خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 21
در اوایل اسارت در اردوگاه «الانبار»، دوستان نماز مغرب و عشا را به جماعت به جا می آوردند. یک بار در حین نماز، سربازی عراقی در پشت پنجره ظاهر شد و قضیه را مشاهده کرد. بعد از اتمام نماز جماعت، او با یک سری توهین و ناسزا پرسید: «وین امام الجماعه؟» (امام جماعت کجاست؟»
مزایای فراموشی؛ روایت حسن شریعتی فر

نویدشاهد:  اسرا، روزگار ظلمانی دوران اسارت را تنها با یاد خدا سپری کردند و حضور آرام‌بخش او را زیر شکنجه بعثیان لمس کردند.  خیلی از آزادگان معتقدند که نماز در بازداشتگاه های مخوف بعثی های عراق تنها ستون رو به آسمانی بود که اسرای نجیب و مؤمن به آن تکیه می کردند. گزیده ای از خاطرات دوران اسارت از زبان آزادگان با موضوع «نماز در اسارت» برگرفته از کتابی با همین نام را در قالب روایت های مختلف در نوید شاهد بخوانید:

در اوایل اسارت در اردوگاه «الانبار»، دوستان نماز مغرب و عشا را به جماعت به جا می آوردند. یک بار در حین نماز، سربازی عراقی در پشت پنجره ظاهر شد و قضیه را مشاهده کرد. بعد از اتمام نماز جماعت، او با یک سری توهین و ناسزا پرسید:

«وین امام الجماعه؟» (امام جماعت کجاست؟»

با این سوال، امام جماعت که فرد متدینی بود، جلو رفت و خود را معرفی کرد. او از لحاظ جسمانی سالم نبود و به خاطر تهدیدات سرباز عراقی، همه بچه ها آن شب را با ناراحتی به فکر را چاره بودند. اما از آنجا که خدا می خواست، چون سرباز عراقی تازه وارد و ناشی بود، نام او را یادداشت نکرد. بچه ها تصمیم گرفتند چنانچه کسی آمد و سراغ امام جماعت را گرفت، تعدادی داوطلبانه خود را معرفی کنند. همین طور هم شد و وقتی عراقیها آمدند، همه به طرف در دویدند و از یکدیگر پیشی گرفتند که: « من بودم، من بودم!» با این حرکت، قضیه به همین جا ختم شد، اما مدت دو روز، در آسایشگاه به روی کل افراد آسایشگاه بسته بود.

منبع: کتاب نماز در اسارت (خاطرات آزادگان ایرانی درباره نماز از اردوگاههای عراق)، اکرم ارجح و فریده هادیان، نشر سوره مهر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده