نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد: عراقيها قصد داشتند هر طور كه شده آبادان را به محاصره خود درآورند؛ اما رزمندگان اسلام، از سقوط كامل شهر جلوگيري ميكردند. عراقيها تا رودخانه اروند و بهمنشير پيشروي كرده بودند و تقريباً راههاي تداركاتي بسته بود و امكان نداشت كه نيرو و تجهيزات وارد شهر بشود.
کد خبر: ۳۸۸۹۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴

نوید شاهد: در «جبهه آبادان» بوديم. من هم رزمنده اي بودم مثل بقيه رزمنده ها و از علوم و فن جنگ هم چندان اطلاعي نداشتم. آن روزها بيشتر آسيب هايي كه دشمن به ما وارد ميساخت، از طريق توپخانه بود. گلوله هاي توپ مثل باران روي سر و روي بچههاي ما ميريخت و ما چارهاي جز مقاومت نداشتيم.
کد خبر: ۳۸۸۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴

نوید شاهد: سال 1359 (هـ.ش) در ايستگاه 7 جبهه آبادان با ايشان آشنا شدم. ايشان ديدهبان خمپارهاي بودند.
کد خبر: ۳۸۸۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴

نوید شاهد: يك روز از «شفيع زاده» پرسيدم: چطور شد كه به فكر تشكيل توپخانه افتادي..
کد خبر: ۳۸۸۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴

خاطرات شهید محسن احمد زاده
میم مثل مادر
کد خبر: ۳۸۸۸۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴

برگرفته از خاطرات شهیدسیّد جمال احمد پناهی
غیبت ممنوع
کد خبر: ۳۸۸۸۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴

نوید شاهد: در آبادان آقا مهدی باکری مسوول خمپاره بودند و من دیده بان.
کد خبر: ۳۸۸۸۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۳

نوید شاهد: دشمن، خرمشهر را تصرف كرده بود. در راس شوراي عالي دفاع،بنيصدر خائن حاكم بود و نيروي كمتري به منطقه آبادان اعزام ميشد. دشمن از جاده خرمشهر و رود كارون گذشته بود.
کد خبر: ۳۸۸۸۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۳

نوید شاهد: اول جنگ، وضع بسيار ناجور بود. «خرمشهر» سقوط كرده بود. «آبادان» 270 درجه در محاصره دشمن بود. تقريباً همه راههاي زميني «آبادان» بسته شده بود.
کد خبر: ۳۸۸۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۳

نوید شاهد: 15 سال قبل از شهادتش با او آشنا شدم، در منزل برادر مجيد كارپيشه، شفيعزاده بر اثر درگيري با خان ها از ناحيه بازو زخمي شده بود.
کد خبر: ۳۸۸۸۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۳

نوید شاهد: در 21 بهمن 1357 (هـ.ش) خود را به تهران رساند و شاهد طليعه حكومت اسلام و برچيده شدن نظام دو هزار و پانصد ساله ستمشاهي شد.
کد خبر: ۳۸۸۸۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۳

نوید شاهد: سال 1357 (هـ.ش) بود و اوج انقلاب. امام دستور داده بودند كه سربازان پادگانها را ترك كنند. با چند نفر از بچههاي محله در مسجد محل گروهي را تشكيل داده بوديم، از خيابان جمهوري اسلامي (فعلي) ميگذشتم. هنوز به «داروخانه جالينوس» نرسيده بوديم كه به سرباز مسلحي برخورديم. او در كنار جيپ ارتشي نگهباني ميداد.
کد خبر: ۳۸۸۸۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۲

نوید شاهد: حاج همت مي گفت: در دو جا، خيلي دلم براي رضا سوخت.
کد خبر: ۳۸۸۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۹

رضا سه روز نخوابيده بود و عمليات را هدايت مي كرد. قانعش كردم كه آن شب را بخوابد و او هم خوابيد.
کد خبر: ۳۸۸۷۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۹

نوید شاهد: سال 1361 همراه كاروان امدادگران به جبهه اعزام شدم و آنجا با رضا آشنا شدم.
کد خبر: ۳۸۸۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۹

نوید شاهد: دشمن در ارتفاع 143پاتك سنگيني كرده بود. وقتي خود را به آن جا رساندم، در كمال تعجب ديدم كه شهيد چراغي به همراه شهيدان عباس كريمي و اكبر زجاجي در حال شليك آرپي جي ، خمپاره60 و تيراندازي هستند. حال و هواي عجيبي داشتند. اصلا نمي شد تشخيص داد كه اين يكي، شهيد چراغي فرمانده لشكر و آن يكي شهيد عباس كريمي مسئول اطلاعات عمليات لشكر است.
کد خبر: ۳۸۸۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۸

خاطره ای کوتاه و خواندنی از شهید چراغی
نوید شاهد: حاج ابراهيم همت براي تشييع پيكر شهيد رضا چراغي نيامده بود اما در مراسم هفتمين روز، خودش را رساند. او مي گفت: به من خبر دادند كه رضا مجروح شده و در بهداري است.
کد خبر: ۳۸۸۷۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۸

نوید شاهد: قبل از عمليات بيت المقدس، به اردوگاه انرژي اتمي در جاده اهواز- آبادان براي ديدن رضا رفتم
کد خبر: ۳۸۸۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۸

وقتي او را به عنوان فرمانده لشكر معرفي كردند و خواست به سپاه منطقه 10 تهران برود و حكم رسمي فرماندهي اش را بگيرد...
کد خبر: ۳۸۸۷۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۸

کمک به مردم و خمس و زکات
خاطرات شهید والامقام سیّد جعفر احمد پناه
کد خبر: ۳۸۸۷۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۸