باش گم نشه... و رفت.
کد خبر: ۳۹۱۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۰

به نقل از مادر شهید
او بسیار مردم دار و با خدا بود. دوتا از پسرهایم در سپاه کار می کردند. به آنها گفتم: می شود یک زیلو بخرید بیاورید تا در حیاط پهن کنم. دیگر نمی توانم این قالی سنگین را هر روز عصر ببرم بیرون و بیاورم تو. خدابخش گفت:((بله ولی به یک شرط این کار را می کنم اگر این قالی را می دهی ببرم به یک فقیری بدهم برایت زیلو می خرم.
کد خبر: ۳۹۱۳۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۷

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید رضا جولائیان فرزند شکراله در سال 1342 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 18/7/59 در نبرد با دشمن جام شهادت را نوشید و به لقاءالله پیوست.
کد خبر: ۳۹۱۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۷

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید غلامرضا تهرانی فرزند حسین در سال 1339 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 29/7/59 در جبهه آبادان در جاده تصادف کرده و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۱۳۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

به روایت همسر
شاید یکی دو ماه بعد من شهید بشم، یعنی اگه لایقش باشم، شما باید آماده باشین.
کد خبر: ۳۹۱۳۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۷

نوید شاهد: در انتظار روزي بود که شربت گواراي شهادت را بنوشد. آري همه چيز گويا و شاهد بود. چهر‌ة سرخش نيز گواه بود و سرخي پيراهن را نويد مي‌داد، تا در مسير کاروان شهدا، لقب سرخ جامگان انقلاب اسلامي را بدست آورد.
کد خبر: ۳۹۱۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۶

فريادگر شهر شهادت/
نوید شاهد: هاشمي‌نژاد مردي که روستا، شهر و کشور با همة وسعت، گنجايش فکر وسيع و انقلابي او را نداشت براي صدور پيام انقلاب با فکري جهاني، مرزهاي جغرافيايي را از نقشة ذهنيش پاک کرد و پا به ديار خفتگان گذاشت.
کد خبر: ۳۹۱۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۶

در همین سالها ازدواج كرد و با همسر خود به همدان رفت تا اینكه جنگ تحمیلی عراق علیه در سال 59 شروع شد كه ایشان به عنوان مأمور خط پرواز در پایگاه بودند..
کد خبر: ۳۹۱۳۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۶

روایت شاگرد از استاد
حاج آقا اشاره اي به من كرد و گفت جلو بيا و من نيز نزد ايشان رفتم نزديكشان كه رسيدم ايستادم؛ دستشان را دراز كردند و اشاره نمودند كه سرت را پايين بياور و در گوشم گفتند بدون آنكه چيزي بگويي يا واكنشي نشان دهي مقداري پول زير متكاي من است آن را بردار و ببر و بين خودتان تقسيم كن. تا خواستم چيزي بگويم دستم را گرفت و كمي فشار داد. من نيز وقتي به چشمان حاج آقا نگاه كردم و آن همه محبت را در چشمان ايشان ديدم جز تسليم شدن به امر ايشان راهي نداشتم.
کد خبر: ۳۹۱۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

براي سرودن حديث شهيد حكايت خود و به تصوير كشيدن سرگذشت فداكاري هاي شهيد ، بايد قلم اخلاص و تقوا را به مركب خون زد و در صفحه دلها ، پاك و بدون زنگار نگاشت تا خواننده اش را از خود برون شدن بياموزد. قصه شهيد بايد آينه خداي نما خلق الله خلق گردد.
کد خبر: ۳۹۱۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

تو که از بنده ی خدا این قدر می ترسی، و خجالت می کشی، چرا از خدا نمی ترسی؟
کد خبر: ۳۹۱۳۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

بنده با شهيد مبشر در 1350 و در حوزه علميه آشنا شدم. ايشان انساني خوش بيان ؛خوش خلق ؛در عين حال با وقار بودند. من خاطرات زيادي از ايشان دارم چه قبل و چه بعد از انقلاب .
کد خبر: ۳۹۱۳۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

اولین و ساده ترین و ضروری ترین نوع از پژوهش های تاریخی، تاریخ نقلی است؛ یعنی اینکه بتوانیم حادثه ای را که اتفاق افتاده، بدون تحریف و حاشیه و کم و زیاد کردن، ثبت و ضبطش کنیم و منابع لازم را برای قدم های بعدی تهیه کنیم. اگر خودمان نتوانستیم این قدم ها را برداریم، برای نسل های بعدی به یادگار بگذاریم.
کد خبر: ۳۹۱۳۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

یادمان شهید حجت الاسلام عبدالحسین مبشر
نوید شاهد: يك شب كه از مسافرت بازگشته بودند به خانه مان آمدند و يك جفت كفش به پدرم دادند. فرداي آن شب پدرم با همان كفش ها به محل كارش كه آن زمان در بسيج بود مي رود و ظهر وقتي كه به خانه بازمي گردد به جاي كفش ها يك جفت دمپايي پوشيده بود. مادرم كه دمپايي ها را مي بيند با تعجب از پدرم مي پرسد كه چه شده است. شما صبح با كفش به اداره تشريف برديد حالا با دمپايي برگشته ايد.
کد خبر: ۳۹۱۲۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

یادمان شهید حجت الاسلام عبدالحسین مبشر
ايشان برحسب وظيفه كه بر عهده داشتند وآن تبليغ دين بود به روستاي بسطام شهرستان الشتر مامور مي شوند. ناگفته نماند كه مبشر بسيار مقيد به اجرای فرائض و فرامين ديني بودند؛ به هرحال ايشان در ماه مبارك رمضان مامور مي شوند كه به مدت يك ماه به تبليغ فرامين ديني بپردازند.
کد خبر: ۳۹۱۲۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

یادمان شهید حجت الاسلام عبدالحسین مبشر
نوید شاهد: من و عبدالحسين برادر دوقلو بوديم. او در همان دوران كودكي و نوجواني ذهن پرسنده و جستجوگري داشت. هر چه را كه مي ديد و برايش نا آشنا بود در موردش مي پرسيد و آنقدر مي پرسيد تا موضوع برايش روشن گردد. در واقع همين تيزبيني و دقت او بود كه باعث مي شد در ارتبا ط با درس و تحصيل علم خيلي جدي ومصمم باشد.
کد خبر: ۳۹۱۲۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵