شعر ایثار - صفحه 3

شعر ایثار

جا مانده از قافله شهدا

هم سنگران هم سفرم! از چه رو مرا با کوله بار خاطره تنها گذاشتید؟
سید سعید شاچراغی- سید مهدی شاهچراغی

اشعاری در رثای شهید والامقام سید حسن شاهچراغی« بر تو سید حسن بهاری سوخت»

با مقدمه شاعر توانمند علی معلم دامغانی

انار ماه

انار ماه وقتی می­رسد ناگاه می­ افتد / و هر سو در بیابان دانه­ ای از ماه می ­افتد / دریدند آن­قدر این تیرها قرآن جسمت را / که با هر ضربه ­ای یک لفظ بسم ­الله می­افتد

و در تاول ­های پوستت عملیات­ های زیادی شبیه ­سازی می­شوند

سال­ها پیش دریا به سرش می­زند / که به دلش بزند! / رفت و آنقدر رفت... / که از تمام خطوط مقدم تجاوزکرد

مرگ ، کوچیده از حوالی تو...

سروده زیر به جانبازان شهید که ذره ­ذره آب می­شوند و مادرانشان که کوه­ هایی از استقامتند.

برای شهید مصطفی احمدی روشن

ترسیده این قوم حقیر روبه رو از ما /اینک که در میدان شنیده‌های وهو از ما / ما را بگو بیهوده از مستی نترسانند

پهلوانان

گذشتگان تو اکنـون به خواب­ها رفتند / چگونه شد که عزیزان به قاب­ها رفتند؟! / چه ­طـور شد کـه گلـوهای دوستان بهـار

بابای من شهید است

یک سفره مثل هر سال / تنگ بلور ماهی / یک عالمه خوراکی
شعر منا (29)

مجموعه اشعار برگزیده شعر منا؛ «به خون خضاب شدن سرنوشت عاشق‌هاست»

خبر حوالی عید آمد و بهار نداشت/ به خون خضاب شدن سرنوشت عاشق‌هاست

زنان عاشورایی؛ هشت سال سپید آمد

هشت سال سپید آمد و رفت، موی من رنگ موی مادر شد هشت سال سپید من بودم، تو ولی قاب عکس عید شدی

زنان عاشورایی؛ زیباترین کلام رسا در مدار عشق (بند دهم)

خورشید شعله ور شد و در آسمان گرفت/ بانو به نام نامی تو شعر زنده شد

زمان گل سرخ؛ زخم های بی مرهم

ای دل، ای دل، از چه بی دردی هنوز، شعله ها می بینی و سردی هنوز

زنان عاشورایی؛ زیباترین کلام رسا در مدار عشق (بند هفتم)

زینب درست مثل پدر حرف می زند میراث مادر است دل داغ پرورش!

«مثنوی هنگامه نبرد» در وصف شهدای دفاع مقدس

اندیشه ی کار و با خود کرد، خونست و خطر زهر کناریست

زنان عاشورایی؛ زیباترین کلام رسا در مدار عشق (بند چهارم)

زینب به روی نیزه سری دید نوحه خوان در شام کوفیان قمری دید نوحه خوان

زنان عاشورایی؛ زیباترین کلام رسا در مدار عشق (بند سوم)

خون می چکید از سر و رویش خدای من زینب به زخم های مکرر نگاه کرد

زنان عاشورایی؛ زیباترین کلام رسا در مدار عشق (بند دوم)

داغی که از مدینه به محراب کوفه رفت از دست های بسته حیدر شرو عشد

زنان عاشورایی؛ ما که فانی شوندگان هستیم مرگ بهتر که این چنین باشد

حال ما را کسی نمی داند جز همان کس که مثل ما جان داد

زنان عاشورایی؛ می توانی شبیه لبخندی روی لب های یک پدر باشی

بعدها مثل مادرت حتی دختری مادر پدر باشی /ازدواجت به شرط این باشد که از برادر دمی جدا نشوی
طراحی و تولید: ایران سامانه