خاطره شهدا - صفحه 2

خاطره شهدا

وداع قبل از اعزام به جبهه

نوید شاهد - «موسی آزموده» از شهدای دانش آموز دوران دفاع مقدس است که در بستان به شهادت رسید. خواهرش در روایتی از او می گوید: «زمانی که می خواست به جبهه برود، با همه وداع می کرد. انگار به او الهام شده بود که اگر در این راه برود، راه برگشتی نیست.» ادامه این روایت را در نوید شاهد هرمزگان بخوانید.
خاطره ای از شهید هاشم شیخی

زخم اول

خواهر شهید "هاشم شیخی" در خاطره ای می گوید: «زمانی که خبر مجروحیتش را به من دادند، از ترس نیمه جان شدم. خیلی زود فرستادنش شیراز و در بیمارستان سعدی بستری شد. صبح زود بود که با برادرم شهید مجتبی، رفتیم سراغش، زمانی که ما رسیدیم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

رسول و نماز اول وقت

خواهر شهید "رسول کشاورز" در خاطره ای روایت می کند: «رسول پسری با ايمان و درستکار بود و نمازش را همیشه اول وقت اقامه می کرد. او مهربان دلسوز و خوش رو بود و به اهل بيت عصمت و طهارت علاقه داشت..»
خاطره آخرین دیدار با همسر شهیدم

خاطره آخرین دیدار با همسر شهیدم

نوید شاهد_«نرگس رحماني خواه»، همسر شهید «محمد صحرانشین» از آخرین دیدار خود با همسرش این چنین یاد میکند: به او گفتم؛ بيا كمي استراحت كن فردا بايد مسافت زيادي بروي، او گفت: امشب شب آخر است! خواب ديده ام فقط امشب در كنار شما هستم، اين دفعه شهيد مي شوم.

عکسی برای شهادت

نوید شاهد - محمدرضا اعظمی همرزم شهید آهران نقل می‌کند: «روزی برای عکاسی به آتلیه رفتیم تا برای تربیت معلم عکس بگیریم. وقتی عکس آماده شد تمام دوستان می‌گفتند: این عکس باید برای شهادت باشد. بعد از شهادت اش همان عکس را برای اعلامیه شهادت اش استفاده کردند.»

طنین زنگ «ایثار، مقاومت و پیروزی» در مدارس استان مرکزی پیچید

نوید شاهد - زنگ ایثار، مقاومت و پیروزی در مراسمی با حضور سرپرست بنیاد مرکزی، به‌طور هم‌زمان در مدارس سراسر استان به صدا درآمد.

تابوت یک شهید بر دوش فرشتگان

نوید شاهد - همسر شهید "احمدرضا کشميری" در خاطره ای روایت می کند: «آذر ماه سال 1359 ازدواج کردیم با اينکه تازه داماد بود مجدد عازم جبهه شد. در این ماموریت با اصابت ترکش در نواحی سینه و قلب به شدت مجروح شد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

چفیه ی نخ نما

نوید شاهد - یکی از همرزمان شهيد "عليرضا کيهانپور" در خاطره ای روایت می کند: « همیشه یک چفیه ی نخ نما دور گردنش بود. لباس خاکی بسیجی اش هم کهنه و رنگ و رو رفته بود. اما...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

برای امام حسین (ع) از جان مایه می گذاشت

نوید شاهد - مادر شهید "علی زارع مهرانی " در خاطره ای از ایشان اینطور می گوید: اوعاشق امام حسین (ع) بود . وقتی ماه محرم فرا می رسید با دوستانش تصمیم می گرفتند که برای امام حسین (ع) سینه زنی کنند. برای همین منظور جمع می شدند، راهپیمایی و سینه زنی می کردند و برای امام حسین (ع) از جان مایع می گذاشتند.

جانشین پدر

نوید شاهد - مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای می گوید: « پس از آغاز جنگ تحمیلی سال 1360 با دوستانش به جبهه رفت. او در اکثر عملیات ها شرکت می کرد و گاهی ماه ها می شد که به خانه نمی آمد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

عکسی با مادر که ماندگار ماند

نوید شاهد - مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای می گوید: «سید خدابخش سال 1360 همراه با دوستانش عازم جبهه شد. یاد دارم هرگاه به مرخصی می آمد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

لیوان شکسته ای که صدقه سر پسرم شد

نوید شاهد - مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای می گوید: «روزهای زیبایی بود. برای پسرم خدابخش وسایل عروسی را مهیا می کردم. یک روز در حال مرتبط کردن وسایلش بودم که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
در روایتی همسرانه از شهید محمودی بیان شد:

مرد شجاعی که شهید شد

نوید شاهد - «شهیدغلامحسین محمودی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. همسرش از او روایت می‌کند: «ما را هم به دیدار پیکرش بردند تا با او آخرین خداحافظی را داشته باشیم. من رو به همسر شهید گفتم: "به من بگو چه کسی جرأت کرده انسان به این شجاعی را بکشد؟!"» چند پرده روایت از این شهید را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (35)

فرمانده گردان

نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « دو نفر که ظاهراً قيافه هايشان برايم غريبه بود ولی کازرونی بودند داخل اتاق شدند...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

اسناد شهید «فریدون جهانگیری»

نوید شاهد _ قریب برسی و نه سال است که از شهادت شهید شهید «فریدون جهانگیری» می‌گذرد. از این رو پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ در ادامه اسناد این شهید والامقام را برای علاقه مندان منتشر می‌کند.

خاطره روز نوشت یک شهید دو روز قبل از شهادت

نوید شاهد - شهيد "راهدار حسينی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب ساعت 23:30 دشمن دور پايگاه پيدا شد و ما هم تمامی نيروها را در سنگرها جای داديم و خودم هم اسلحه داشتم و صندوق نارنجکی را کنار دستم گذاشتيم اما ...» متن کامل خاطره روز نوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

خاطره/ مادر مرا ببخش و حلال كن

نوید شاهد_ مادر شهید مدافع حرم «محمد حمیدی»، در خاطره‌ای از او می‌گوید: «عاشوراي ۹۳ نذری پخته بودند و برايمان آورده بود.گفت مادر مرا ببخش و حلال كن. شايد سال آخر نذری باشد!...» ادامه این خاطره را از شهید مدافع حرم «محمد حمیدی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.

روایت خاطرات باحال دوران جنگ در «تبسم‌های جبهه»

نوید شاهد- کتاب «تبسم‌های جبهه» به قلم «حمید داوود آبادی» نوشته شده و نشر «شهید کاظمی» آن را منتشر کرده است. مطالعه این کتاب برای آن دسته از افراد که علاقه‌مند به مطالعه آثار طنز در دفاع حوزه دفاع مقدس هستند، پیشنهاد می‌شود.
مادر شهید برهانی در روایتی مطرح کرد:

پسرم را خدا پسندید

نوید شاهد - «شهید اسماعیل برهانی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. پسرم خیلی شجاع و نترس بود. به قلبم الهام شده بود که او شهید خواهد شد، چون از همان کودکی مورد پسند خدا بود. سرانجام خداوند او را گلچین کرد و به جوار خودش برد.

خاطره شهید از اولین لحظه سال بر مزار شهید بهشتی و یارانش

نوید شاهد - «شهیدسیدیحیی حسيني‎‌نژاد» از شهدای ترور است. در خاطرات خودنوشت این شهید گرانقدر خاطره‌ای از یک سال تحویل بر مزار شهید بهشتی و شهدای هفتم تیر بیان شده است که در ادامه می خوانید.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه