گفتگوی اختصاصی به مناسبت وفات ام البنین(ع)؛
گفت: «مامان ببین چه بچه قشنگی داری» و این جمله رو چند بار تکرار کرد من که می دانستم چه چیزی می خواهد بگوید جوابش را ندادم و نگاه به عکس نکردم دوباره عکس را جلوی صورتم گرفت و جمله اش را تکرار کرد منم گفتم:«ماشاءالله بزار برای دامادیت مادر» گفت: «نه میخام بدم مسجد بزرگ کنه» منم که می دانستم منظورش چیه گفتم:«خوب بزار منم یه شهید مجتبی مسعودیان بدم» این رو که شنید با خوشحالی منو بوسید دوباره بوسید...»